انتشار فایل صوتی صحبتهای محمد خاتمی در جمع اصلاح طلبان تنها یک خوبی داشت و آن عریان شدن اپورتونیسم نهفته در ایشان و دوستانشان بود. چه آن بخشی که با ادعای دروغین روزنه گشایی به انتخابات اولترا رسوای پیشین مجلس مشروعیت دادند چه آنها که به بهانه ماندن کنار مردم در آن سیرک شرکت نکردند. برگزاری انتخابات در ایران پس از انقلاب منهای اولین دوره که سلطه روحانیت و سپاه بر ساختار قدرت کامل نشده بود آزاد، عادلانه و منصفانه نبوده است. در ادوار بعدی، انتخابات مناسکی بوده که به اقتضای شرایط بین المللی و داخلی دچار قبض و بسط شده است. اما این قبض و بسط هرگز ضربهای به ساختار قدرت و دست بالای ولی فقیه در جمهوری اسلامی وارد نکرده است.
در زمان حیات آیت ا.. خمینی تکلیف بسیاری از نیروهای مخالف اعم از چپها، ملی مذهبیها، مجاهدین خلق، نهضت آزادی و روحانیون مهمی چون شریعت مداری و منتظری به ترتیبی که میدانید روشن شده و از عرصه سیاسی حذف شدند. با آغاز رهبری علی خامنهای هم تا مدت کوتاهی قدرت میان علی خامنهای و هاشمی رفسنجانی تقسیم شده بود که آرام آرام سهم هاشمی و حامیانش کم شد و با درگذشت یا قتل هاشمی به صفر رسید. خاتمی وزیر هاشمی بود، اگرچه پنجه هایی که برخی اصلاح طلبان به صورت هاشمی در دورران ریاست جهوری خاتمی کشیدند وی را مکدر کرد اما آنان در برابر باند علی خامنهای تا حدودی متحد ماندند.
محمد خاتمی و حامیان او که پس از انتخابات ۷۶ به اصلاح طلبان معروف شدند خیلی زود دریافتند خامنهای و سپاه حاضر به تقسیم قدرت با آنها نیستند و هرگز اجازه تغیرات مد نظر آنان در قانون اساسی و نحوه اداره کشور را نخواهند داد. آنها با توجه به ادعاهایشان دو راه شرافتمندانه در پیش داشتند: یکی اینکه نیروی اجتماعی خود را به کف خیابان بیاورند و خامنهای و سپاه را وادار به انجام اصلاحات کنند و یا مطابق آنچه آن سالها عباس عبدی طرح کرد از قدرت خارج شوند و نظام را با بحران مشروعیت مواجه کنند. اما قاطبه اصلاح طلبان و از جمله خاتمی راه انحرافی که در مسیر منافع شخصی خودشان بود انتخاب کردند یعنی به آنچه خامنهای و سپاه میخواهند تن میدهیم، در بازی انتخابات به رغم اینکه میدانیم تاثیری نداریم شرکت میکنیم. کرسیهای بی خاصیت سیاسی اما منفعت دار اقتصادی در مجلس، دولت و شورای شهر را هم اشغال میکنیم و با وعده وعید هم سر مردم را گرم میکنیم تا فرصت سیاسی مناسبی برای ما به وجود بیاید.
در واقع شرافت میر حسین موسوی در همینجاست که مقابله کرد و سر رای و حق مردم ایستاد و وارد هیچ گونه تعاملی با حاکمیت نشد اگرچه در استراتژی خود اشتباهات مهلکی داشت که جای پرداخت به آن در این مجال نیست. بعد از حصر هم اصلاح طلبانی که شعار رفع حصر میدادند خودشان به خوبی آگاه بودند که نه میخواهند نه میتوانند. اما چرا شعارش را میدادند؟ به قول عوام کلاس داشت و رای آور بود. علی خامنهای و سپاه که به بی پرنسیب بودن اصلاح طلبان و روحیه گدایی آنان کاملا آشنا بودند قدم به قدم تا بی اعتبار سازی کامل آنها پیش رفتند. با ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی و رد صلاحیت حسن روحانی در خبرگان و آگاه شدن هر چه بیشتر از برنامههای سپاه برای بعد از مرگ خامنهای و رد صلاحیت گسترده در انتخابات... خاتمی یادش افتاده است که برود سمت مردم.... جل الخالق....
رفتن به سمت مردم آیا به این معنی است که ایشان پی به اشتباهات خود در مواجهه با علی خامنهای و سپاه برده است؟ دچار تحول فکری شده و تصور میکند که ساختار سیاسی جمهوری اسلامی امکانی برای توسعه، دمکراسی و آزادی در ایران فراهم نمیکند؟ اگر پاسخ به این پرسشها مثبت است آیا هم زمانی دریافت این نکات با اخراج همگی آنها از ترکیب تزئینی قدرت امری تصادفی است یا رسیدن به این نتیجه که این ساختار سیاسی پاسخگوی مشکلات ایران نیست صرف نظر از اخراج آنها به دست آمده است؟ به فرض محال اگر سپاه و علی خامنهای در انتخابات ۱۴۰۴ زمینهای برای مشارکت ایشان یا دوستانش در انتخابات فراهم کنند باز کنار مردمی که نمیخواهند در این خیمه شب بازی باشند خواهند ایستاد یا به سر دوان برای حضور در انتخابات صف میکشند؟؟؟ با این فایل صوتی درز کرده بیشتر اپورتونیسم موجود در شخصیت خاتمی و فکاهی بودن دموکراسی خواهی اصلاح طلبلان عریان شده است تا پشیمانی آنها از مسیر سیاسی که رفتهاند...
حامد آئینهوند