مضحکه انتخابات مرحله اول پایان یافت. مرحله دوم نیز پایان خواهد یافت. قرار نیست چیزی تغییر یابد. چرا که هنوز خودکامه مطلق با خطوط قرمز خود فرمانروای مطلق است.
انتخابات تنها نمایشی بود برای ترمیم دیوارهای فروریخته جمهوری اسلامی. دیوارهائی که هنوز دیکتاتور قادر به دیدن بنیانهای ویرانشده آن نیست.
حاضر به قبول فروریختن باورهای یک ملت و پشت کردن به انقلابی که ویرانگر بود. انقلابی که نه تنها درهای بهشت را نگشود و مردم را به درجه انسانیت نرساند، بل هر آنچه داشت از کفش بگرفت و درهای جهنم را بر رویشان گشود.
جهنمی که چهل واندی سال است میسوزاند، خانوادهها را به عزا مینشاند و جوانان به زیر خاک میکشد. بر فقر وگرسنگی میافزاید و بر ناامیدی دامن میزند.
مردی خودکامه که خواستههای خود را افزون بر سعادت یک ملت میداند. او امروزدر میان هیاهوی جیرهخواران خود بنا به عادت مألوف نخستین رأی را در صندوق انداخت. فردا یا هفته دیگر کسی به نام رئیسجمهور جدید معرفی خواهد شد. مهم خواست مردم نیست. مهم تکرار نمایشی است که بهطور ادواری توسط حکومت اجرا میشود.
شاید یکی از ویژگیهای دیکتاتورها این است که قادر نیستند بپذیرند! که مردم آنها را نمیخواهند. دست رد بر سینهشان زده و خواهان سرنگونی آنها هستند.
حاکمان مستبدی که گوشهایشان تنها آن کلماتی را میشنود که در ستایش آنها گفته میشود.
وقتی در برابر اعتراضات مردم قرار میگیرند باور نمیکنند که این اعتراضات حاصل عملکرد آنها و رویگردانی مردم از نتیجه کار و برخورد آنهاست. آنها هرگز قادبه پذیرش اشتباهات خود نیستند. مگر ولینعمتان مردم هم اشتباه میکنند؟
خشمگین میگردند. خشمگین از مردم ناسپاسی که قادر به درک عظمت آنها و مبارزه بزرگ آنها نمیباشند.
در ذهنیت هیچ دیکتاتوری بهخصوص آنها که خود را برگزیدگان خدا میدانند اعتراض جائی ندارد و کشتن معترضان واجب.
قتل عامها شروع میشود. کشتهشدگانی عمدتاً جوان. بدون کوچکترین عذاب وجدان برای قاتلان. از این روست که دیکتاتورها هرگز دهان به پوزش نمیگشایند. چرا که مقصر مردمانی هستند که از عبودیت آنها که برابر با عبودیت خداست سر باز زدهاند.
همه در برابر او عبادت کنندهاند چه رئیسجمهور باشد، چه وزیر و چه وکیل. همه پیشبرندگان تفکری هستند که او آن را چونان وحی تلقی میکند که از زبان وی جاری میشود.
چه کسی قادر به ایجاد شک و انداختن تزلزل در وحی نازل شده بر اوست؟
تمامی قوانین ساختهشده توسط او و مرزهای تعیینشده باید رعایت شوند. معترضان به این قوانین و سبک زندگی مورد نظر او دشمن تلقی میشوند که باید نابود گردند.
این است داستان حاکم مطلق! داستان فاجعه نازلشده به نام انقلاب اسلامی بر این ملت. همه خاکسار، همه شنونده، همه مجری و کارگذار در خدمت حاکم.
فردا یا هفته دیگر کارگزار دیگری در صحنه ظاهر خواهد شد. بیآنکه نماینده اکثریت مردم باشد. کارگزاری دلخوش که نامش کبوتر حرم است. لبخند موذیانه رهبر، نگاهی از زیر چشم بر او، با حکمی بر دست که با نام مردم! به او خواهد داد.
او به امر رهبر کار خود را آغاز خواهد کرد. آغاز دیگری است با نام دیگر!
با کارگزاری به نام رئیسجمهور جدید. نشسته براسب چموش اهدائی رهبر که در مرزهای تعیینشده توسط ولی فقیه یورتمه خواهد رفت.
اسب چموشی که اگر عنان بگرداند میتواند بر زمینش بیفکند و لگدمالش کند. چنانکه کرده و خواهد کرد. حتی اگر سوارکار ماهری باشد.
ابوالفضل محققی