Tuesday, Jun 18, 2024

صفحه نخست » ما همیشه انتخاب می‌کنیم، اکبر کرمی

Akbar_Karami_4.jpg پیش‌آورد

دوست فرزانه‌ام میثم بادام‌چی از من درباره ی انتخابات پیش‌رو و امکان‌ها و ناامکان‌ها ی هم‌کاری با اصلاح‌طلبان برای برگزیدن مسعود پزشکیان پرسیده است. پرسش او و پاسخی را که به ایشان داده‌ام در آغاز پیش‌کش می‌کنم و سپس آن پاسخ را گسترش خواهم داد، تا هم به برخی از بازخوردها و نکته‌سنجی‌ها پاسخ داده ‌باشم و هم راهی به هم‌اندیشی بگشایم.
امیدوارم با بازخودها ی تند و تیز، اما فراتر از گفت‌وگوها ی تکراری، نخ‌نما و پیشاسیاسی (۱) به پرسش‌ها، پاسخ‌ها و رفتارها ی سیاسی ژرف‌تر برسیم؛ و بخشی از سیاست‌ورزی روزآمدی باشیم که راه‌ می‌برد و نه راه برده می‌شود.

پرسش
میثم بادام‌چی در پاره‌گفتی بازگشت جامعه به وضعیت عادی را برآمد جان‌‌گرفتن‌ سیاست در میانه و در میان میانه‌روها می‌داند؛ و بر همین بنیاد از میانه‌روها می خواهد به سیاست‌ورزی پویا بازگردند؛ و از سیاست‌مدارها ی نیروها ی جای‌گزین می‌خواهد به پشتی‌بانی از میانه‌روها و مسعود پزشکیان. (۲)
او نظر مرا در باره ی این تحلیل خود جسته است.

پاسخ
«یکم. من هم (همانند شما) فکر می‌کنم باید به جریان اصلاح‌طلب در ایران (با همه ی نقدها) هم اعتماد کرد و هم کمک کرد.
یعنی با اصلاح‌طلبان باید هم‌کاری انتقادی داشت. هر گاه آن‌ها بتوانند به بازی‌ها ی سیاسی در ایران (حتا در زمین تنگ جمهوری اسلامی) معنا بدهند، باید کنار آن‌ها ایستاد و به آن‌ها زور و نیرو داد؛ و هرگاه گرفتار بی‌معنایی شدند، باید آن‌ها را نقد کرد و حتا از آن‌ها فاصله گرفت. نمی‌توان یک‌بار برای همیشه رابطه ی خود را با جریان‌ها ی سیاسی رقم زد.
دوم. سیاست‌ورزی دست‌وپنجه‌نرم‌کردن با معماها ی حل‌شده نیست، که هم‌آوردی با معماها ی حل‌ناشده است. شرایط جدید و امکان انتخاب مسعود پزشکیان اگر اصلاح‌طلبان به این جمع‌بندی برسند، معمای ام‌روز است. اگر گواه و شاهد مناسبی در دست باشد که نشان دهد انتخاب پزشکیان، و بازگشت اصلاح‌طلبان به بخشی از ساختار قدرت می‌تواند به تغییرات اجتماعی و سیاسی کمک کند، با وجود استخوانی که در گلو داریم و خواهان گذار از جمهوری اسلامی (و حتا اصلاح‌طلبان) هستیم، باید به انتخاب پزشکیان کمک کنیم.
فشرده کنم. همه چیز به جمع‌بندی اصلاح‌طلبان در ایران باز می‌گردد، اگر آن‌ها به پزشکیان و تیم هم‌راه او‌ اعتماد کردند، جریان‌ها ی پیش‌رو و جمهوری‌خواه هم باید اعتماد کنند و به انتخاب او کمک کنند.
به ویژه باید توجه داشت که در فرآیند گذار از ولی‌فقیه دوم به سوم، نبود اصلاح‌طلبان و جریان‌ها ی میانه‌رو در ساختار هرم قدرت ممکن است بسیار زیان‌بار و ویران‌گر بشود.»

همه ی راه‌ها با انتخاب ما آغاز می‌شود

پاسخ برین هم‌آهنگ با پرسشی بود که در رخ‌نامه (Facebook) آمده بود؛ در نتیجه چندان میدانی به انگاره‌پردازی استوار و حلاجی ژرف‌ نمی‌داد. در این نوشتار تلاش خواهم کرد بنیادها ی آن پاسخ را پوست‌گیری و واکاوی کنم؛ تا با گسترش دامنه ی گفت‌وگو، راهی به چالش با انگاره‌ها ی هم‌آورد گشوده شود.

الف) آشکار است که اصلاح‌طلبان در گذشته کاری کارستان نکرده‌اند؛ یعنی کارنامه ی آن‌ها که بازتاب میدان تنگ سیاست در ایران است، امید چندانی برنمی‌انگیزد؛ و شوربختانه در آینده هم (اگر توازن نیروها تغییر نکند) امیدی نیست که بتوانند به آن‌چه مردمان ایران می‌خواهند یک‌جا و یک‌سر پاسخ دهند؛ چه، زمین سیاست در ایران بسیار سخت است و با وجود گوناگونی‌ها و رنگارنگی‌ها هنوز راه مناسب و کم‌هزینه‌ای برای شخم زدن آن در دست هیچ‌کس و هیچ‌جریانی نیست. (۳) امید که به زودی به آن‌جا برسیم؛ و در میدانی که با استانداردها ی حقوق بشر و انتخابات آزاد (۴) گسترانیده شده است، دست به انتخاب بزنیم و نماینده‌گان دل‌خواه خود را برگزینیم.

اما برای رسیدن از این‌جا (که میان گزینش مسعود پزشکیان و باقر قالیباف گرفتاریم) به آن‌جا (که همه ی مردمان ایران هم حق گزینش و هم حق گزیده‌شدن داشته باشند) باید سیاست‌ورزید؛ و‌ راه گذار را هم‌وار و فراهم کرد. آن‌چه در ادامه می‌آید پشتی‌بانی از «میدانی که هست»، نیست؛ تکاپویی است برای گسترانیدان آن و درآمدن به «میدانی که باید و شاید باشد».

ب) در آستانه‌ای که من ایستاده‌ام - حدفاصل انقلاب تا آزادی(۵)- و در فرآیند گذار دمکراتیک؛ اصلاح‌طلبان و اصلاح‌طلبی هنوز بهداشتی‌ترین امید برای گشایش سیاسی است. (۶) به باور من جریان‌ها ی پیش‌رو و جمهوری‌خواه در میانه ی اصلاح‌طلبان در یک‌سو و مشروطه‌خواهان در دیگرسو ایستاده‌اند. چنین جای‌گاهی رفتار سیاسی ی ویژه و آفرینش‌گرانه‌ای را می‌جوید؛ رفتاری که با تعادل بخشیدن به جریان‌ها ی سیاسی هر دوسو به تعادل اجتماعی و سیاسی اجتماع/جامعه کمک می‌کند. به زبان دیگر، جریان‌ها ی پیش‌رو و جمهوری‌خواه باید با اصلاح‌طلبان از یک‌سو و مشروطه‌خواهان‌ از دیگرسو هم‌آهنگی و هم‌کاری انتقادی داشته باشند. (۷)

ج) به جریان‌های اصلاح‌طلب در ایران هم باید اعتماد کرد و هم باید کمک کرد. چنین راه‌کار و برگفتی پذیرفتنی و گواردنی نخواهد بود، اگر گرفتار اراده‌گرایی و آرمان‌گرایی (که آفت سیاست هستند.) باشیم. یعنی اصلاح‌طلبان (و جریان‌ها ی دیگر سیاسی) آماج و سازوکارها ی خود را برنمی‌گزینند، به آن‌ها چپانده می‌شود. (هم‌چنان که حکومت است که ریخت مبارزه و سطح کاربرد خشونت را به مخالفان و منتقدان خود می‌چپاند.)
یعنی برآیند نیروها (و آگاهی‌ها و داده‌ها) تعیین‌کننده هستند.
میانه‌روی و اصلاح‌طلبی بازتاب میدان سیاست و برآمد کار همه ی بازی‌گران آن است. برای آن که اصلاح‌طلبان و جریان‌ها ی میانه‌رو در جای‌گاه مناسب خود قرار بگیرند و کارکرد ویژه ی خود را داشته باشند، دیگران هم باید در جای‌گاه مناسب خود قرار بگیرند و کارکرد مناسب داشته باشند.
یعنی وارونه ی آن‌چه ادعا می‌شود، اصلاح‌طلبان با دگرگونی ی توازن نیروها کارکرد ویژه ی خود را خواهند یافت؛ نه به اراده ی ما و خودشان!
یعنی برای دگرگونیدن اصلاح‌طلبان جامعه و ما باید دگرگون شویم.
یعنی باید با اصلاح‌طلبان هم‌کاری انتقادی داشت. هر گاه آن‌ها بتوانند به بازی‌ها ی سیاسی در ایران (حتا در زمین تنگ جمهوری اسلامی) معنا دهند، باید کنار آن‌ها ایستاد و به آن‌ها زور و نیرو داد؛ و هرگاه گرفتار بی‌معنایی شوند، و انتخابات برای آنان چیزی بیش از مناسک ابراز نباشد، باید آن‌ها را نقد کرد و حتا از آن‌ها فاصله گرفت.
یعنی نمی‌شود و نباید یک‌بار برای همیشه رابطه ی خود را با جریان‌ها ی سیاسی رقم زد. (۸)
به عنوان یک دستورکار کلی‌تر و گویاتر هیچ‌ بازی‌گری نمی‌تواند و نباید چشم‌ به دگرگونی از سو ی دیگران بدوزد؛ دگرگونی از ما باید آغاز شود. (۹)

د) سیاست‌ورزی دست‌وپنجه‌نرم‌کردن با معماهای حل‌شده نیست، که هم‌آوردی با معماهای حل ناشده است. شرایط جدید و امکان انتخاب مسعود پزشکیان اگر اصلاح‌طلبان به این جمع‌بندی برسند، معما ی ام‌روز است.
اصلاح‌طلب‌ها آن‌گونه که ما می‌خواهیم و می‌پسندیم بازی نخواهند کرد. زیرا سودها، آماج، سازوکارها و برداشت‌ها ی آن‌ها از میدان سیاست در ایران با ما گوناگون است.
در یک الگو ی کلی سیاست بازتاب جاشناسی (Topology) در میدان سیاست است؛ یعنی فاصله و‌ جای‌گاه هر بازی‌گر از مرکز قدرت، بازی را رقم می‌زند. اگر دریافت ژرفی از «جا» و «فاصله» درمیان باشد (از جمله فاصله‌ها ی فرهنگی، اندیشه‌ای و... هم به حساب آید.)، آشکارا همه ی گوناگونی‌ها به جاشناسی فروکاهیدنی است.
در چنین جغرافیایی ما هستیم که باید دریافت مناسبی از جای‌گاه خود در میدان سیاست داشته باشیم؛ پرزور شویم؛ و برآمد آن سازوکار دل‌خواه (و البته ممکن و‌ مقدور) را برگزینیم و بازی دل‌خواه خود را بیافرینیم.
همه چیز به ما و دریافت و امکان‌ها و ناامکان‌ها ی ما باز می‌کرد. هم ما باید مناسب با بازی دیگران بازی کنیم؛ و هم ما باید با بازی خود بازی مناسب را به دیگران بچپانیم.
اگر دریافتی دیگری در میان باشد، به احتمال پا ی آسیب‌ها ی اراده‌گرایی یا آرمان‌گرایی در میان است! و باید از آن‌ها پرهیخت.

ه) در چنین میدانی جمع‌بندی اصلاح‌طلبان (اگر آن‌ها از امکان رسیدن به چنین جمع‌بندی‌ای برخوردار باشند.) اهمیت دارد؛ و می‌تواند برای نیروها و جریان‌ها ی هم‌سایه تعیین‌کننده باشد. اگر اصلاح‌طلبان بتوانند به طور چیره و آشکار در کنار مسعود پزشکیان قرار بگیرند، ما به فراسو ی شخصیت مسعود پزشکیان پرتاب می‌شویم و باید هم‌آهنگ با گزینش اصلاح‌طلب‌ها بازی کنیم. اگر اصلاح‌طلب‌ها انتخابات را معنادار یافته‌اند، میدان سیاست دگرگون شده است و ما هم باید دگرگون شویم.
اگر گواه و شاهد مناسبی در دست باشد که نشان دهد انتخاب پزشکیان، و بازگشت اصلاح‌طلبان به بخشی از ساختار قدرت می‌تواند بر دگرگونی‌ها ی اجتماعی و سیاسی کمک کند، ما (که اصلاح‌ ویژه‌ای را می‌خواهیم) با وجود استخوانی که در گلو داریم و خواهان گذار از جمهوری اسلامی هستیم، باید به انتخاب پزشکیان کمک کنیم.
آشکارا این فرآیندها هم در میان اصلاح‌طلب‌ها و هم در میان جمهوری‌خواهان که هم‌سایه‌اند، باز و آزاد است و ادامه دارد. یعنی هم آن‌ها (برآمد دگرگونی‌ها در ادعاها و رفتار مسعود پزشکیان) می‌توانند در جمع‌بندی خود تغییر دهند و هم ما می‌توانیم با واررسی و بازبینی در گواهان خود، امکان‌ها ی دگرگونی‌ در اجتماع و سیاست را بازسنجی و راستی‌آزمایی کنیم.
باید در این فرآیند قرار گرفت و هم‌آهنگ با آن بازی کرد. بیرون از فرآیند بازی و بیرون از میدان بازی جا ی تماشاگران است. بیرون از میدان و داور‌ی‌ها ی پیشینی چیزی بیش از پیشاسیاست نخواهد ماند.
میان تماشاگران سیاسی و پیشاسیاست پیوندی ژرف دیده می‌شود. (فرهنگ انتظار و روان‌شناسی درمانده‌گی به یک‌جا می‌رسد.)

و) چه گواهی هست که نشان می‌دهد اصلاح‌طلب‌ها به طور چیره به مسعود پزشکیان اعتماد کرده‌اند؟
هنوز زود است در این باره بتوان حرفی جدی و گواه‌مند (Factual) زد؛ تکاپوهایی در میان اصلاح‌طلب‌ها دیده می‌شود؛ اما مخالفان و منتقدانی هم هستند. هنوز شورا ی عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان (شعسا) به طور رسمی نگاه و داوری ی خود را نگفته است. محمد خاتمی از انتخاب پزشکیان پشتی‌بانی کرده است، اما دو چهره ی بسیار تعیین‌کننده در میان منتقدان حضور در انتخابات هنوز داوری ی خود را آشکار نکرده‌اند؛ (در نتیجه جمع‌بندی میرحسین موسوی و مصطفا تاج‌زاد بسیار اهمیت دارد.)
هم امیدها بسیار است و هم ناامیدی ها و تردیدها. زورآزمایی میان مخالف‌ها (که در دوره ی پیشین انتخابات را تحریم کردند.) و موافق‌ها (که گروه‌هایی از جریان تحریم هم در میان آن‌ها است.) هم‌چنان و هنوز ادامه دارد.

ز) چه‌ گواهی هست که نشان می‌دهد انتخابات معنادار است؟ یا خواهد بود؟
با انتخابات یازده‌همین دوره مجلس (۱۴۰۲ و ۱۴۰۳) به داوری من، کارکرد سازوکار تحریم به اوج و آماج و سقف خود رسیده است؛ برآوردها نشان می‌دهد بیش از ۶۵ درصد از مردمان ایران به طور آشکاری با استانداردها ی انتخابات در جمهوری اسلامی هم‌راه و هم‌سو نیستند؛ اگر آرا باطله و سفید را هم به این سبد بیفزاییم عددی حدود ۷۵ درصد به دست خواهد آمد. در نتیجه اگر تحریم انتخابات سازوکاری نمادین برای ایستاده‌گی در برابر انتخابات نمایشی و فرمایشی در جمهوری اسلامی است، تحصیل حاصل است؛ و دور است که برآمدی دیگر برآید.
اکنون تکاپوی آن ۷۵ درصد باید به گذار و فراهم‌کردن امکان‌ها ی آن در پهنه ی واقعی و فربودی بچرخد. در چنین بزن‌گاهی است که پرسش واقعی و فربودی سیاست در ایران برجسته می‌شود. آیا گذار دمکراتیک با بودن میانه‌روها در ساختار قدرت امکان‌پذیر است؟ یا با نبود آن‌ها؟

به زبان دیگر در وضعیت کنونی پرسش این نیست که آیا اصلاح‌طلبان می‌توانند یا می‌خواهند فرآیندها ی سیاسی در جمهوری اسلامی اصلاح کنند؟ پرسش آن است که آیا با بودن اصلاح‌طلبان در قدرت چنین گذاری ممکن‌ است یا در غیبت آن‌ها؟ پاسخ به این پرسش آشکارا آن ۷۵ درصد را دوشقه می‌کند؛ انقلابی‌ها در برابر رفرمیست‌ها.
در این چینش تازه رفتار و آگاهی ی جریان‌ها ی پیش‌رو و جمهوری‌خواه بسیار مهم و تعیین‌کننده است. اگر این جریان به اصلاح‌طلب‌ها نزدیک شوند، فرآیند گذار کندتر اما دمکراتیک‌تر خواهد شد؛ و اگر به انقلابی‌ها نزدیک شوند، فرآیند گذار تندتر و صدالبته کم‌تر دمکراتیک خواهد شد. (۱۰)

به باور و داوری من همه چیز ام‌روز به جمع‌بندی و آگاهی ی اصلاح‌طلب‌ها از بازی ی سیاسی در ایران باز می‌گردد؛ اگر پرشکیان بتواند نشان دهد که مرد این روزها ی سخت است؛ و اگر اصلاح‌طلب‌ها به پزشکیان و تیم هم‌راه او‌ اعتماد کنند، جریان‌ها ی پیش‌رو و جمهوری‌خواه هم باید اعتماد کنند و به انتخاب او کمک کنند. (۱۱)
از انتخاب نباید ترسید؛ ما همیشه انتخاب می‌کنیم، حتا وقتی تحریم می‌کنیم. تحریم هرگاه انتخابات هنوز معنایی دارد، ادامه ی سیاست‌ورزی نیست؛ ادامه ی عصبیت قومی و ریختی از خشونت پوشیده و انفعالی (Passive aggression) است.

اکبر کرمی

پانویس‌ها
۱) یکی از داوها ی پیشاسیاسی و نخ‌نما پیش‌کشیدن اصلاح‌ناپذیری رژیم جمهوری اسلامی است؛ با آن که رژیم جمهوری اسلامی و رهبر نادان آن از استانداردها ی یک حکومت مردم‌بنیاد بسیار فاصله دارد و به آسانی تن به داوری مردم نمی‌دهد، اما این ادعا اگر کلی، پیشینی و بریده از گواه‌ و شاهد سیاسی تازه باشد، چیزی بیش از پیشاسیاست و کش دادن تاریخ و گذشته نیست. چه، آن‌چه در پایان کارگر خواهد بود، توازن نیروها است. یعنی اگر اراده‌ به دگردیسی جدی باشد، رژیم و ره‌بر آن هم در برابر این اراده ایستاده‌گی نتواند.
۲) پاره‌گفت میثم بادام‌چی از ص رخ‌نامه ی او.
«بازگشت جامعه به وضعیت عادی: جان گرفتن سیاست میانه کانون سیاست‌ورزی منتقد وضع امروز و رهبران آن باید در داخل ایران باشد و با انتخابات ۸ تیر در صورت پیروزی پزشکیان به داخل باز میگردد. از دی ماه ۹۶ تا امروز و در هفت سال اخیر، با شعارهایی چون رضاشاه روحت شاد، و اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا و تبلیغ بسیار در زمینه نفی نهاد انتخابات و کنشگری از طریق تظاهرات خیابانی، مدل سیاست "ریموت کنترلی" در ایران رایج شده بود: اپوزیسیونی شعاری که رهبرانش (پهلوی، علینژاد، اسماعیلیون....) و رسانه‌هایش، هزاران کیلومتر بیرون از ایران قرار دارند، ولی برای مردم داخل ایران فرمول انقلاب و رادیکالیسم می‌چینند. اگر پزشکیان بیاید، بساط این نوع سیاست ورزی از راه دور و انقلابی‌گری خیالی تضعیف می‌شود و سیاست‌ورزی واقعی و عینی و میانه جایگزین. از خارج ایران فقط می‌شود به کنشگران تحولخواه داخل ایران کمک کرد، نه اینکه شد رهبر معترضان. این سخن را می‌شود به صورت لزوم بازگشت قدرت میانه در ساختار سیاست ایران هم ترجمه کرد: اصولگرایی افراطی دولت رییسی (و جلیلی)، اپوزیسیون راست و چپ افراطی در منتهی الیه برعکس آن، همه اینها قراره با آمدن پزشکیان تضعیف شن و چپ و راست میانه‌ بومی که با همکاری ایندو و میدان دادن خامنه‌ای از ۹۶ به بعد نابود شده بود دوباره جان بگیرد. هیچ جا در دنیا، از جمله ترکیه که از نزدیک میشناسم، با جناح های رادیکال اداره نمی‌شود که اگر شود جامعه دچار بحران میشه.»
۳) پاسخ‌ها ی بسیاری هست؛ اما اگر پاسخ‌ها ی هر جریان را در فاصله ی آن‌ها از قدرت چیره ضرب کنیم، تفاوت‌ها چندان معنادار نیست. یعنی گوناگونی‌ها بیش‌تر بازتاب جاشناسی سیاسی گوناگون است تا سیاست‌ورزی گوناگون. ۳) اشاره به مجموعه‌ای است با همین سرنام که در جریان جنبش سبز نوشته‌ام و آن جنبش را تکاپویی در انقلاب برای آزادی خوانده‌ام.
۴) چنین استانداردی را اتحادیه ی میان شوراها (بین‌المجالس) که در سال ۱۸۸۹ بنیاد نهاده شده است در ۲۶ مارس ۱۹۹۴ در پاریس تهیه و پیش‌گذاشته است؛ و ایران هم یکی از امضاکننده‌گان آن است.
۵)کرمی، اکبر، تهران, حدفاصل انقلاب تا آزادی(۱)، تارنما ی اخبار روز، تیرماه ۱۳۸۸
۶) این که اصلاح‌طلب‌ها هنوز بهداشتی‌ترین گزینه هستند، نه به این معناست که آن‌ها به‌ترین هستند، و نه به این معنا که آن‌ها پیروز خواهند شد. به‌ترین و پیروزی برآمد سیاست‌ورزی است و نه پیش‌آورد آن. کسانی که از این فرنودبافی (استدلال) بهره می‌برند، گرفتار پیشاسیاست هستند. سیاست‌ورزی گزینش راه‌ها ی پسندیده (و مطلوب) نیست، گزینش راه‌ها و امکان‌هایی است که هستند و به طور معمول از راه‌ها ی دل‌خواه بسیار فاصله دارند.
اگر بتوانیم ساعت‌ها در نقد اصلاح‌طلبی سخن‌ورزی کنیم، اما نتوانیم جریان یا فلسفه ی سیاسی ی کارآمدتری را پیش بگذاریم، هنوز باید به اصلاح‌طلبان بچسبیم و امید داشته باشیم آن‌ها بتوانند در بازی باشند تا در جایی نوبت و دوره به ما برسد. یعنی هنوز توپ در میدان اصلاح‌طلبان است؛ و آن‌ها باید بتوانند در زمانی مناسب پاس گل به ما بدهند.
۷) برای دریافت این ادعا موقعیتی را تصور کنید که انتخابات آزادتری درمیان باشد و قرار باشد به‌ طور مثال در باره برگذاری «همه‌پرسی بر سر جمهوری اسلامی» انتخاب کنیم؛ طبیعی است که در این موقعیت پندارین اگر اصلاح‌طلب‌ها مخالف برگذاری رفراندم باشند، جمهوری خواهان باید به مشروطه‌خواهان (که به‌طور پیشینی در آن‌جا قرار گرفته‌اند.) نزدیک شوند.
۸) این ادعا ادامه ی همان آموزه‌ ی درخشانی است که از سیاست‌مدار تراز نیروها (Balance of power) لرد هنری پالمرستون (۱۷۸۴-۱۸۶۵) مانده است. پالمرستون که دو دوره نخست‌وزیر انگلستان بود می‌گوید: در سیاست دوست و دشمن همیشه‌گی وجود ندارد؛ آن‌چه همیشه‌گی است سودها ی ما است...
«We have no eternal allies, and we have no perpetual enemies. Our interests are eternal and perpetual...»
۹) در فن‌آوری رفتار این آموزه این‌گونه آمده است؛ به جا ی دگرگون کردن دیگران خود را دگرگون کن. ما نمی‌توانیم و حق نداریم دیگران را تغییر دهیم؛ ما تنها حق داریم و می‌توانیم خود را تغییر دهیم.
۱۰) وارونه ی آن‌چه به طور چیره گفته می‌شود، آینده هم نمی‌تواند نشان دهد چه جریانی در جای‌گاه درست و راست تاریخ ایستاده بود. چه، در تاریخ راست و درست هیچ معنایی ندارد؛ و تاریخ هم‌راستا و‌ موازی هم نیست. تنها برآیند نیروها که برآمد خواست‌ها و رویاها ی ما هستند تعین‌کننده هستند.
سیاست و سیاست‌ورزی ی کارآمد در پایان‌چیزی بیش از حضور پویا در فرآیندها ی سیاسی نیست.
۱۱) به ویژه باید توجه داشت که در فرآیند گذار از ولی‌فقیه دوم به سوم نبود اصلاح‌طلبان و جریان‌ها ی میانه‌رو در ساختار هرم قدرت ممکن است بسیار زیان‌بار و ویران‌گر بشود.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy