کیومرث مرزبان
جرات ندارم نظر و نقد صادقانه ام را در مورد مسیح علینژاد بنویسم.
جرات ندارم نقد و نظرم را در مورد تحت فشار گذاشتن برخی سلبریتیها بنویسم.
جرات ندارم نقد و نظرم را در مورد بیرون کردن نامجو و مهناز افشار از تظاهرات بنویسم.
جرات ندارم نقد و نظرم را در مورد شعار ((مرد میهن آبادی)) بنویسم.
جرات ندارم نقد و نظرم را در مورد میرحسین موسوی بنویسم.
جرات ندارم نقد و نظرم را در مورد شبکه های تلویزیونی خارج از کشور بنویسم.
جرات ندارم نظرم را در مورد خیلی از مسائل مهم این روزها به عنوان یک طنزپرداز و نویسنده که شغلش نوشتن است بنویسم.
در این موارد خاص ترسم از حاکمیت نیست. ترسم از گروهی از مردم است که به جای کمک کردن به اتحاد و حمایت از جوانان جان بر کف با چراغ قوه در فضای مجازی به
زور به دنبال خائن می گردند و هنوز هیچی نشده احکام سنگینی برای افراد حکومتی و غیرحکومتی صادر می کنند.
جملهای از عبدالفتاح سلطانی در زندان را فراموش نخواهم کرد: ((در فردایِ آزادی منِ وکیل، موظفم مراقب باشم تا حقوق همهی کسانی که من را سال ها زندانی کرده اند
پاس بدارم و جلوی بی قانونی بایستم.))
ما به صدا و سیما اعتراض میکنیم که چرا از سپیده رشنو در شرایطی که ((متهم)) است بصورت غیرقانونی اعترافات را پخش می کنید.. اما همزمان گروهی از ما بدون کوچکترین نگاهی به مباحث بین المللی حقوقی برای افرادِ ((متهم)) حکم آویزان شدن از تیر چراغ برق صادر میکنیم و این ترسناک است.
من در همین جا قسم می خورم که در هر حکومتی نویسنده و طنزپرداز منتقد خواهم ماند | چرا که رسالت شغل من این است.
جوانانی که امروز جان شان را از دست می دهند بیش از آنکه به دنبال تسویه حساب باشند به دنبال احقاق حقوق پایمال شده هستند.
آرزو می کنم روزی بیاید که هر نویسنده ای بتواند بدون لغزش قلم از ترسِ حواشی غیرمترقبه در کمال آزادی نظراتش را بنویسد.
سالروز اعدامِ قطب زاده، یکی از سه بیق!