نگاهی به مرگ و زندگی، "خاطرات پزشک تبعیدی درهلند" تجربه سفر به سرزمینِ رنجها و شادیهای انسان، سفر در پهنۀ بیکرانِ کرامت انسانی و دو مفهوم زندگی و مرگ است، مفاهیمی که هنوز رازهایی سر به مُهراند. این خاطرات سرشار از حس و عاطفه و عشق و فکراست، دراین خاطرات وفاداری به واقعیت، انتقال حس و عاطفه انسانی، صمیمیت و روان نویسی با نثری ساده و بی تکلف و جذاب، توانائی نویسنده را در به کار گرفتن این ژانرِ ادبی برای بیان تجربههایش نشان میدهد. این خاطرات اگر چه گزارش خاطره است اما به نوع ادبی گزارش - داستان یا داستانهای گزارشگونه نزدیک میشود. نویسندۀ این خاطرات آموزنده و خواندنی در کنار طبابت، کنشگری سیاسی و فرهنگی ست، به همین خاطر خاطرات دکتر محمود زهرایی، پزشک تبعیدی در هلند، پیام هائی فراتر از یک خاطره نویسی صرف دارد، حتی گاه به عرصه پرسشهای فلسفی نیز کشیده میشود.
کم نبوده و نیستند پزشکانی که در کنارکار و وظیفۀ پُرمسئولیت طبابت، نقشهای سیاسی و فرهنگیِ ارزشمندی ایفا کردهاند تا آنجا که تعدادی از آنان، زن و مرد، در زمرۀ روشنفکران سیاسی و فرهنگی ِمیهنمان بودهاند و نقشی مؤثر بر روند تحولات دموکراتیک در جامعه داشتهاند.
حرفهی پزشکی، یا به قول زنده یاد دکتر غلامحسین ساعدی، " حرفه وجیه المله طبابت"، وجاهت و مقبولیتی عام، تاریخی وجهانی داشته و دارد. در ایران طبیب را حکیم میخواندند شاید به این خاطر که او را صاحب حکمت و همه چیز دان میپنداشتند، منزلتی که این حرفه را به حد" دانش و حرفهای خدایی " رساند. این جایگاه یگانه را نیاز انسان به سلامتی و عشقاش به زندگی و گریزش از دردهای جسمانی و روانی، و مرگ سبب شده است. انسان سلامتی خود و عزیزاناش را مهمترین مساله زندگیاش میداند. تامین و حفظ سلامتی را نیز ورای تمهیدات آسمانی، به طور واقعی در حضور و نقش پزشک تجربه کرده است. این نیاز رابطهی ویژهای میان پزشک و بیمار و نزدیکان بیمار بر قرار میکند و از پزشک اتوریته و شخصیتی مورد اعتماد در ذهن آنان مینشاند. هنگامی که انسان به فرد و یا حرفهای نیاز داشته باشد آن حرفه و صاحب حرفه اهمیت خاصی برای فرد نیازمند پیدا میکنند، اهمیتی که غالبا" تا هنگام رفع آن نیاز وجود خواهد داشت. در مورد حرفهی پزشکی این اهمیت داشتن، ابعاد و دامنهی وسیع تری پیدا میکند و پزشک نه فقط در رابطه با بیمار و خانواده و نزدیکان بیمار، که در سطع جامعه از وجهه و منزلتی خاص (معنوی و مالی) و پایدار برخوردار است. ویژگیهای برشمرده در خاطرات دکتر زهرائی در رابطهاش با بیماران و در محیطهای بهداشتی و درمانی حس و درک شدنی ست.
در جامعه پزشکی برخی پزشکان به مانند طبیب معروف" علی بن عباس اهوازی" (متوفی به سال ۳۸۴ هجری) میاندیشند که گفته بود طبیب میباید " پیوسته به مطالعه کتب، یعنی خواندن کتب طبی و خواندن آنها مشغول باشد" و صرفا" به حرفه وتخصص خود و درمان بیماراناش بیاندیشد". واقعیت این است که حساسیت این حرفه که با جان آدمیان سر و کار دارد دانش و تجربه و تبحر ضرور، و وقت کافی برای با بیمار بودن میطلبد، این ویژگیها بطور واقعی امان نمیدهند اکثر پزشکان فراتر از حرفهی خود به دیگرعرصههای فعالیتهای اجتماعی قدم بگذارند.
حتی در شرایط امروزین به ندرت دیده میشود که اکثر پزشکان به مطالعه و فعالیت در زمینههای سیاسی و فرهنگی بپردازند و در این عرصه نیز وقت صرف کنند. وجهه و منزلت و نیز بی نیازی مالی و معنوی این حرفه، بخش اعظم پزشکان را به محافطه کاری بیشتر سوق داده است.
پزشکان، به مانند نویسندۀ این خاطرات، میباید حد اقل با طرح و بیان تجاربشان سببِ تقویت حس همدردی و همدلی میان انسانها شوند. این بحث که پزشکان بهتر است در حوزه کاری خود نقش "روشنفکران خاص" را ایفا کنند، هم در عرصه روابط انسانی و اجتماعی و هم در پهنۀ سیاستهای بهداشتی و درمانی و آموزش پزشکی معنا میشود. بی تفاوت نبودن نسبت به مسائل اجتماعی وعوامل فرهنگی و اخلاقیای که بر سلامت جسمانی و روانی افراد و گروههای اجتماعی تاثیر میگذارند نیز در زمرهی وظایف پزشکان، در هرجای جهان، دانستهاند.
بستر مناسبی که رابطه میان پزشک و بیمار و جایگاه اجتماعی پزشک به وجود میآورد میتواند عاملی باشد که با اتکا به آن پزشک فراتر از تشخیص بیماری و درمان بیمار با تجارب و نگاه انساندوستانه به عرصه تشخیص و درمان بیماریهای جامعه، یعنی عرصهی سیاست و فرهنگ نیز پا بگذارد، و یا حداقل با برداشتها و تعاریف امروزین نقش روشنگرانهی "روشنفکر خاص" را ایفا کند و شخصیتی روشنفکری در موقعیت شغلیاش سامان دهد و در همین محدوده پیام آور همدلی، همدردی، آزادیخواهی و انسان دوستی باشد.
تلاشهای دکتر محمود زهرایی در عرصه سیاسی، فرهنگی وقلمی، و انتقال تجارب آموزنده و تاثیر گذارش نمونهای مثال زدنی، ستودنی و قابل اتکاست، نمونهای که نشان میدهد پزشکان میتوانند و میباید حضوری فعال تر و چشمگیرتر و نقشی مؤثر و پویا در جامعه داشته باشند.
..........
از فیس بوک مسعود نقره کار
زمینهها را باید درست شناخت، کوروش گلنام
اینجا بغلان است، آدمیت را سیل برده است! سیامک بهاری