*
*
آزادی فرا خواهد رسید! شب را نهایتی است!
سر انجام
زمانه سیاه سپری میشود
روشنائی بر آستانه ایستاده است.
باران فرو خواهد نشست آسمان صاف خواهد شد.
آرامش فرا خواهد رسید.
شور بختیها پایان خواهند گرفت!
اما تا این همه فرا رسد
چه رنجها که بر ما نخواهد رفت!
ترانه اتریشی
پس در کدامین هنگام این غم، این اندوه، این گرد پاشیده شده ناامیدی، یاس، خبرهای تلخ از چهره این سرزمین وباشندگان آن زدوده خواهد شد؟
پس درکدامین هنگام شادی جای گزین اندوه خواهد گردید؟ کدامین هنگام سنگینی این گورهای بینشان، این اعدامهای شبانه بی گناهان از روی قلبهای یک ملت برداشته خواهد شد؟
در کدامین روز؟ در کدامین ساعت؟ عدالت بر تخت داوری خواهد نشست؟ گل خنده عدالت بر لبان مادران خواهد شکفت؟ کدامین هنگام دزدان، تاراج گران حکومتی از مسندهای خود بزیر کشیده خواهند شد؟ کودکان با آرامش وسیر از سر سفره بر خواهند خواست ومادران و پدران به شادی بر سفرههای پر وکودکان نشسته بر کنار آن خواهند نگریست؟ دیگر آه حسرت نخواهند کشید وعرق شرم از نگاه به کودکان گرسنه خود بر جبینشان نخواهد نشست. کودکان کار برای لقمهای نان زیر بار فشار خرد نخواهند شد.
کی این همه پلشتی، زشتی وابتذال زاده مغزهای علیل در ترکیب با فرصت طلبان نابکار نان بنرخ روز خور بی همه چیز از این جامعه رخت بر خواهد بست؟
حداقل خواسته در سرزمینی ثروتمند با تاریخی کهن وغنی.
این وضع شایسته این سرزمین ومردمان آن نیست.
آستانه صبر ملتها تا چه میزان است؟ با قتل هر بیگناهی وجدان جامعه آسیب میبیند. دیدن سیمای کودکان گرسنه، دیدن این همه اجحاف وزور از جانب نا لابق ترین افراد این جامعه بر مردم و تکرار هر دم فزاینده آن کرختی وبی تفاوتی را دامن میزند. هیچ امری خطرناکتر از روح کرخت شده یک ملت نیست!
زمانی که آه مظلومان، مویه مادران و فریاد گرسنه گان بر تن جامعه ننشیند قلبها را بدرد نیاورد، حس همدلی درون قلبها جوانه نزند. بازو در بازو گره نخورد، کلمه زییایای تو من! برلبها جاری نگردد! سخنی ازبر تخت نشستن عدالت ودر بر کشیدن این زیباترین خواستههای انسان آزادی! وعدالت! در میان نخواهد بود!.
در زندگی ملتها زمان هائی معینی وجود دارد که روح اجتماعی زیر بار فشارزندگی؛ سرکوب دائم، حضور گسترده نظامیان تا بن دندان مسلح، خشونت حیوانی حکومت با توسل به لشگری از لمپنها، لاتهای کف خیابانی، قوالان وافراد بی هویت، تربیت شده در زیر دست اراذل واوباش سخت ضربه میخورد وبیحسی بر وجودش مستولی میگردد.
زمانی که حکومتهای فاشیستی در تقابل با مبارزه مردم و خواست آزادی نقاب از چهره برمی دارند. کوچکترین اعتراض مردم را با شدید ترین وجه پاسخ میدهند. بخاکشان میکشانند تا مردم دست از خواستههای خود بر دارند! اراده، هویت فردی، گروهی، هم یاری، هم دلی و هم گامی خود از دست بدهند! زانو بر زمین زده نا امید از توانائی خود در برابر غول استبداد تن به زندگی رقت بار در زیرنگاه حاکم مستبد بسپارند. نا امید از توانائی خود قبول کنند که مقاومت وایستادگی در مقابل چنین نیروئی ممکن نیست!
در چنین فضائی، در چنین لحظاتی است که قهرمانان یک ملت از درون مردم بر میخیزند و حماسه میآفرینند حماسه مهسا را جان میبخشند. سرکوب میشوند. عقب مینشیند با تجربهای تلخ وروحی انباشته از نفرت نسبت به سرکوب کنندگان. حال امروز این ملت مانند آـتشفشانی است که از درون میجوشد. اندکی از جوشش فرو میافتد. اما در فرازی دیگر عظیم تر، با شکوه تر فوران میکند. گذازهای از مردم که آگاهانه در مسیر هائی که به بنیاد حکومت میرسد جاری میشود. کدام نیروی سرکوب قادر به ایستادن در برابر این سیلاب جوشان مردمی است؟ تمامی غریدنها، اعتراضها، تظاهرات مداوم آحاد مختلف مردم از یک سو. بالا رفتن ناتوانائیهای حکومت در پاسخ گوئی به حداقل نیازهای مردم، افشای روزانه دزدیهای میلیاردی که دیگر هیج آبروئی نه برای حکومت اسلامی ونه مبشران آن باقی نگذاشته. فرا گیر تر شدن دامنه فقر خبر از روز موعود تسویه حساب میدهد. روزی که زیاد دور نیست زمانی که بالای نود درصد یک ملت حکومتی را نمیخواهند! یعنی که روز موعود نزدیک است
ابوالفضل محققی