برای آن ۱۷۶ مردم بی گناهی که در هشتم ژانویه ۲۰۲۰، در پرواز ۷۵۲ (PS752/AUI752)، در آسمان سوختند، هیچ کشیشی، هیچ خاخامی، آخوندی، جادوگری و یا حتا هیچ پیامبری نمیتواند دعا و نیایش کند یا آمرزش و بهشت بخواهد. کسانی که زنده در آسمان سوختند به راستی در آتش جهنمی راستین و این جهانی سوختهاند. اگر چه در بسیاری از جاهای دنیا، در کانادا، اوکراین، سوئد، روسیه، آمریکا و... کشیشهای مردم فریب خانوادههای داغدار را دور خود گرد آوردند و تا جایی که میشد از آنها صدقه و وجوهات گرفتند. کار جادوگران، آخوندها و کشیشها، مفت خوری، مردم فریبی و خون مردم را مکیدن است.
هر داغی فراموش شود، داغهای این پرواز هرگز از یاد مردمان جهان نمیرود. ۱۷۶ خانوار، در چندین کشور و هزاران هزار از مردمان جهان، گاه و بی گاه، هر روز و هر دم این رویداد جان خراش را به یاد میآورند و غم آن را میخورند. گاهی هنگامی که سوار هواپیما میشوند از ترس چنین رویدادی تن و جانشان میلرزد. شب گذشته باز کابوس این جهنم دو سال و اندی پیش به سراغم آمد و تا بامداد نتوانستم بخوابم. من هیچ یک از آن ۱۷۶ نفر را نمیشناختم، با خانوادههای داغدار هم آشنایی نداشتم اما گستره ستمی که آخوندهای انیرانی و بیگانه پرست، بر هم میهنان ما و مردمان جهان روا میدارند؛ "خواب در چشم ترم میشکند". یک دم به یاد مادران، پدران، فرزندان و خویشان آن خانوادههای داغدار بیافتید که در آن جهنم زنده زنده سوختند. بیچاره سربازی که به آن هواپیما شلیک کرد! غم دیگران غم من هم هست، همانگونه که شادی آنان شادی من هم هست "تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی! ".
شمار فراوانی از مردمان کنجکاو در سراسر جهان از خود میپرسند چرا خامنهای به آتشبارهای هوایی برای کشتن آن مردمان بی گناه فرمان آتش داد، چه رازی در این کشتار نهفته است؟ چه کسانی و یا چه اسنادی در آن هواپیما بود که خامنهای و اربابانش را واداشت تا فرمان آتش به سوی آن هواپیما را بدهند؟ چرا به هواپیمای ۷۵۲ پس از یک ساعت دیرکرد و تعلل اجازه پرواز داده شد؟ چرا سپاه پس از سقوط هواپیما با دستپاچگی و با سرعت اجساد و اشیاء سوختهی هواپیما را جمع آوری کرد؟ چرا خاکستر کاغذهای سوخته در آتش هواپیمای ۷۵۲ را هم به باد دادند؟ چرا امروز پس از چهار سال، هنوز هم اوکراین هدف پهپادهای جمهوری اسلامی است؟ آیا شلیک به هواپیمای مسافربری ۷۵۲ و مسافران آن با جنگ روسیه و اوکراین که بعدها رخ داد، ارتباط داشته است؟ مردمان اوکراین و روسیه چرا در آتش جنگ میسوزند.؟ چرا انگلستان از اتحادیهی اروپا بیرون رفت؟ چرا سیاستمداران خونخوار جهان به پوتین این جاسوس کهنه کار روسی پروانهی کشتار بی گناهان را میدهند؟ چرا ما، مردمان جهان، در ایران، افغانستان، آفریقا، اروپا، آمریکا و... باید کشته و نابود بشویم. آیا فرمان این کشتارها در سراسر جهان از جایی و از سوی آدمخواران ویژهای داده میشود؟
راز این رویداد غم انگیز را خامنهای و اربابانش میدانند. از روزی که در سال ۱۳۳۶، سالها پیش از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در ایران، خامنهای با روح الله خمینی دیدار کرد، این دو "خ"، به همراهی یکدیگر جنایتهای فراوانی انجام دادهاند. یکی از این جنایتها جنگ ایران و عراق است که به دستور خمینی آخوند و فرماندهی ارتشِ یک غیرنظامی به نام علی خامنهای انجام گرفت. در این جنگ سدها هزار جوان بی گناه ایرانی کشته شدند. جنگها، کشتارها، تیر بارانهای فراوانی که در درازای سالهای ننگین تاخت و تازِ آخوندها در ایران انجام گرفته است همگی بهانه هایی برای نابودی و ویرانی کشور ما بوده است. محمدرضا پهلوی و پدرش دهها سال آزادیخواهان، فرهیختگان و رهبران راستین ایران را زندانی کردند، آواره کردند و کشتند. بیگانه پرستان همیشه در ایران، از برپایی حزبها و انجمنهای مردمی با زور سرنیزه و کشتار جلوگیری کردهاند. امروز هرزه درایان و دشمنان مردمان ایران، هم میهنان ما را متهم میکنند که ایرانیان از حزب گریزان هستند. آری مردمان میهن ما که اجازهی هیچ گونه گردهمایی را ندارند، آنها از حزبهای حاکم فرموده و دروغین مانند، حزب ملیون، رستاخیز و مشارکت و انتصاباتها (انتخاباتهای مهندسی شده) هم گریزان هستند. بیش از سد سال است که معنای حزب و فعالیت سیاسی در ایران برابر است با زندان و شکنجه و تبعید، آیا در جهان کسی هست که "عاشق حبس و کتک و تبعید باشد"؟ آزادی و دموکراسی که نباشد حزب هم معنای واقعی خود را ندارد. به دلیل نبود آزادی و حاکمیت مردم است که جانورانی مانند خمینی، خلخالی، خامنهای و هر "خ" دیگری، هر ناکس و میهن فروشی میتواند دست به کشتار مردمان بی گناه در کشور ما بزند. هر جانوری یک انسان را بکشد، جانور است انسان نیست و هر کس که یک ایرانی را بکشد ایرانی نیست. به آتش بستن و سرنگونی هواپیمای ۷۵۲ نیز جنایت علیه بشریت و نمونهی بارز تروریسم و آدم کشی است.
داغ این پرواز جهنمی و یاد کشتاری که اربابان خمینی و خامنهای سامان دادهاند از یادها نخواهد رفت. هر کس این داغ را فراموش کند ما ایرانیان که ۴۵ سال است در آتش این جهنم خاموش در آتش خیانتها و جنایتهای آخوندها میسوزیم آن را فراموش نخواهیم کرد. نام ننگین خامنهای بدکاره، این جاسوس کهنه کار، در تاریخ ایران و جهان تا همیشه با بد نامی بر جای خواهد ماند. از نگاه من خامنهای تنها نیست که مانند پهلویها میتواند این همه خونریزی و غارت انجام دهد او و گروهی از اهریمنان، ایران و جهان را به این روز سیاه نشاندهاند. محمدرضا پهلوی و پدرش هم آزادی خواهان و اندیشمندان ایرانی را که تن به خیانت نمیدادند، زندانی میکردند، میکشتند و از ایران فراری میدادند. از سد سال پیش تا کنون حزبها، انجمنها و تلاش آزادیخواهان و از جان گذشتگانی که وابسته به حکومتهای دست نشانده و دیکتاتوری نبودند، ممنوع و تعطیل بوده است. تنها کشورهای واپس نگه داشته شده نیستند که در این آتش میسوزند، مردمان آمریکا و اروپا هم در آتش نادانی میسوزند، بیهوده نیست که حزبهای دست راستی در اروپا هر روز بزرگ تر و نیرومندتر میشوند و دونالد ترامپ میتواند با همهی دزدیها و دروغهایش همچنان جلوه نمایی و خود فروشی کند.
همهی سیاستمداران جهان هنگامی که به فرمانروایی میرسند به اهریمنانی مردمخوار دگردیسی مییابند، از همین روست که وارستگانی مانند گاندیها، مصدقها، پاتریس لومومباها و... از کار برکنار و یا کشته میشوند. شگفت آن که لی هاروی اسوالد قاتل جان. اف. کندی و دهها شاهد این قتل یا کسانی که چیزی دربارهی این قتل میدانستند نیز کشته شدند و مردمان جهان تا کنون نتوانستهاند به درستی بدانند که چرا رئیس جمهور کندی، در روز روشن و در برابر چشم هزاران نفر کشته شد. هر کس در هر کجای جهان با این روند بستیزد زندانی، کشته و یا سر به نیست میشود. هر روزنامه نگار، سیاستمدار و یا هر کس دیگری هم که بخواهد و یا بتواند راز پرواز ۷۵۲ را فاش کند نابود خواهد شد. چه بسا کسانی مانند ژولین آسانژ که آگاهانه چنین رازهایی را فاش کردند، زندانی یا کشته شدهاند. باکی نیست! امید من به آن است که همیشه هستند کسانی که شمع زندگی خود را فراراه مردمان جهان میگذارند و رازهای مگو را فاش میسازند. شما هم برای رهایی میهن مان از چنگال آخوندها هر کاری از دستتان بر میآید، انجام دهید. نباید بیکار نشست، باید کاری کرد. "کدامین نغمه میریزد، کدام آهنگ آیا میتواند ساخت، طنین گامهای استواری را که سوی نیستی مردانه میرفتند، طنین گام هایی را که آگاهانه میرفتند؟... ".
منوچهر تقوی بیات
برای تاریخ، هادی صوفیزاده