دوباره،
حسرت از،
پژمُردنِ گل
جدا از شاخه و،
غوغایِ بلبل.
دوباره،
رفتنی بد رنگ و بیگاه،
غمی سنگین،
ز یک پروازِ جانکاه.
دوباره،
قابِ عکس و،
شمع و حلوا
به یادِ خستهای،
افتاده از پا.
دوباره،
اشکِ داغ و،
مویههای مادرانه
شبی دور از،
دیار و آشیانه.
مهران رفیعی