پزشکیان، مداح حقیر خامنهای در مناظره انتخاباتی در برابر جلیلی جنایتکار میگوید: " من که برنامهای برای افزایش قیمت بنزین ارائه ندادهام. " در پی آن حسین عبده تبریزی، بزرگ بخیه زن، کارچاق کن و توجیه گر مالی معروف اصلاح طلبان حکومتی میگوید:
در دولت احتمالی پزشکیان قیمت بنزین تغییر نخواهد کرد. عبده تبریزی با انتشار ویدئویی گفته، پزشکیان در مورد انرژی صریح اعلام کرده، گفته که هدر رفت انرژی از این چیزیی که گیر مردم نمیآید، نگران هستند، روشن است که در این شرایط معیشتی مردم، چیزی از زندگی آنها نباید کم شود. دولت نباید به هیچ وجه به حداقل موقعیت زندگی مردم طمع کند. مشاور اقتصادی پزشکیان اظهار کرده در بحث بنزین، ما ۱۱۰ میلیون لیتر مصرف روزانه داریم که ۲۰ تا ۲۵ تا از آن هدر میرود و قاچاق میشود و گیر رانت خواران میآید. پزشکیان میگوید این را صرف بهداشت و آموزش و پرورش در روستاها بکنیم. مردم بنزین مورد نیازشان را به قیمت امروز کماکان در اختیار خواهند داشت.
همزمان حمیده زرآبادی سخنگوی ستاد انتخاباتی پزشکیان نیز اعلام کرد اراده و تلاش دولت دکتر پزشکیان، در راستای کاهش تورم و افزایش پول ملی است و هیچ تصمیمی برای افزایش قیمت کالاها به ویژه بنزین ندارد. [۱] این آقای عبده تبریزی که با ترجمه و انتشار کتاب مدیریت مالی فرد وستون و یوجین بریگام به کمک پرویز مشیرزاده مؤیدی به محافل دانشگاهی راه پیدا کرده از سال ۱۳۵۸ تا کنون به عنوان ابزار چند کاره در خدمت مافیای مالی و اقتصادی حکومت اسلامی قرار گرفته و توجیه گر تمام بیراهه رفتنهای مالی و اقتصادی حکومت شده و همزمان در چندین نهاد مالی، بانک و بورس و اوراق بهادار متولی و مشاور شده است. علاوه بر اینکه سالها در راس بورس قرار گرفت، مشاور و تصمیم گیرنده در یکی از سه موسسه مالی و اعتباری که با تجمیع آنها بانک آینده تشکیل شده بود مشارکت و تمام دله دزدیها و تخلفات این بانک را به عنوان مشاور نقش پر رنگ و موثر داشته و ماله کشی کرده است درباره عدم افزایش قیمت بنزین میگوید: روشن است که در این شرایط معیشتی مردم چیزی از زندگی آنها نباید کم شود و دولت نباید به هیچ وجه به حداقل موقعیت زندگی مردم طمع کند. به بیان ساده تر میگوید در شرایط کنونی افزایش قیمت بنزین به منزله طمع در زندگی مردم است. حال بنگرید ببینیم این بار برای توجیه افزایش قیمت بنزین، این متخصص مدیریت مالی و مدرس دانشگاه چه اراجیفی ارائه خواهد کرد زیرا به مصداق آن ضرب المثل معروف: چو دزدی با چراغ آید، گزیده تر برد کالا. به طور قطع این متخصص حکومتی با پنهان کاری تمام تفسیر هارابه نفع دزدان وبه نحو شایسته انجام خواهد داد.
اما امروز تدارک چی منتخب خامنهای میگوید:
هیچ منطقی وجود ندارد که بنزین را بخریم به قیمت مثلا دلار آزاد، بیاییم بفروشیم با دلار سوپسیددار. من پول گندم ندارم، پول دارو ندارم، پول نهاده ندارم، پول به اصطلاح حقوق بازنشسته ندارم آنوقت بنزین میخرم میکند دلاری پنجاه تومان، میفروشم ده تومان. اینجا نیازی به توضیح ندارد و همگان میدانند که این جماعت پلید نه در افکارشان و نه در کردارشان و نه در گفتارشان ثباتی در کار نیست و انصاف نیست اینها را بوقلمون صفت بدانیم زیرا زیبایی پرهای بوقلمون چشم را مینوازد و برای انسان مفید است ولی این جورثومهها همه زشتیها و پلیدیها را یکجا دارند. این اراجیف نشان از دو مطلب دارد، مطلب اول این که پزشکیان فهم و درک و آگاهی لازم از مسائلی که نامبرده، ندارد و مطلب دوم این که وقاحت و دنائت آخوندی و اقرار به نادانی در وجودش موج میزند. این سوال مطرح است که چرا پول گندم ندارد؟ چرا پول دارو ندارد؟ چرا پول نهاده ندارد؟ چرا هر سال برای چند برابر کردن بودجه مراکز و سازمانهای مذهبی[۲]، حوثیها، حماس، نیابتیهای عراقی و... پول دارد ولی برای دارو پول ندارد!!! عرضه ارز دست کیست؟ مگر خود حکومت نکبت اسلامی توزیع کننده ارز در داخل کشور نیست؟ مگر با همین سیاست جیب مردم را نمیزنند؟ مگر با این سیاست مردم را خانه خراب نکرده است؟ مگر کالاها و نیازمندیهای مورد نیاز مردم را دلاری در اختیارشان قرار نمیدهند ولی در برابر، درآمدهای مردم ریالی تامین میشود. قاچاق بنزین را چه نهادی و شخصی غیر سپاه پاسداران انجام میدهد؟ اگر پزشکیان اینها را نمیداند، خاک بر سرش و اگر میداند ننگ بر او.
اما پرداخت حقوق بازنشستگان اصلا و ابدا ربطی به دولت ندارد زیرا صندوقهای بازنشستگی در همه جای دنیا مستقل از دولت بوده و دارای هیات امنا میباشند. اگر صندوقهای بازنشستگی امروز کشور ورشکسته شده و قادر به تامین نیازهای اعضای خود متناسب با تورم خود ساخته حکومت نیست، علت را باید در دست درازیها و سو استفادهها توسط دولتها از این صندوقها دانست. بخش بزرگی از کارکنان رسمی دولت در طول خدمت خود ماهیانه ۹ درصد از حقوق و مزایای مستمر خود را به صندوق بازنشستگی کشوری واریز میکنند و طبق قانون دولت هم باید ۵/۱۳ (سیزده و نیم) درصد آن را به عنوان سهم خود به صندوق واریز نماید که در جمع برابر ۵/۲۲ (بیست و دو نیم) درصد از حقوق و مزایای ناخالص کارکنان باید در صندوق تجمیع شود تا پس از بازنشستگی، هیچ بازنشسته و مستمر بگیری محتاج دوا، دکتر، مسکن، خوراک، پوشاک نشود. در سرتاسر کشورهای پیشرفته صندوقهای بازنشستگی سرمایه گذاری هایی با نرخ بازگشت بالا انجام میدهند و سودهای مستمر به همراه افزایش قیمت سهام آنها با بی اثر کردن نرخ تورم معمول، زندگی بازنشستگان را سامان میبخشد. اما در کشور بلا زده و آخوند زده ما صندوقهای بازنشستگی در کنترل کامل حکومت بوده و هر موقع لازم شده منابع آنها توسط حکومت به یغما رفته و غارت شده است و بدون استثنا همه صندوقهای بازنشستگی بزرگ ورشکسته و فاقد پاسخگویی به اعضای خود میباشند. اینک به دو مثال از سرمایه گذاری مسخره صندوق بازنشستگی کشوری در سالهای گذشته دست میآویزم.
از سالها پیش از انقلاب سال ۵۷ یک وارد کننده خرد لوازم کوچک خانگی در امیریه تهران کنار خیابان ولیعصر امروزی زمین کوچکی را تبدیل به محل بازی کودکان کرده و چند وسیله کوچک از قبیل چرخ فلک دستی تدارک و به فعالیت مشغول بود. استقبال بچهها و خانوادهها باعث شد آقای ترکیان در شمال تهران و بعد از پاسگاه ازگل زمینی خریداری و پارکی به نام مینی سیتی راه اندازی کند. این پارک با استقبال گسترده مردم مواجه شد و مالک آن در مجاور ضلع غربی آن زمین دیگری را خریداری کرده و در صدد تجمیع و توسعه پارک برآمد. این پارک تا پاسی از شب همیشه مملو از جمعیت بود تا اینکه سپاه پاسداران در شمال این پارک اقدام به ساخت مسکن برای اعضای خود کرد و به محض سکونت تعدادی از خانوادههای مربوط، سنگ پرانی و ایجاد گرفتاری به بهانه سر و صدا برای پارک فراهم شد و به تدریج مردم از ترس سرشکستگی و آزار و اذیت این جمعیت از حضور در پارک خود داری کرده و کار پارک به رکود کشید. در این فاصله صندوق بازنشستگی کشوری که رئیس آن حاج آقا کربلایی بود پارک را از آقای ترکیان که از مزاحمتهای تفنگ به دستان عاصی شده بود، خریداری و شروع به ساخت چند دستگاه بازی جدید کرد. یک روز صبح مشاهده گردید که سپاه شبانه بین زمین جدید و پارک دیوار کشیده و دستگاه جدیدی که در حال ساخت در زمین جدید بود ارتباطش با قسمت اصلی پارک قطع شد و سپاه با قلدری تمام دارایی صندوق بازنشستگی را که متعلق به بازنشستگان کشوری بود مانند دزد سر گردنه تصاحب کرد. دیگر این که صندوق بازنشستگی کشوری، هتل واریان را که در کنار سد کرج قرار داشت و آن روز مشتریان پولدار و خاصی داشت خریداری کرد و برای کس و کارهای مدیریت صندوق نان دانی راه انداخت. چیزی نگذشته بود که باز هم سپاه پاسداران به بهانه این که هتل آب سد را آلوده میسازد، بولدوزر گذاشته و هتل را با خاک یکسان کرد و کل سرمایه گذاری بازنشستگان را در اینجا به نابودی کشاند و دیناری هم بابت آن پرداخت نکرد. چندی نگذشته بود که آنجا را برای فعالیتهای مخرب خود تجدید بنا کرده و گویا از این محل دیگر برای سد آلودگی ایجاد نمیشد!!!
مدیران این صندوق در تمام سالهای گذشته منابع ناشی از کسور بازنشستگی از حقوق کارکنان را در ناکاراترین و بی بهره ترین فعالیتها سرمایه گذاری کردهاند که علاوه بر اینکه سودی مستمر ندارند همواره با افت قیمت سهام نیز همراهند. از آن گذشته سهم ۵/۱۳ (سیزده و نیم) درصدی دولت هم به طور کامل به صندوق واریز نشده و اگر یک حسابرسی مستقل بعمل آید نشان خواهد داد که بدهی واقعی دولت به صندوق بازنشستگی سر به فلک میزند، آنوقت پزشکیان عقب مانده و بی اطلاع سخن از نداری برای پرداخت حقوق بازنشستگان میکند، نفرین بر همهشان.
اما صندوق تامین اجتماعی و صندوق ذخیره معلمان که به جای دریا، اقیانوس تلقی میشوندامروز تبدیل به نان دانی بسیار وسیع دیگری برای دولتیان، نظامیان و رانت خواران زور تبدیل شده و امکان زندگی بایسته و انسانی را از سرمایه گذاران زحمت کش گرفته و حقوق حقه آنان را پایمال ساخته است. امید است در نوشته دیگری امکان پرداختن به صندوق تامین اجتماعی و صندوق ذخیره معلمان فراهم آید.
ش. بابکان
تهران
پانوشت:
[۱]. روزنامه آرمان امروز، ۱۲ تیر ۱۴۰۳.
[۲]. جدول مقایسه بودجه برخی از مراکز مذهبی در سالهای ۱۴۰۲و ۱۴۰۳