استقلال به معنای حاکمیت و فرمانروایی یک ملت است. فرمانروایی یک ملت تنها از راه انتخابات آزاد و بدون قید و شرط به دست میآید. دخالت و نظارت استصوابی حکومت اسلامی در انتخابات نه درست و نه صواب و نه انتخابات است بلکه انتصابات مشتی آخوند بیگانه پرست برای صغیر شمردن ملت ایران و به کار بردن دیکتاتوری علنی و مطلق است. این چنین انتخابات یا انتصاباتی بر خلاف دموکراسی و نص صریح اعلامیهی حقوق بشر بشمار میرود. اعلامیه جهانی حقوق بشر دربارهی انتخابات و حق مشارکت شهروندان در سیاست و حکومت مینویسد:
«... حقوق بشر و دموکراسی ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند و دموکراسی برای ترویج و حمایت از حقوق بشر حیاتی است.».
در ادامه اعلامیه حقوق بشر مینویسد: «... بر اساس ماده ۲۵ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، که کمیته حقوق بشر آن را هسته اصلی حکومت دموکراتیک بر اساس رضایت مردم توصیف میکند،... حق مشارکت سیاسی «در توانمندسازی افراد و گروهها مهم است و برای از بین بردن حاشیهنشینی و تبعیض ضروری است...»
حقوق مدنی و سیاسی که در اعلامیه حقوق بشر بر آنها تأکید شده است عبارتند از:
«حق مشارکت در اداره امور عمومی
حق رای و انتخاب شدن
حق دسترسی به خدمات عمومی.
حق رای دادن و انتخاب شدن یک حق اساسی بشر است، همانطور که در اعلامیه حقوق و سایر اسناد بین المللی حقوق بشر بیان شده است....»
در ایران هرگز"حق رأی دادن و انتخاب شدن" آزاد نبوده است. یعنی حق حاکمیت ملی همیشه نقض شده است. دولتهای غاصب و دست نشانده برای خود حق حاکمیت مطلق و حکومتی قائل بوده، بنابراین حق حاکمیت ملی را غصب و بی معنا ساختهاند. نبود "حق رأی دادن و انتخاب شدن" و نبود سایر حقوق؛ مانند حقوق اساسی، حقوق عمومی، حقوق مدنی و سیاسی یعنی حق مشارکت در ادارهی امور عمومی، نبود حق دسترسی آزاد به خدمات عمومی و به طور کلی همهی این کمبودها، حقوق بشر را در ایران، نقض و بی معنا کرده است.
تا آزادی حق رأی دادن و حق انتخاب شدن نباشد ملت نمیتواند نمایندگان واقعی خود و دولت منتخب و مستقل خود را انتخاب کند، در چنین حالتی استقلال معنا ندارد. پس نبود آزادی مطبوعات، رسانهها، نبود آزادی احزاب، نبود آزادی بیان، یا به طور کلی نبود آزادی یعنی نبود استقلال و به معنای اسارت یک ملت است. داشتن شاه دیکتاتور، رئیس جمهور بی شعور و استصوابی، وزیر و وکیل حاکم فرموده، داشتن مجلس شورای ملی یا شورای اسلامی، دلیل آن نیست که یک کشور مستقل است.
تا آزادیهای سیاسی و اجتماعی نباشد دولت مستقل و استقلال پدید نمیآید. پس از تأمین استقلال، همراه با آزادی احزاب، آزادیهای اجتماعی، آزادی رادیو، آزادی تلویزیون، آزادی مطبوعات و آزادی رسانهها، دموکراسی در ساختار اجتماعی- سیاسی یک کشور فراهم میشود. در کشورهای اروپایی که آزادی سیاسی نسبی و آزادی احزاب وجود دارد، دموکراسی یعنی فرمانروایی مردم دیده میشود. کارگران، سندیکاها، انجمنها، دانش آموزان، آموزگاران، دانشجویان، روزنامه نگاران، رسانهها، احزاب، همه و همه در روند ساختار دموکراسی در کشور دخالت میکنند. دموکراسی شیوهی اعمال آزادیها در همهی زمینههای امور خصوصی و ادارهی امور عمومی جامعه و حق دسترسی به خدمات عمومی است. در ساختارها یا کشورهایی که آزادی هست شهروندان از راه مطبوعات آزاد، روزنامههای آزاد، رسانههای آزاد و آزادی بیان و آزادی رفتار، میتوانند قوانین را تعیین، تصویب و اعمال کنند. رفتار و تبعیت ظاهری شهروندان از قوانین حاکمهی جاری و برابر با احکام حکومت اسلامی به معنای حکومت واقعا قانونی و وجود حاکمیت ملی نیست.
دموکراسی یک واژهی سیاسی ساده نیست که سیاست بازها از آن در هر جا بهره میگیرند و در گفتارها و نوشتارهای خود به کار میبرند. دموکراسی نه تنها وضع قانون از سوی شهروندان، پیروی از قانون و رفتار بر پایه قانون است بلکه باید گفت افزون بر موارد بالا، دموکراسی شیوه مسالمت آمیز و انسانی زندگی کردن شهروندان با رعایت کردن حقوق برابر با یکدیگر است. دموکراسی یک ساختار اجتماعی، یک روش زندگی فرا مرزی و یا یک جهان بینی است. خرید و فروش اسلحه و جنگ به هر بهانه، کاری مغایر با دموکراسی است. در یک ساختار اجتماعی - سیاسی دموکراتیک، دموکراسی در تمام سطوح جامعه جاری است. نیاز و خواست یک بیمار میتواند به پرستار، به پزشک، به وزیر بهداری و به رئیس دولت منتقل میشود. اندیشهها، سخنان و خواستهای همه شهروندان از کوچک و بزرگ از طریق رسانههای آزاد به جامعه، به نمایندگان مردم و به مسئولان حکومتی منتقل میشود و با ابزارهای سیاسی ویژه مورد تأیید و تصویب قرار گرفته و اجرا میشود.
شورای مشترک مجالس اروپا نیز با تأکید بر اهمیت اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، دموکراسی را پایهی اصلی اقتدار حکومت بر اساس اراده مردم میداند که در انتخابات دورهای و واقعی تحقق مییابد. اقتدار حکومت که بر پایهی ارادهی مردم نباشد، شاه، رئیس جمهور یا رئیس دولت با قیام مردم ناچار است فرار کند و یا دستگیر و کشته شود.
اعلامیهی رسمی شورای اروپا بر انتخابات آزاد و منصفانه تأکید میکند و از دولتها و پارلمانهای سراسر جهان میخواهد که بر اساس اصول و استانداردهای مندرج در آن عمل کنند. برخی از رهنمودهای سازمان نامبرده چنین است:
«۱. انتخابات آزاد و عادلانه
در هر کشوری، اقتدار دولت تنها میتواند ناشی از اراده مردم باشد که در انتخابات واقعی، آزاد و منصفانه که در فواصل زمانی منظم بر اساس حق رای همگانی، برابر و مخفی برگزار میشود، بیان شود.
۲. حق رای و انتخابات
بند (۱) هر شهروند بالغ حق رای دادن در انتخابات را بدون تبعیض دارد.
بند (۲) هر شهروند بالغ حق دسترسی به یک رویه مؤثر، بی طرفانه و بدون تبعیض برای ثبت نام رأی دهندگان را دارد.
بند (۳) هیچ شهروند واجد شرایطی نباید از حق رای دادن محروم شود یا از ثبت نام به عنوان رای دهنده محروم شود، به غیر از این که مطابق با معیارهای عینی قابل راستی آزمایی مقرر در قانون باشد، و مشروط بر اینکه این اقدامات مطابق با تعهدات دولت تحت قوانین بین المللی باشد.
بند (۴) هر فردی که از حق رای دادن یا ثبت نام به عنوان رای دهنده محروم میشود، حق دارد به حوزه قضایی صالح برای بررسی این تصمیمات و اصلاح سریع و مؤثر اشتباهات شکایت کند...»
در اروپا دادگاهها و مراجعی برای رسیدگی به این گونه شکایتها هست. دولتها اقدامات لازم را انجام میدهند تا اطمینان حاصل شود که احزاب، نامزدها و طرفداران آنان از امنیت برابر برخوردار هستند و مقامات دولتی اقدامات لازم را برای جلوگیری از خشونت انتخاباتی انجام میدهند.
دولتهای آزاد و مستقل به کمک قانون و همکاری نهادهای مردمی باید مانع نقض دموکراسی و حقوق شهروندی بشوند. دولتها باید اطمینان حاصل کنند که نقض حقوق بشر و شکایات مربوط به فرآیند انتخابات به سرعت در چارچوب زمانی فرآیند انتخابات و به طور مؤثر توسط مقامات مستقل و بی طرف، مانند کمیسیون انتخابات یا دادگاهها مشخص میشود.
ما ایرانیان سالها است از هر گونه حقوق شهروندی و دموکراسی، محروم هستیم. تلاشهای پیشینیان مان نیز به دلیل ستمهای دیکتاتوریهای حاکم بر کشورمان همیشه با زور سرنیزه، زندان و شکنجه و اعدام، بی نتیجه مانده است. چه باید بکنیم؟! راه خردمندانه و عملی برون رفت از این بدبختی بزرگ چیست؟ تمام منابع انسانی و داراییهای کشورمان را بیگانگان با کمک مشتی خودفروخته و نادان به یغما میبرند. آیا شما تاکنون به راه رهایی کشورمان از این فاجعه اندیشیدهاید؟ آیا میدانید که شما هم به عنوان یک شهروند مانند مهاتما گاندی، جوزپه گاریبالدی، جرج واشنگتن، ستارخان، دکتر محمد مصدق وظیفه دارید راهی برای رهایی ملت در بند و استعمار زدهی خود بیابید؟ ایرانی بودن تنها به پارسی دری، کردی، لری، بلوچی، ترکی، مازندرانی، گیلکی و... سخن گفتن نیست. باید چارهای اندیشید. آیا میشود که ما از پیلهی خور و خواب تن خود بیرون بیاییم و برای فرزندانمان، هم میهنانمان و آیندگان کاری بکنیم؟ معنای مردم، مردمی بودن و ایرانی بودن چیست؟
در ساختار سیاسی و اجتماعی جوامع دیکتاتوری در کشورهای واپس نگه داشته شده که شهروندان با آزادی نمیتوانند قوانین را وضع و تعیین کنند، در زندگی روزانه خود قانونهای تحمیلی حاکم فرموده را نمیپذیرند و آنها را نقض میکنند. دولتهای دیکتاتوری این گونه اشخاص حق طلب و آزادی خواه را دستگیر، زندانی، شکنجه کرده و میکشند. در چنین حالتی است که زندانی سیاسی که یک مفهوم ضد حقوق بشری و ضد انسانی است، پدید میآید. وجود زندانی سیاسی به معنای نبود آزادی عقیده، نبود آزادی بیان، نبود آزادی سیاسی و نبود استقلال در یک کشور است.
منوچهر تقوی بیات