این گزارهی «از شاهزاده تا تاجزاده» تنها قافیهی مناسب دارد، اما هیچ نسبت درخوری با فربودها و واقعیتهای سیاسی در ایران امروز ندارد.
اگر به گذار دمکراتیک در ایران میاندیشیم باید از «شعر» و سیاستسرایی بگذریم و به شعور سیاسی برسیم. رضا پهلوی نه خودش و نه اطرافیاناش هیچ کدام امکانات دماغی و سیاسی همکاری با جریانهای جمهوریخواه و اصلاحطلب را ندارند! رضا پهلوی حتا شجاعت ایستادهگی در برابر هواداران خود را هم ندارد، چه رسد به همکاری! رضا پهلوی سلطان شکست پروژههای گوناگون است؛ او کدام برنامه و پروژه را به سرانجام رسانده است، که گروهی متوهم و بدپندار روی همکاری با او حساب باز کردهاند؟ جملهی «از شاهزاده تا تاجزاده» تنها حکایت نمکشیدن حلاجی کلاف درهم سیاست و کوتاهی سقف افق کنش سیاسی پویا برای آینده در ایران است.
سلطنتطلبها در بنیادها محافظهکار و گذشتهگرا هستند؛ و نان خود را در تنور بدفهمی از فرآیند اصلاحطلبی میپزند؛ آنها نهتنها به همکاری با اصلاحطلبان نمیاندیشند، که به همکاری با جمهوریخواهان هم رضایت نخواهند داد. سلطنتطلبها با هر حساب و کتابی در برابر فرایند گذار دمکراتیک (که چشم به آینده دوخته است) ایستادهاند؛ و بخشی از مشکل هستند نه راه حل!
سلطنتطلبها همانند تجزیهطلبها حقوقی دارند که باید رعایت شود؛ هر دو جماعت و گروه منافع و خواستهایی دارند که باید از مسیر حکومت دمکراتیک و تعادلات نمایندهگی پیگیری شود. اما همکاری و همراهی بارهای دیگر است؛ و در افق سیاسی ایران ممکن نیست.
در بنیادها این خواستها نوین و مدرن و مناسب با شرایط امروز ایران هم نیستند و نمیتوانند در جهانهای جدید موجی و امیدی برانگیزند! کسانی که این انگارهها را باد میکنند، هنوز و همچنان میخواهند الگوی انقلاب بهمن ۵۷ و برآمدن رهبری فرهمند همانند روحالله خمینی را تکرار کنند؛ شوربختانه یا خوشبختانه تاریخ تکرار نخواهد شد.
اگر دریافت مناسبی از سیاست در میان باشد، آشکار است که نه سیاست تعطیلشدنی است و نه همآوردی و رقابت سیاسی؛ برای گذار از جمهوری اسلامی ما نیازمند اتحادهای ساختهگی (همانند منشور مهسا)؛ و رهبران ساختهگی (همانند کسانی که در کنگرهی جورجتان گردهمآمدند و هنوز آشکار نیست این کارک از کجا کلید خورد!) نیستیم؛ کافی است بتوانیم در مورد زمین، قانونها، و داوران بازی سیاست در آینده همسو و هم نظر شویم.
برای گذار دمکراتیک در ایران ما نیازمند همسویی و همکاری بر سر اعلامیهی گذار (۱) از جمهوری اسلامی ایران هستیم. اعلامیهای که همهی ایران و همهی ایرانیان را در بازی سیاست درگیر کند؛ و بازی سیاست را ملی و مسالمتآمیز و انسانی کند.
گذار دمکراتیک نیازمند سیاستورزی است و نه سیاستسرایی!
اکبر کرمی
پانویسها
۱) با همهی گوناگونیها میان ایران امروز و آمریکای دوران استقلال، اعلامیهی گذار باید چیزی همانند اعلامیهی استقلال آمریکا باشد؛ و بر دمکراسی، حقوق بشر، و حق جستوجوی آزاد خوشبختی در ایران تاکید بگذارد؛ همین و نه بیشتر. همهی چیزهای دیگر بخشی از رقابتها و همآوردیهای سیاسیاند که بعدها باید محاط بر این اعلامیه پیگیری شود.
در گفتوگویی که با اسماعیل نوریعلا داشتهام چنین دریافتی در آسیبشناسی «شورای مدیریت دوران گذار» پرداخت شده است.