سوسیالیسم نیمبند مردم ایران قبل و بعد از انقلاب ۵۷
سوسیالیسم نیمبند در زمان شاه به سکولاریسم و دموکراسی نیمبند غربی گره خورده و رشد میکرد. در اواسط رژیم شاه درباریون، روحانیون درباری، روحانیون ارتجایی، مثل خمینی و دار و دسته و اربابان غرب و شرق، بخصوص انگلیس و اسرائیل پی بردند که اگر نوجوانان و جوانان ایرانی بیشتر رشد کنند همه کاره مملکت شده و ما ارتجاعیون غارتگر مفتخور داخلی و خارجی کنترلی بر آنها نخواهیم داشت. آنها به این نتیجه رسیدند که با محرومیت و محدودیت، با زندان، شکنجه و اعدام، با تبلیغات توخالی غربی، با تبلیغات سکسی، با تبلیغات ضد شاه و ضد غرب و با تبلیغات به نفع مذهب شیعه میتوانیم مردم، بخصوص نوجوانان و جوانان را به عقب ببریم. بطور کلی نوجوانان و جوانان ایران هم توسط رژیمیها و ساواک، هم توسط روحانیون درباری و خمینی و دار و دسته به بازی گرفته شدند. بخشی از این نوجوانان و جوانان از روی ناعلاجی گرفتار اپوزیسیونهای ایدئولوژیک زده متوهم، منزوی چپ، راست، ملی و مذهبی و غیر مذهبی شدند. چنین جو مخرب نوجوانان و جوانان را بی عقل تر، متوهم تر، منزوی تر، ذهنگرا تر کرد. با چنین جوی ذهن و روح آنها بیمار و گرفتار احساسکور افراطی ایدئولوژیکی، بخصوص احساسکور مذهبی افراطی شدند، پس بنابراین در اواخر رژیم شاه سوسیالیسم نیمبند در ذهن و روح مردم ایران، بخصوص نوجوانان و جوانان نه فقط به سکولار دموکراسی نیمبند غربی نزدیک نشد، بلکه در میانه راه رشد به عقب، راکد، بیمار، منزوی و از ایدئولوژیهای افراطی و عقب افتاده سر در آورد و انقلاب سال ۵۷ را کلید زد. در مرکز این سوسیالیسم بیمار مسخ شده مذهب افراطی شیعه قرار داشت، چون از همه متوهم تر، عقب افتاده تر بود. آخوندها و مذهبیون افراطی ایدئولوژیهای ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی متوهم، بی عقل و افراطی را هم با زور و با وعده مجبور به همکاری کردند تا این سوسیالیسم ایدئولوژی مذهبی مطلقگرا بر گرده مردم سوار شود و ضدیتش را با عقل سلیم، احساس سالم و علم نشان دهد. در رأس این مذهب افراطی آخوندها، بخصوص خمینی و دار دسته بودند که از اربابان خارجی دستور میگرفتند، چرا؟، چون آخوندها و مذهبیهای افراطی از عقل سلیم و احساس سالم ضعیف و بی منطق و در هر سطحی از کشورداری به خارج وابسته بودند. از طرفی دیگر اربابان عقلگرای کور بی احساس آخوندها را سر کار آورده بودند تا مردم مسخ شده را عبد و عبید و امت بخوانند و راحت تر جانی و مالی آنها را قربانی کنند تا شیعه ناب محمدی پا برجا بماند.
اما این سوسیالیسم بیمار گفت که شما افراطگرایان مذهبی این نوجوانان و جوانان رشدیابنده که بال و پر من بودند را در زمان شاه فریب دادید و مسخ کردید و من سوسیالیسم را هم به عقب بردید و به مذهب افراطی خودتان آغشته و بیمار کردید. بسیار خوب من سوسیالیسم بیمار نه فقط مردم بی عقل فریب خورده را بیمار میکنم، بلکه شما مذهبیهای افراطی و شما آخوندها که در رأس قدرت هستید را هم خراب و ویران و کمر شما را خواهم شکست.
بعد از انقلاب ۵۷ سوسیالیسم بیمار در قد و قامت مذهب افراطی دامن همه را گرفت. مردم را از نظر ذهنی، روحی و جسمی بیمارتر کرد. افراد مدام از وضعیت خود ناراضی و مشکلات دامن همه را میگرفت. مردم در اوج بیماری، بی عقلی، فقر و مشکلات فراوان بین بد و بدتر را انتخاب میکردند. مدام میگفتند که مسئولین به داد ما برسید، یک اختلاص کم بشه مشکل ما حل میشه. در سال ۸۸ مردم به این عقب افتادههای مذهبی میگفتند، رأی من کو. بعد از کشتار و دستگیریهای سال ۸۸ دوباره با زور برای چهار سال دیگر محمود احمدی نژاد را به مردم تحمیل کردند. بعد از احمدی نژاد با برنامه اصلاحات ساختگی حسن روحانی و دار و دستهاش هشت سال مردم را بار دیگر فریب دادند. هر چه مردم بین بد و بدتر انتخاب میکردند رژیمیها بیشتر مردم را غارت و میکشتند. به مرور سوسیالیسم بیمار مذهبی وضعیتش خراب تر و ناله میکرد. رژیمیها، بخصوص آخوندها آه و ناله سوسیالیسم بیمار مذهبی را شنیدند که میگفت؛ چرا شما مذهبیها و شما رژیم فاسد آخوندی دست از سر من بر نمیدارید. من پوسیده و فرسودهام، شما هم به من آویزان هستید. رژیمیها به سوسیالیسم بیمار مذهبی خود گفتند که وضع ما خراب تر از تو است و مجبوریم برای فریب و غارت مردم به تو آویزان باشیم. اما مردم صحبت این دو را شنیدند و فهمیدند که این آخوندها و دار و دسته آنها و مذهب افراطیشان پوسیدهاند. این خودآگاهی مردم سوسیالیسم بیمار مذهب زده در ذهن و روح مردم را امیدوار کرد و به این مردم گفت عزیزان لااقل شما حرف مرا بشنوید! فراموش کردهاید که از آخر رژیمشاه تا به حال من سوسیالیسم و ذهن و روح خودتان را با مسخ لجن مذهبی افراطی خراب و بیمار کردهاید. شما الآن فهمیدهاید که آخوند جماعت و مذهب افراطی اصلاح ناپذیر و دشمن عقل سلیم، احساس سالم و علم و دشمن شما هستند. زمانی میتوانید از دست آنها نجات یابید که من سوسیالیسم بیمار که ذهن و روح شما را مثل خوره میخورم را اصلاح کنید. مرا از شکل و قالب ایدئولوژی مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی و جفنگیات مذهبی بیرون آورید. زمانی میتوانید به چنین مهمی دست یابید که اولا با همدیگر همفکری و همکاری کنید. دوم از تجارب و شناختهای تلخ خود در زمان شاه و بخصوص زمان آخوندیسم درس بگیرید! آنها در مقام مقایسه بین درست و غلط، بین خوب و بد تشخیص شما را بالا میبرند. شما باید از عقل و احساس خود و همنوع خود کمک بگیرید تا برخورد درست تری با واقعیات اجتماعی و محیط زیست داشته و این محیطها را سالم تر کنید. این محیطها اگر سالم شوند ذهن، روح، عقل، احساس و جسم شما را سالم تر میکنند. دنیای ذهنی و روحی شما که سالمتر شد آن وقت من سوسیالیسم بیمار را از قید مذهب افراطی نجات داده و من و ذهن و روح شما همدیگر را درست تر پیدا میکنیم. اگر شما شناختها و تجارب عقلی و احساسی تلخ خودتان که از زمان شاه و آخوندیسم گرفتهاید را اصلاح کنید آنها دیگر ذهن و روح و جسم شما را مثل خوره نمیخورند.، پس بنابراین دشمن واقعی شما مذهب و ایدئولوژیهای افراطی و آخوندیسم هستند از آنها فاصله بگیرید. تا کی میخواهید بگویید که رأی من کو، مسئولین به داد ما برسید. تا کی این وضعیت مخرب را میخواهید تحمل کنید. کمی به خود بیایید!
مردم وضعیت خود را طاقت فرسا دیدند. شروع کردند که کم کم به فرمان سوسیالیسم بیمار خود پشت به دشمن و روی به میهن کنند. در جریان دی ماه ۹۶ بود که حرکت مردم تهاجمی تر و شعارهای مرگ بر اصل ولایت فقیه، مرگ بر خامنهای، مرگ بر دیکتاتور سر دادند. رژیم وامانده به جای یک حرکت درست و سازنده تا شاید از درد و رنج مردم بکاهد به سوسیالیسم مذهبی افراطی بیمارش بیشتر آویزان و برای حفظ خود و این مرده مذهبی دست به کشتار مردم زد. چنین حرکت شوم مستقیم و غیر مستقیم به رژیم منفور و ایدئولوژیهای مذهبی، ناسیونالیسم، قومگرایی و کمونیستی افراطی ضربه زد. بعضی اپوزیسیونها که از رژیم منفور آخوندی حمایت میکردند هم ضربه خوردند. اما مردم در این قیام 《 پشت به دشمن روی به میهن》سال ۹۶ با شجاعت توانستند که به رژیم و مذهب افراطیش نه بگویند و سوسیالیسم بیمار مذهب زده خود را از زیر سلطه مذهب افراطی بیرون بکشند و تا حدودی اصلاح کنند، البته بدون تلفات نبود. متقابلا رژیم منفور آخوندی هیچ چیز را اصلاح نکرد و به ستونهای شکسته سوسیالیسم مذهبی افراطی خود بیشتر تکیه کرد و بیشتر ضربه خورد، چون اولا خودش ناتوان تر از مذهب پوشالیاش بود. دوم مردم به آن پشت کرده بودند. آخوندها و اربابان شرق و غرب، بخصوص انگلیس و اسرائیل ترسیدند که مردم از عقل سلیم و احساس سالم و علم پیروی و بر علیه آنها صف آرایی کنند، در نتیجه اربابان خارجی عقلگرای کور بی احساس به نوکران آخوندیشان در ایران گفتند که ما جنگ عقلکور افراطی خودمان را با احساسکور مذهبی افراطی شما آخوندها کمتر میکنیم. شما هم میلیاردها دلار به ما بدهید و با اصلاحات ساختگی و دشمن تراشی با ما تمام تقصیرها را به گردن ما بیندازید تا مردم فریب بخورند. ما با همدیگر اجازه نمیدهیم که مردم از زیر سلطه احساسکور مذهبی شما و از زیر سلطه عقلکور ما اربابان شانه خالی و بر علیه ما صف آرایی کنند. مردم ایران نباید با کمک علم صاحب عقل سلیم و احساس سالم شوند. اما رژیم مدام بی عقل تر، ناتوان تر و وضعیت را خراب تر میکرد. متقابلا مردم بیشتر پی بردند که رژیم آخوندی اصلاح نا پذیر است. رژیم ناتوان در آبان ۹۸ به فرمان اربابان بنزین را گرانتر کرد. مردم جان به لب آمده به فرمان سوسیالیسم نیمند اصلاح شده در ذهن و روح آتشین خود در بیشتر از صد شهر به تظاهرات خیابانی پرداختند. رژیم وحشت زده به فرمان اربابانش به قلب و سر مردم شلیک و بالای چهار هزار و پانصد نفر را کشت تا شاید مردم عقب نشینی کنند. اما این تلفات سنگین مردم را خشمگین تر، جسورانه تر و ذهنی و روحی آگاه تر و آماده تر کرد برای مراحل بعدی مبارزه خود بر علیه احساسکور مذهبی و ایدئولوژیکی و همچنین برعلیه عقلکور اربابان سرمایه دار غارتگر بی احساس. مردم سوسیالیسم بیمار در ذهن و روح خود را از زیر سلطه احساسکور مذهبی و از زیر سلطه اربابان سرمایه دار عقلگرای کور بیشتر بیرون کشیدند و آن را تا حدودی اصلاح و سالم تر کردند. از دل این سوسیالیسم رشدیابنده مردم ایران در سال ۱۴۰۱ جنبش انقلابی مهسا بیرون آمد. دوباره رژیم آخوندی، اربابان و بخشی از اپوزیسیون وابسته به این ور و آن ور همدیگر را بیشتر پیدا و سعی کردند جنبش انقلابی مهسا را زمین بزنند. رژیم از داخل با این جنبش میجنگید و نوکران خارجیش در تظاهرات مردمی ایرانیان خارج از کشور نفوز میکردند و سعی در حمله به تظاهرات، پراکنده کردن و بی محتوا کردن تظاهرات مردمی را داشتند. پرویز ثابتی رئیس ساواک شاه را به تظاهرات خارج کشور آوردند تا ضربه به تظاهرات و جنبش انقلابی مهسا بزنند. عدهای دیگر با رضا پهلوی منشور بازی، جلسات سخنرانی و وکالت بازی راه انداختند و پسر شاه به اورشلیم رفت تا به ارباب نتانیاهو خدمتی کرده باشد. اما همه این کارهای آنها کوس رسوایی بود و آنها بین مردم ایران رسوا تر شدند.
جنبش انقلابی مهسا دست آوردی مردمی و رشدیابنده است
۱) جنبش انقلابی مهسا پس از چند دهه از دل مبارزه سوسیالیسم بیمار مذهب زده مردم که با مذهب افراطی و آخوند افراطی میجنگید بیرون آمد و رشد کرد. رشد جنبش مهسا از ادامه مبارزات مردم در این چند سده و چند دهه، بخصوص در رژیم آخوندیسم به دست آمده بود. ۲) این جنبش انقلابی با احساسکور مذهبی آخوندیسم و با عقلکور اربابان عقلگرای کور سرمایه داری جنگید و خودش و افراد را در کوره آهنگری روزگار آبدیده کرد و میکند.
۳) جنبش انقلابی مهسا رشد سوسیالیسم بیمار مردم رشدیابنده به طرف عقب را ترمز زد و به طرف جلو رشد داد و خودش و مردم را از ایدئولوژیهای منزوی و متوهم، بخصوص مذهب افراطی تا حدود زیادی بیرون کشده است. ۴) جنبش انقلابی مهسا کاوههای آهنگر آبدیدهای را تربیت کرد که نه فقط با احساسکور مذهبی آخوندیسم و عقلکور اربابان خارجی میجنگیدند، بلکه با درون خودشان هم میجنگیدند تا بر احساسکور مذهب زده در ذهن و روح خودشان غلبه کنند، یعنی عقل گرفتار احساسکور را از صندوقچه ذهن و روح خود بیرون آوردند و عقل خود را تقویت و در این جنگها فعال کردند تا با نبرد عقل از افراط احساسکور مذهب زده خود بکاهند. با کم شدن کوری احساس این احساس در ذهن و روح این کاوههای آهنگر با عقل متعادل تر و با هم آشتی کردند. با آشتی این دو کاوههای آهنگر صاحب عقل سلیم و احساس سالم شدند. عقل و احساس در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست از علم کمک گرفته تا این محیطها را سالم کنند و با کمک این محیطها احساسکور مذهبی آخوندیسم و عقلکور اربابان خارجی بی احساس غارتگر را شکست بدهند. ۵) جنبش انقلابی مهسا که با علم، عقل سلیم و احساس سالم کاوههای آهنگر سر و کار پیدا کرد قوی تر و گسترده تر شد. ۶) تجارب و شناختهای تلخ زمان شاه و آخوندیسم که مدام ذهن و روح مردم ایران را میخوردند به مردم میگویند که به برکت جنبش انقلابی مهسا و به پشتبانی علم، عقل سلیم و احساس سالم ما با تمام تلخ بودمان اصلاح تر شدیم و دیگر به آن معنی ذهن و روح شما را نمیخوریم، بلکه ما برای شما کاوههای آهنگر سنگ محک و راهنما میشویم که عزیز جون هر کاری میخواهی بکنی اول آن را با ما مقایسه بکن تا شیرفهم شوی که آیا آن کار درست و یا غلط است. ۷) جنبش انقلابی مهسا نشان داد که اولا ما مردم در اجتماع و محیط زیست در رابطه با هم فعال و رشد داریم و روی رشد هم تاثیرات متقابل میگذاریم. اگر ما روی اجتماع و محیط زیست تاثیرات درست عقلی و احساسی بگذاریم آنها هم اصلاح و بر روی ذهن، روح، عقل، احساس، تجارب و شناختهای ما تاثیرات مثبت و سازنده و رو به رشد میگذارند. همانطور که ما در جنبش مهسا دیدیم و میبینیم. ۸) این جنبش نشان داد و این امید را زنده و به دلهای همه برگرداند که در این نبردها جمهوری اسلامی ناتوان، اصلاح ناپذیر و رشد به عقب دارد و خودش و عدهای را تا مرز نابودی با خود به گور میبرد، ولی نمیتواند همه را با خود به گور ببرد، بلکه در این نبردهای سنگین که جنبش انقلابی مهسا نقش رهبری آن را دارد کاوههای آهنگر رشد میکنند و با رشد غالب خود سوسیالیسم بیمار مذهب زده خودشان را از زیر سلطه احساسکور مذهبی و از زیر سلطه عقلکور اربابان خارجی جمهوری اسلامی بیرون کشیده و اصلاح میکنند. ۹) جنبش انقلابی مهسا با زبان مادرمان کره زمین به ما میگوید که عزیزانم من مادرتان کره زمین هستم. من از قانون فیزیک حاکم بر جرم و جاذبهام پیروی میکنم. من مادرتان مدام نسلهای جدید شما را طبق قانون فیزیک حاکم بر خودم به دنیا میآورم. من دنیای ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی شما را نسل به نسل آمادگی بیشتری میبخشم برای چیزهای نو تر و هستی بخش تر برای زندگی بهتر. این مهم در بن مایه من، اجتماع، بافت اجتماعی (سوسیالیسم اجتماعی) و محیط زیست و بن مایه بچهها، نوجوانان و جوانان نهفته است، در نتیجه اگر سوسیالیسم شما مذهبی افراطی و بیمار است نسلهای جدید آن را نمیپذیرند و این سوسیالیسم بیمار را از مذهب افراطی میزدایند و رشد بهتری میبخشند. این رشدیابندگی درست را در جنبش انقلابی مهسا مشاهده میکنیم. اما شما عزیزانم باید از آن درست پاسداری کنید و مدام آن را با تمام فراز و نشیب و سختیها با کمک علم درست، عقل سلیم و احساس سالم همدیگر اصلاح کنید تا رشد به عقب پیدا نکند و متکامل تر و گسترده تر شود. ۱۰) آخوندهای عقب مانده بی عقل نمیتوانند و نمیخواهند سوسیالیسم بیمار مذهبی حاکم بر ذهن و روح خود را اصلاح کنند و هر روز بیشتر دشمن عقل سلیم، احساس سالم، دشمن علم و هر چیز نو میشوند. من مادرتان به فرمان قانون فیزیک به جمهوری اسلامی و مذهب افراطی آنها پشت کردهام. این من بودم که گفتم 《پشت به دشمن، روی به میهن》. آخوندها و مذهبشان با نسل جدید و نوگرایی و قانون فیزیک بیشتر متضاد و در این تضاد آنها به درک واصل میشوند.
۱۱) آنچه در این ۴۵ سال، بخصوص در سال ۹۶ و ۹۸ و در جنبش انقلابی مهسا دیدیم. برای ما و جهانیان مشخص کرد که با تمام ویرانیهای ایران این جنبش دوام آور و ریشه دار تر میشود و در ادامه راهش ضربات پیاپی به رژیم عقب افتاده آخوندیسم و اربابانش زده و میزند. به همین خاطر جمهوری اسلامی، نتانیاهو و اربابان شرق و غرب تمام ایران را شخم زدهاند که تا بتوانند شرایط را فراهم و جنگ آخری را به ما تحمیل کنند، ولی بیداری مردم ایران در دی ماه ۹۶، آبان ۹۸، بخصوص در جنبش انقلابی مهسا (سوسیالیسم نیمبند ایرانی رو به رشد) تا به حال چنین اجازهای را به آنها نداده است. این یعنی اگر ما جنبش انقلابی مهسا را پاسداری کنیم با تمام خرابیهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی میتوانیم کم کم بر آخوندیسم و مذهب افراطی و دشمنان خارجی و خرابیهایشان در ایران و منطقه خاورمیانه غلبه کنیم، البته بدون تلفات نیست، ولی اگر بیشتر با هم باشیم تلفات جانی و مالی کمتر خواهند بود. ۱۲) من مادرتان کره زمین همراه شما و شما را یاری میدهم. شما برای شورشهای بعدی بطور گسترده آماده شوید. مشکل بی آبی، بی نانی، بی کاری، بی خانمانی، ابرتورم و قحطی در راه است. جنبش انقلابی مهسا در بسیج شما تواناییهای بالایی دارد به آن تکیه کنید. به پاس این جنبش با احتیاط لازم دو نفره، سه نفره و چند نفره در هر سطح سیاسی و غیر سیاسی با هم کار تشکیلاتی بکنید تا چراغ جنبش انقلابی مهسا خانه دل شما، ذهن و روح شما را روشن و گرم گرداند و شما بر تاریکی و ظلمت شب پیروز و راه را از چاه درست تر تشخیص دهید.
در قسمت دوم ویژگیهای ساختار رشدیابنده جنبش انقلابی مهسا را با هم بر میشماریم.
برایتان آرزوی موفقیت میکنم. پاینده و جاویدان ایران عزیز ما
اکبر دهقانی ناژوانی
/
/