در آستاته آخرین روزهای مانده به انتخابات. بی تفاوتی وسیع مردم به آن چه که بعنوان جعبه رای بر پاگردیده چشم گیر است.
بی تفاوتی به مناظرههای تلویزیونی، به وعده وعیدهای آبکی کاندیداها که خود بهتراز همه میدانند هیچکارهاند.
فضای سرد وخالی از نشاط، سکوت وهم برانگیزجامعه قطع امید کرده از حاکمیتی که هیچ مسئولیتی در مقابل مردم احساس نمیکند. خبر از طوفانهای پیش رو میدهد.
حاکمیتی که جوابش به اعتراض مردم سرکوبهای وحشیانه، شکنجه، زندان و اعدام است. این سفید چشمهای دزد چه انتظاری از مردم دارند؟ آیا جواب مردم چیزی جز تحریم ونه گفتن به این شامورتی بازی میتواند باشد؟
بخصوص نسل جوان. نسلی که جز تحکم، محدودیت، حق کشی ندادن هیچگونه فرصت به غیر خودی. تلاش ابلهانه برای حقنه کردن یک سبک زندگی قرون وسطائی مورد نظر خامنهای که قبل از هر چیزفردیت آنها را زیر سئوال میبرد واز کمترین حقوق انسانی محرومشان میسازد و تمام چشم اندازهای آتی را تیره وتاریک میسازد.
ثمرهای از این دزدان بی مقداری که نام ایران وایرانی را خار ساحته و مشتی فرصت طلب بادمجان دور قاب چین و حقه باز دسیسه گر را بر زندگی آنها حاکم کرده است. چیزی در یاد دارند؟
نسلی که در بیرون خانه تحت فشار قرار گرفت. درون خانه در دنیای مجازی خود وهم فکران خود را یافت.
دانست که سبک دیگری از زندگی هست که میلیاردها جوان در سراسر دنیا بدان گونه فکر میکنند، زندگی مینمایند.
دنیائی که میدان وسیع برای آزادی فکر وعمل در اختیارشان مینهد. تا بر بالند. ایجاد گری کنند وشادمانه از زندگی لذت ببرند.
دید که چگونه هزاران جوان ایرانی که فرصت یافته از این سرزمین گریخته با انگیزه و فرصتی که در اختیارشان نهاده میشود بدرجات علمی میرسندو جائی شایسته میگیرند.
آنوقت در دانشگاههای این سرزمین نوحه خوانی مانند ارضی وبیسوادی مانند زاکانی وجلیلی استادان تسویه میکنند. صحنه گردانی، عربده کشی وفشار برای اخراج دانشجویانی که مانند آنها فکر نمیکنند را بدانشگاههای ایران ره نمیدهند.
" کیبورد نهیب میزندعرق شرم بر دگمههایم نشسته بس کن! "
آیا برای ساختن چنین دنیای زیبائی جوان خوش فکر و آرزومند ایرانی نباید بمیدان مبارزه بیاید؟ دنیائی با آینده روشن که بخاطر آن میتوان بمیدان آمد و برای تغیر این رژیم مبارزه کرد.
آنچه که بن مایه جنبش مهاست.
این حکومت واقعا احمق و بی چشم رو از این جوانان چه انتظاری دارد؟ از باز ماندگان این همه جوان ونوجوان کشته شده.
این جنایتکار بی چشم و رو پور محمدی که در روزهای کشتار جمعی زیباترین فرزندان این سرزمین از ترسناک ترین مجریان بود! که بقول یکی از باز ماندگان کشتار سال شصت وهفت "از ترس نمیتوانستم به چشمهای او که مانندچاهی سیاه وظلمانی بود نگاه کنم. به حرکات عجیبی که انجام میداد. گوئی نوعی ولع که از انداختن ترس در دل اعدامیها لذت میبرد. "
درد آور است وقتیکه به جواب پزشکیان در عرصههای مختلف نگاه میکنی!
"فرهنگ را روحانیت ومساجد درست میکنند. "
از اظهارت ناب پزشکیان. که بقول ما آذریها مرغ پخته در تابه را بخنده میاندازد.
این تازه مطرح ترینشان است. کسی که مدعیست دانشگاهی واقعی است وفهمی علمی از جامعه دارد. در راستای تغیر حرکت میکند.
"خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل"
پرسیدندعاقلتان کیست؟ گفتند آن دیوانه که جلوتراز همه میدود.
این روی گردانی مردم که بطور مشخص دراین برهه از زمان بصورت عدم شرکت در انتخابات فرمایشی و بنمایش گذاردن اراده ملی که با برخورد خاموش، وعدم توجه به تبلیغات حکومتی خود را نشان میدهد.
مشتی است بر سیمای ولایت! نیشتری است بر قلب هواداران حکومت.
جوابیست سخت به خامنهای و در خواستهای مکرر وتاکید او بر شرکت در انتصابات برنامه ریزی شده او بعنوان یک وظیفه شرعی.
انتخابات این دوره. میدان بزرگ چالش اقشار وسیع اجتماعی است که با پیام نه به جمهوری اسلامی، نه به انتخابات خود را نشان میدهد. بنوعی رفراندومی است بر بی صلاحیت بودن حکومت اسلامی وفرا خوانی برای باور به تحولات عظیم فکری که در جامعه بوقوع پیوسته ودر حال تکوین است. پیامی برای اپوزیسیون که کجای کار قرار داری؟
رای ندادنی که صف بخش وسیعی از مردم را از صف حکومتیان و اصلاح طلبان حکومتی بوضوح جدا میسازد. جدائی ارزشمندی که بار دیگر در عمل بردرستی شعار "اصلاح طلب، اصول گرا دیگر تمامه ماجرا"صحه مینهد
بی تفاوتی لذت بخشی که مانند خنجر درتن این کاندیدا هامی نشیند آرزو دلشان میماند که این جوانان نیم نگاهی به این همه هیاهوخنده دار بیاندازند.
زمان گذشته پردهها فرو افتاده. حماسهای بزرگ بنام حماسه مهسا آفریده شده، همراه شعاری به عظمت شعار "زن، زندگی، آزادی" ظرف زمان لبریز گردیده، هرظلمت شب را روشنی روزی در پی است حتی اگر شب یلدا باشد.
حکومتی محاصره شده در میان توده عظیمی که با نفرت در او مینگرند. چنین کثرت ونفرت جائی برای خوش خیالی حکومت باقی نمیگدارد. فضائی که روز به روز جمهوری اسلامی را بیشتر وبیشتر ایزوله میکند.
فضائی که روز انتخابات را به نمایش بزرگ عدم شرکت در انتخابات، دوری گزیدن ازصندوقهای رای جمهوری فاسد، وایزوله کردن او تبدیل میکند.
اگر قشر خاکستری، بخش بزرگی از هم نسلان ما ونسل بعد بدلایل مختلف نتوانستند مانند جوانان جنبش مهسا در روزهای جنگ وگریز خونبار بمیدان بیایند. حتی قادر به ایستادن در کنار فرزندان ونوادگان خود بهر دلیل نشدند. حال همان توده وسیع میتوانند با عدم شرکت خود گستره وسیعی ازمعترضان به این انتخابات مهندسی شده بدهند. و بدین گونه از جنبش مهسا حمایت و قدردانی کنند.
رای نه به انتخابات و جمهوری اسلامی امری که روزی امکان ناپذیر مینمود. اما امروز امکان پذیر شد.
به دیروز وامروز جمهوری اسلامی بنگریم. به حوزههای خالی روز انتخابات. تا احوال ملک خمینی و خامنهای بر ما عرضه دارند. وبیادمان بیاورد که هیچ قدرتی نمیتواند در برابر قدرت مردم مقاومت کند.
ابوالفضل محققی
خیانت به امید و تعیین رئیس جمهور ۱۴۰۳، حسین لاجوردی
چرا خاتمی وارد میدان شده است، محمد جعفری