از چند هزار سال پیش رشد و تکامل فردی و جمعی بشر زیر و بم پیدا کرد. اجتماعات مختلف کوچک و بزرگ رشدیابنده بوجود آمدند و در هر زمان با فراز و نشیب رو به جلو و یا رو به عقب رشد میکردند. بافت این جوامع در هر زمان قانونمندی خاص خود را پیدا میکرد که به این بافت اجتماعی رشدیابنده سوسیالیسم میگوییم، مثلا کورش بزرگ فاصله طبقاتی را کم و سوسیالیسم قانونمندتری را پیدا کرد و اقوام و مذاهب مختلف به آداب و رسوم و مراسم مذهبی خود میپرداختند، ولی با روی کار آمدن پادشاهان نالایق در اواخر دوره هخامنشی و بروز اسکندر عقب مانده این سوسیالیسم تا حدودی از بین رفت و از آن زمان به بعد با فراز و نشیب جلو رفت. در روم باستان در مرحلهای از تکامل جامعه روم، سوسیالیسم طبقاتی بیمارگونه بروز کرد و از دل خود برده داری را آفرید. سوسیالیسم گفت؛ با رشد برده داری مرا خراب میکنید! من هم ذهن، روح، عقل، احساس و جسم شما ثروتمند، فقیران و بردهها را خراب میکنم. بالاخره بردهها تحت رهبری اسپارتاکوس پیام این سوسیالیسم بیمار را گرفتند. اسپارتاکوس و بردهها با اصلاح ذهن و روح خود سوسیالیسم را اصلاح و به فرمان سوسیالیسم، بردهها قیام و با سوسیالیسم بیمار اشرافیت در روم باستان جنگیدند. هر چند بردهها در آن جنگ شکست خورند، ولی توانستند انقلابی درونی در مردم فقیر آن دیار بوجود آورند که عزیز جون وقتی بردهها میتوانند رشد کنند و از حق خود دفاع کنند چرا ما اقشار مختلف جامعه نتوانیم. مردم سوسیالیسم بیمار خود را اصلاح و بالاخره سوسیالیسم بیمار ثروتمندان رومی را با الهام از بردهها شکست دادند. جمع بندی؛
سوسیالیسم برداشت فردی و جمعی ما از زندگی اجتماعی است و نوع رابطه ما را با هم تنظیم میکند. دوم سوسیالیسم همراه با ذهن، روح، عقل، احساس و جسم فرد و افراد رشدیابنده و روی رشد هم تاثیرات متقابل میگذارند. سوم اگر ما فردی و جمعی به طرف جلو رشد و پیشروی داشته باشیم سوسیالیسم ما هم رشد رو به جلو خواهد داشت. اما اگر رشد به عقب داشته باشیم سوسیالیسم ما هم رشد به عقب دارد و ذهن و روح ما را خراب و ما سر از ایدئولوژیهای افراطی در میآوریم. چهارم ایدئولوژیهای مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی سوسیالیسمهای افراطی هستند که به درجات مختلف منزوی، متوهم، مطلقگرا و ضد عقل سلیم، ضد احساس سالم و ضد علم هستند. پنجم ما مردم و سوسیالیسم ما و واقعیات اجتماعی و محیط زیست در رابطه با هم رشد داریم و روی رشد متقابل هم تاثیر میگذاریم. ششم میزان رشد ما و سوسیالیسم ما را در هر سطحی در سیاست، فرهنگ، علوم اجتماعی و علوم طبیعی، در اقتصاد، صنعت، قانون و حقوق پیدا میکنیم. تا چه حد رشد ما و سوسیالیسم درست و کارآمدند به قول زرتشت بزرگ بستگی به میزان پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک ما دارد. هفتم امروزه علم پیشرفت بالا و رو به رشد دارد. ما باید از علم کمک بگیریم تا بدانیم در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست کجاها از عقل و کجاها از احساس و کجاها از هردو به موقع و بجا استفاده کنیم. هشتم از آگاهی و تجارب همدیگر کمک بگیریم و با هم همفکری و کار تشکیلاتی بکنیم، چون مشکلات جمعی راه حل فردی ندارند. نهم ما باید دست آوردهای مثبت خودمان را به موقع و بجا به نسلهای بعدی خود انتقال بدهیم تا نسلهای جدید وقت کافی برای یادگیری آنها داشته باشند و به موقع بتوانند روی آنها کار کنند و آنها را درست تر رشد داده و بپرورانند برای خودشان و برای نسلهای بعد از خود.
مقایسه سوسیالیسم بلوک شرق با بلوک غرب اروپا:
سوسیالیسم در جوامع اروپایی در این چند سده آخری در اروپا پر فراز و نشیب رشد و تاثیرات مثبت و منفی روی این جوامع گذاشتهاند. چگونگی رشد سوسیالیسم در اروپا بحث مفصلی دارد و در اینجا وارد بحث آن نمیشوم. اما جوامع بلوک شرق اروپا بهدلایل مختلف ضعف مالی، صنعتی، اقتصادی، علمی، فرهنگی، سیاسی و حقوقی داشتند. دوم در تضاد و اصطکاک با کشورهای پیشرفته غربی اروپا کم میآوردند، در نتیجه سوسیالیسم آنها رشد به عقب و ذهن و روح بیمار آنها را واپسگرا، منزوی، راکد، کم عقل، مطلقگرا و انحصارگرا، دروغگو، عقبمانده بار آورد تا حدی که ضد عقل و دشمن عقلگرایی غربی و نهایتا سوسیالیسم آنها با بافت واپسگرایی سر از کمونیسم افراطی در آورد که چندان فرقی با ایدئولوژی مذهبی افراطی نداشت.
اما سوسیایسم در کشورهای سرمایه داری پیشرفته اروپای غربی با تمام فراز و نشیب زیاد خود رشد نیمبند رو به جلو داشت و تا حدودی جوامع غربی را از رکود، درجا زدن، بی عقلی، انزوا و توهم بیرون آورد. چرا؟، چون بر خلاف بلوک شرق بلوک غرب اروپا چندین قرن صاحب ثروت، صنعت، اقتصاد و علوم پیشرفته بودند. این امکانات در درون نظام سرمایه داری طبقات مختلف، بخصوص طبقه ثروتمند، طبقه متوسط و طبقه کارگر را با تمام فراز و نشیب رشد دادند و تقویت کردند،. رشد علم، صنعت، اقتصاد و مبارزات طبقاتی سوسیالیسم را به طرف جلو رشد میدادند، در نتیجه در کشورهای ثروتمند غربی اروپا نه فقط سوسیالیسم آنها از رکود و کمونیسم افراطی سر در نیاورد، بلکه به طرف قانونمندتر شدن رشد کرد که به آن سکولاریسم و دموکراسی نیمبند میگوییم. چرا نیمبند؟، چون اولا در نظام سرمایه داری سرمایه داران از امکانات بیشتری برخوردار و بطور انحصاری بیشترین بهره را از همه چیز میبرند، زیرا سرمایه اصلی (علم، صنعت، اقتصاد، سرمایه ذخیره، پشتوانه ارزی و سرمایه درگردش) بطور انحصاری بیشتر در اختیار سرمایه داران بوده و هست. دوم علم نشان داده و ثابت کرده که من علم رشدیابندهام و اینکه شما مردم چگونه من را رشد بدهید من هم روی رشد شما به همان نسبت تاثیر متقابل میگذارم. مردم، بخصوص طبقات متوسط و کارگر در مبارزه طبقاتی، در سیاست، فرهنگ، صنعت، اقتصاد و قانون از علم کمک گرفتند. آنها از انحصارگرایی و زیاده خواهی علمی، صنعتی، اقتصادی، حقوقی سرمایه داران بطور نسبی کاستند، در نتیجه در نظام سرمایه داری نه فقط سرمایه داران، بلکه طبقات مختلف جامعه، بخصوص طبقه کارگر و طبقه متوسط تقویت شدند، پس بنابراین در نظام سرمایه داری ۱) پیشرفتهای گسترده علمی، صنعتی و بده و بستان در سطحهای مختلف بالا است. ۲) افراد این طبقات به هم وابسته و در سطحهای مختلف به هم نیاز دارند. ۳) روابط و اصطکاک بین آنها بالا و تضادها را میآفرینند. اما تواناییهای افراد هم بالا است و این تضادها را کنترل و تنظیم و از توی آنها ایدهها و تئوریهای جدید کشف و چیزهای متنوع اختراع و تولید میکنند که هم باعث رشد تواناییهای بیشتر و هم رقابتها را بین طبقات بالا میبرند. اما مواقعی بعضی از این تضادها به راحتی و حتی با قانون قابل حل نیستند. در این میان سکولاریسم و دموکراسی نیمبند اروپای غربی مردم را به تظاهرات و اعتصابات حساب شده وا میدارد تا جلوی زیاده خواهی سرمایه داران را بگیرد، در نتیجه در این تضادها و جنگهای طبقاتی طبقه متوسط و طبقه کارگر پیشرفته و قوی و سرمایه داران نتوانستهاند که سکولار دموکراسی نیمبند غربی را شکست بدهند و یا آن را بیش از حد به نفع خودشان انحصاری بکنند. اما تضاد طبقاتی مدام بیشتر و دموکراسی غربی یک پایش در هوا است.
تضادهای طبقاتی در کشورهای پیشرفته زیاد شدهاند:
در سراسر جهان فاصله طبقاتی و فقر زیاد و نه فقط کشورها از درون در رابطه با هم متضاد و دو قطبی هستند، بلکه در بیرون بین کشورها تضاد و دوقطبی وجود دارد، بخصوص در جوامع ثروتمند. چرا؟، چون سرمایه داران بی احساس برای تنظیم ذهن، روح و جسم خود در نبود احساس سالم به عقلکور وابستهاند. سرمایه داران به فرمان عقلکور پای روی احساس گذاشته و طبقات مختلف، بخصوص مردم فقر را غارت میکنند تا کمبودهای عقلکور حاکم بر ذهن، روح و جسم خودشان را تا حدودی بر طرف کنند و این عقلکور از آنها راضی و ذهن، روح و جسم آنها را بطور کاذب تنظیم و بر خود شیفتگی این سرمایه داران بیافزاید و این سرمایه داران را برای غارت و کشتن بیشتر مردم فقیر بیشتر حریص کند. متقابلا در این جنگ طبقاتی مردم غارت و کشته شده و ضعیف تر، بی عقل تر، منزوی تر، واپسگراتر و بیشتر گرفتار احساسکور ایدئولوژیها میشوند. به فرمان احساسکور ایدئولوژی، بخصوص مذهبی در ذهن و روح خود ضد علم، ضد عقل، بخصوص ضد عقلکور سرمایه داران میشوند. همه این فلاکتها احساسکور ایدئولوژی مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و چپگرایی افراطی را در ذهن و روح این مردم فقیر تقویت میکنند،
نتیجه اینکه در سراسر جهان اولا عقلکور سرمایه داران در جنگ با احساسکور ایدئولوژیهای مردم فقیر است. دوم احساسکور دشمن عقل و عقلکور دشمن احساس و با جنگ و دشمن تراشی بر علیه هم و کشتن و غارت مردم جنگهای آنها تداوم یافته و این دو دشمن بر علیه هم تقویت میشوند. با ضعیف شدن و بی عقل شدن مردم احساسکور بیشتر بر مردم فقیر غلبه و ثروتمندان که بیشتر غارت میکنند بی احساس تر و عقلکور بیشتر بر آنها غلبه میکند. سوم در این جنگها پای سرمایه داران کشورهای رقیب هم به میان کشیده میشود، چون آنها هم در کشورهای خود بحران دو قطبی بودن دارند و میخواهند از این خان یغما و چپاول مردم کشور فقیر هرچه بیشتر سهمی داشته باشند، پس جنگهای کشورهای رقیب ثروتمند هم شروع و عقلکورهای سرمایه داران کشورهای رقیب سعی میکنند در مصاف با هم همدیگر را شکست بدهند، ولی باز هم مردم کشورهای فقیر باید تاوان جنگهای آنها را جانی و مالی بپردازند، برای مثال در جنگ جهانی اول و دوم بحران سرمایه داری در سراسر جهان بالا بود. این جوامع از درون با خود و از بیرون با کشورها دیگر مبارزه طبقاتی داشتند. ثروتمندان مردم فقیر کشور خود را غارت میکردند، ولی بحرانهای داخلی با این غارتها حل نمیشد و عقلکور آنها راضی نبود و از سرمایه داران میخواست که جنگ را به کشورهای دیگر جهان بکشانند. جنگ بین سرمایه داران کشورهای ثروتمند شروع و مردم بیچاره و فقیر کشورها جانی و مالی تاوان این جنگها را پس میدادند. در این جنگها هر کدام از این رقبای سرمایه دار که به تمام معنی شکست میخورد به فرمان عقلکور حاکم بر ذهن و روح بیمار خود تیر خلاص بر سر خود شلیک میکرد، مثل هیتلر.
در جنگهای جهانی اول و دوم اولا کشورهای فقیر ایدئولوژیک زده ضربات سنگینی خوردند، برای مثال این دو جنگ کمک کرد که بلوک شرق اروپا بیشتر منزوی، بی عقل، متوهم و توسط سرمایه داران داخلی و سرمایه داران غربی اروپا و آمریکا غارت شوند و در نهایت پس از چند دهه سوسیالیسم راکد و عقب مانده آنها به کمونیسم افراطی تبدیل شود که فرقی با مذهب نداشت. دوم ثروتمندان کشورهای غربی از این دو جنگ چندان درس نگرفتند و در داخل کشور خود بر بحرانها میافزایند و میخواهند سکولاردموکراسی نیمبند کشورهای ثروتمند خود را نابود کنند، چون بی احساس و گرفتار عقلکور هستند. آنها از طبقه متوسط و طبقه کارگر که بیشتر به سکولاردموکراسی پایند هستند میخواهند که پای روی سر مردم فقیر کشور خود گذاشته و به ثروتمندان بپیوندند. اگر مخالفت کردند آنها را زیر پای ثروتمند خودشان له تا به طبقه فقیر جامعه بپیوندند. این ثروتمندان با غارت مردم فقیر و زدن ضربه به طبقه متوسط میخواهند سکولار دموکراسی نیمبند در کشورهای ثروتمند خود را نابود کنند. اگر نشد سکولار دموکراسی، علم، صنعت و اقتصاد را انحصاری میکنند که فقط به نفع خودشان باشند تا عقلکور از دست آنها راضی و تنظیم ذهن، روح و جسم این سرمایه داران را به هم نریزد. سوم بی احساسی یک بیماری است. عقلکور به سرمایه داران فرمان میدهد که فیلمهای پورنو ببینند و دختر بچه و پسر بچه سکسی سفارش بدهند و یا هزار و یک کثافت کاری دیگر که تا بی احساسی آنها بطور کاذب بر طرف شود تا آماده شوند برای غارت بیشتر.
فرمان عقلکور به ترامپ و سرمایه داران آمریکایی:
عقلکور در ذهن و روح ترامپ به او فرمان صادر کرد که به سرمایه داران عقلگرای کور بگو که همه شما زیر فرمان من عقلکور هستید. شما سرمایه داران آمریکایی با سرمایه باد آورده خودتان در سراسر آمریکا، اروپا و جهان باید حرف اول و آخر را بزنید. شما سرمایه داران باید پای روی احساس خود گذاشته تا بتوانید مردم آمریکا و جهان را غارت کنید و قدرتمندتر شوید. به جهنم که جامعه آمریکا و جهان دو قطبی و فاصله طبقاتی زیاد شده. به جهنم که جنگی در داخل آمریکا و در داخل جهان دربگیرد. مردم غارت شوند و چند میلیون کشته شوند برای ما اهمیتی ندارد. برای ما سرمایه داران موقعیت، قدرت و ثروت و در درجه اول رضایت من عقلکور در ذهن و روح شما اهمیت دارد. ما با سکولاردموکراسی میجنگیم تا نابودش کنیم. اگر هم نشد این سکولاردموکراسی باید به ما سرمایه داران منفعت برساند، حتی ما از پرداخت مالیات معاف هستیم. هر نوع تلفات و خسارات بماند برای طبقات دیگر جامعه، بخصوص طبقه فقیر جامعه، اصلا بماند برای کشورهای فقیر دیگر که زیر سلطه نظام سرمایه داری ما هستند.
چندین قرن سکولاریسم و دموکراسی نیمبند، بخصوص در اروپا و آمریکا از یک طرف با عقلکور سرمایه داران و از طرفی دیگر با احساسکور ایدئولوژیهای مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و چپگرایی افراطی مردم فقیر جنگیده و میجنگند. این سکولاردموکراسی نیمبند بارها توسط سرمایه داران و ایدئولوژیهای افراطی سرش به سنگ خورده و دوباره بلند شده و در هر زمان به موقع جامعه آمریکا، جامعه اروپایی وجهانیان را تا حدودی بیدار کرده است.
عقلکور سکولار دموکراسی را سد راه خود میدید. عقلکور در ذهن و روح ترامپ او را مجبور کرد بزند زیر میز دموکراسی آمریکا، اروپا و جهان که فلان فلان شدهها من از همه شما سکولار تر هستم. من رئیس جمهور باید به شما بگویم که سکولاریسم و دموکراسی چگونه باید پیاده شوند.
اما سکولاردموکراسی در ذهن و روح مردم، بخصوص طبقه متوسط و طبقه کارگر در سراسر جهان و در کشورهای اروپایی و آمریکایی فریاد بر آورد که آهای مردم آمریکا، اروپا و جهان! عقلکور ترامپ و دار و دسته و احساسکور ایدئولوژیهای افراطی که با هم در جنگند طبقه متوسط و کارگر را مزاحم جنگهای خودشان میبینند. میخواهند که این دو طبقه را شکست بدهند. با شکست این دو طبقه من سکولار دموکراسی نیمبند ناکارآمد شده و نمیتوانم جلوی جنگهای عقلکور ثروتمندان و احساسکور ایدئولوژیها را بگیرم و کم کم در انزوا و رکود به عقب بر میگردم تا از ایدئولوژی افراطی سر در آورم. همان کاری که با سوسیالیسم بلوک شرق اروپا کردند و آن را به ایدئولوژی کمونیستی تبدیل کردند. اگر من سکولاردموکراسی نیمبند کشورهای پیشرفته شکست بخورم طبقه متوسط و کارگر ضعیف، جامعه دو قطبی با رشد متضاد و غیر قابل کنترل و ترامپ و سرمایه داران افراطی در جنگ با ایدئولوژیهای افراطی آمریکا را به آتش میکشند. از طرفی دیگر همین مشکلات در کشورهای دیگر هم وجود دارد. ترامپ و سرمایه داران کشورهای رقیب جنگهای داخلی خودشان را میکشانند به کشورهای فقیر و ممکن است که از جنگ جهانی سوم سر در آوریم.
مردم آمریکا که به هشدار سکولاردموکراسی نیمبند در ذهن و روح خود گوش میدادند. به ناگاه به یاد کمونیسم افتادند که سرمایه داران آمریکا و اروپا در تحمیل کمونیسم افراطی به بلوک شرق اروپا نقش داشتند. مردم، بخصوص آمریکاییها ترسیدند و از خود پرسیدند که ما کجای کاریم؟ تمام حرفهایی که سکولاردموکراسی نیمبند که در گوش ما خواند در جامعه آمریکا وجود دارند. تضاد طبقاتی بالا، بی قانونی همه جا حاکم، تبعیض فراوان، جامعه انفجاری، طبقه متوسط و کارگر ضعیف، بیکاری و بی خانمانی، جامعه دو قطبی، طبقه فقیر جامعه بی عقل تر، فقیرتر، افراطی تر و بیشتر از احساسکور مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و چپ افراطی سر در آوردهاند که از کمونیست افراطی بلوک شرق بدتر هستند. طبقه سرمایه دار هم غارت میکند. همه چیز را انحصاری و به نفع خود کرده، حتی در این مسیر انحصارگرایی از لابیهای داخلی و خارجی، بخصوص لابیهای صهیونیستی هم استفاده میکند.
جامعه آمریکا، بخصوص طبقه متوسط و کارگر با خودگفتند که اگر ما دیر بجنبیم دموکراسی نیمبند خود را از دست داده و ضعیف و چند پاره میشویم. ما طبقه متوسط و کارگر نمیتوانیم برای تعادل بین طبقات متخاصم جامعه (طبقه سرمایه دار و طبقه فقیر جامعه) کاری انجام دهند. ما طبقه متوسط و طبقه کارگر و همچنین افراد سالم دیگر در جامعه از جمله افراد سالم در حزب دموکرات و حزب جمهوری خواه باید دست به دست هم داده و تا دیر نشده به ترامپ و دار و دسته آنها و همچنین به راستهای افراطی موجود در دو حزب دموکرات و بخصوص جمهوری خواه اجازه ندهیم که سکولار دموکراسی نیمبند ما آمریکاییها را زمین بزنند. کار خیلی پیچیده و سخت چند ساله است، ولی شدنی و تا خیلی دیر نشده باید شروع کنیم، بخصوص ما طبقه متوسط و طبقه کارگر آمریکا، اروپا و جهان.
هشدار به موقع سکولاردموکراسی نیمبند در ذهن و روح مردم جهان، اروپا و بخصوص مردم آمریکا جلوی دست گُل ترامپ و فاجعه ناشی از آن را در ۲۰۲۰ گرفت، ولی بدون تلفات نبود و در آمریکا شش کشته بر جای گذاشت. امروزه وضعیت آمریکا و جهان خراب تر و با بودن افرادی مثل ترامپ، نتانیاهو و دار و دسته افراطی آنها جنگ در غزه، منطقه خاورمیانه و جهان تشدید و اگر به آنها اجازه داده شود پای آمریکا و ایران را هم به این جنگ میکشانند. این باتلاق منطقه خاور میانه همه را به باتلاق جهانی خواهد کشاند. مردم جهان، اروپا، آمریکا، ایران و مردم اسرائیل باید بر تظاهرات خود بر علیه جنگ غزه و خاورمیانه بیفزایند. دیگران در آمریکا بی عیب نیستند، ولی انتخاب ترامپ برای بار دوم خطرناک است. چرا به اینجا رسیدهایم؟، چون به موقع و بجا نتوانستهایم از علم، عقل و احساس خودمان در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست درست استفاده کنیم. سوسیالیسم مردم ایران را در مقالهای دیگر توضیح خواهم داد.
موفق و پیروز باشید! پاینده و جاویدان ایران عزیز ما!
اکبر دهقانی ناژوانی
*
*
آقای پزشکیان راههای بهتری هست، کوروش گلنام