( بخش اوّل )
یکی از مهمترین زمینه های مصاف با استبداد بقصد استقرار و استمرار مردمسالاری در ایران، برملا کردن تحریفات و دروغهای مستبدین در مورد وقایع و اتفاقات تاریخی دور و نزدیک است. چون اصل و اساس هر نوعی از استبداد با دروغ و تحریف ساخته و پرداخته، و با جعلیات ادامه می یابد، یادآوری درست و صحیح وقایع تاریخی اهمیتی فوق العاده دارد.
دروغ و تحریف ابزار زوری است که مستبدین بکار میبرند تا حقایق را بپوشانند و جای آنها را با نیرنگ و دروغ و تحریف پر کنند. پوشاندن حقایق، خاصه حقایقی که در طول زمان گذشته وقوع یافته اند، و استبداد تلاش میکند با کمک گرفتن از سانسور آنها را از دید نسلهای آینده دور نگاه دارد، در زمان کنونی دستاویز هر دو استبداد قدیم و کنونی، یعنی شاهی و ولایی گشته است. یافتن و گفتن حقیقت ستون پایه های هر دوی این استبدادها را سست و لرزان و به مرور زمان متلاشی میکند.
از آنجا که یکی از ارکان مهم مردمسالاری احتراز و مبارزه با هر گونه سانسور در گفتن و شنیدن و دانستن حقایق امور کشور و مردم، چه در گذشته و خواه امروز است، شناخت فرهنگ یادآوری نقش اساسی و عظیمی را در مبارزه با هر دوی این استبدادها ایفا میکند. چرا که بهترین راهکار جهت افشاء تحریفات و دروغهای استبداد شاهی و ولایی تقویت فرهنگ یادآوری است. فرهنگ یادآوری برنده ترین سلاح برای کشف و بیان حقیقت است.
حال ببینیم فرهنگ یاد آوری چیست و چگونه تقویت میشود؟
فرهنگ یادآوری و تقویت آن:
برداشت، دقت و کاوش و تحقیق هر فرد از گذشته خود و هر جامعه از تاریخ جدید و قدیم خویش را فرهنگ یادآوری ( انگلیسیculturt of remembrance و آلمانی Erinnerungskultur ) مینامند. فرهنگ یادآوری چه از جنبه تاریخی و خواه فرهنگی تأثیراتی عمیق بر روی حافظه جمعی مردم جامعه میگذارد.
مورخ سرشناس آلمانی، کیریستوف کورنلیسن Christoph Cornelissen فرهنگ یادآوری را « بمثابه واژه ای عمومی برای همه اشکال خودآگاه یادآوری های قابل تأمل از وقایع تاریخی، و شخصیتهای مؤثر در ایجاد این وقایع، که منشأ سیاسی و آموزشی دارند،» میداند. او معتقد است:
« فرهنگ یادآوری به تمامی اشکال حافظه جمعی، چه بحثها و گفتمانهای علمی و تاریخی و خواه خاطره های شخصی و خصوصی افراد، مربوط میشود. افراد، گروههای متشکل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، و قاعدتاً آحاد ملت فعالان فرهنگ یادآوری را تشکیل میدهند. »
در حقیقت فرهنگ یادآوری میدان اصلی و اساسی مبارزه آزادیخواهان جانبدار مردمسالاری علیه مستبدین، بر سر بیان و ابراز حقایق تاریخی و فرهنگی دور و نزدیک است.
حال جای طرح این سئوال است که نقش فرهنگ یادآوری در زمان کنونی در ایران امروز چیست؟ و چگونه میتوان این فرهنگ را در حال و آینده ایران تقویت کرد. طوریکه نسلهای آینده ایرانی پندار و کردار و گفتاری مناسب با میراثهای تاریخی مبارزات مردمسالاری در وطن خویش را آموخته و آنها را در زندگی فردی و اجتماعی خویش بهینه و بکار گیرند.
البته ما میدانیم که وقایع تاریخی که استبداد مسبب ایجاد آنها، چه در قدیم و خواه در زمان کنونی است، از جمله جنایات، خیانتها و فساد های ویرانگر، بخصوص وقتیکه آثار آنها را در زمان حال در زندگی فردی و اجتماعی خویش می بیند و لمس میکند، کار سهل و آسانی نیست.
ولی فرهنگ یادآوری همیشه نتیجه مبارزات خستگی نا پذیر برای روشن و شفاف کردن حقایق تاریخی و فرهنگی بوده و هست. خاصه در زمان کنونی که استبداد قدیم شاهی با بیان بی شمار دروغها و تحریفات تاریخی و فرهنگی، بار دیگر سودای برگشتن و حاکم گشتن بر میهن ما را در سر می پروراند.
در واقع همه اشکال تخصیص یادآوریهای گذشته فرهنگی، مثل نوشته ها، چه نثرها و خواه اشعار، تصاویر، بناهای تاریخی، جشنهای باستانی، مناسک مذهبی و غیر مذهبی، همگی اینها، اجزاء سازنده فرهنگ یادآوری را تشکیل میدهند. این اجزا و عناصر فرهنگی بطور برابر و هم ارج فرهنگ یادآوری در ایران را میسازند و پایدار نگاه میدارند. کیریستوف کورنلیسن در این زمینه اینطور مینویسد:
« فرهنگ یادآوری هم ردیف و هم وزن با فرهنگ تاریخی است. ولی بهنگام بکار گیری و استفاده از یادآوریهای سیاسی و فرهنگی گذشته بقصد شکل دادن به هویت ملی و دینی بر اساس دلایل تاریخی، برای مقاصد زمان حال، فرهنگ یادآوری کاربردی بسیار قویتر را بدست میآورد. «
در حقیقت کار اصلی فرهنگ یادآوری طرح این سئوال برای فرد و جامعه، و دادن جوابی قانع کننده به آن است، که « چه چیزها را ما اجازه نداریم، و نباید فراموش کنیم؟
در نتیجه فرهنگ یادآوریهای تأثیر بسیار قوی بر انسجام، استحکام و بسیج اجتماعی دارد. این امور زمانی امکان پذیر میشوند که بتوان گذشته تاریخی و فرهنگی را با شواهد و دلائل حقیقی بسیار قوی ارائه داد. بخصوص در اموری که تفاوت اساسی با زمان حال و حاکمیت استبداد تحریف کننده را نشان میدهند.
علاوه بر این نباید فراموش کرد که فرهنگ یادآوری مساوی و برابر با « سنت » نیست. چرا که سنت شکاف و بریدگی گذشته با زمان حال را می پوشاند و به آن بیشتر یک حالت مداومت و پیوستگی میدهد. خاصه زمانی که مستبدین با دروغ و تحریف محتوای « سنتها » را پر از زور و خشونت کنند. چرا که محتوی سنتهای تاریخی و فرهنگی، چه ملی و خواه دینی، همیشه بر اساس حق ساخته و پرداخته و نگهداری میشود. و حق در همه زمانها و مکانهای این جهان، بایستی بسود و در خدمت همه انسانها باشد. چرا که پذیرفتن کمترین و کوچکترین تبعیض ها میان انسانها، معنایش دیگر حق نیست.
در این رابطه برای فعالان فرهنگ یادآوری طرح این سئوال اهمیت زیادی دارد که ایرانیان شیفته آزادی و استقلال بطور مشخص چه کارها میتوانند و باید بکنند تا فرهنگ یادآوری از اضمحلال، بی پایه و مایه بودن و انکار حقایق تاریخی و فرهنگی دوران سلسله پهلوی و هم اکنون، عصر حاکمیت ولایت مطلقه فقیه، رها گردد.
در واقع دروغهای شبانه روزی و فراگیر جانبداران هر دو استبداد شاهی و ولایی ضربه های مهلکی هستند که پی در پی بر فرهنگ یادآوریهای تاریخی، چه در بعد سیاست و خواه دین، بر پیکر فرهنگ ایرانیان فرو می آورند. در حال حاضر، بخصوص در رسانه های مجازی، دروغها و تحریفات این هر دو دسته مستبد نه تنها بشدت وقیح و مشمئز کننده است، بلکه ادعاهای « گذشته طلایی » جانبداران برگرداندن استبداد شاهی به ایران، خطری جدی برای فریب نسل جوان کشور و ایجاد اغتشاش در هویت ملی و دینی آنها را سبب میگردد.