مبارزه جامعه شهروندی به پیش میرود و در بستر پیشروی خود، با الهام از انقلاب " زن زندگی آزادی"، استخوانبندی فرهنگی و سیاسی ایران فردا را میسازد. جامعه ایران امروز، از احزاب، سازمانها و افراد دنباله روی پوپولیستی نمیکند، اما با درس گیری از روندهای موجود ملی و جهانی، به خرد جمعی سیاسی خود، واقعیت میبخشد.
تکوین انقلاب "زن زندگی آزادی"، رخدادی تاریخی و محصول چنین روندی بود. روندی که نه تصادفی، بلکه پروسهای از آزمون و خطا در متن جامعه بود که ارزشهای نو، اندیشه نو و رهبرانی از نسل خود در ایران و در میان دیاسپورای ایرانی پرورش داد.
نسلی که موتورهای چراغ خاموش انقلاب در کف جامعه ایران و در جبهه حامیان انقلاب در جهان بوده و هستند.
این نسل، اکثریت جمعیت زندانیان سیاسی را تشکیل میدهند و شوربختانه صدایشان از بیدادگاههای حکومت اسلامی، یکهزارم نامه خانم هاشمی رفسنجانی، بازتاب ندارد. در نوشته پیشین، به این موضوع اشاره شد که گوهر نامه خانم فائزه هاشمی، تخریب زندانیان سیاسی سازش ناپذیر در زندانها و ایجاد فضای بی اعتمادی نسبت به آنها بود.
واقعیت اینست که چیرگی گفتمان انقلاب "زن زندگی آزادی" در جامعه، حربههای حکومت اسلامی در استفاده از ابزار دین، قومیت و ایدئولوژی در انشقاق در جامعه را بشکست کشاند. حکومت ناچار است سربازان اسب تراوای خود را بمیدان بفرستد. لازم بگفتن است که از تعلقات حزبی، ایدئولوژیک و سیاسی زندانیانی که در حرکت نمادین محکومیت رأی دادن به حکومت فاشیستی و جنایتکار شرکت داشتند، اطلاع ندارم و آنچه هم مهم است، یکصدایی آنها در نه به انتصابات بود.
خاستگاه سیاسی من، دفاع از حقوق زندانی سیاسی، شهروند و میهن در برابر دشمنان ملت ایران است. در میان هیاهوهای مافیای مغلوب و معروف به اصلاح طلبان، خانم فائزه هاشمی دیواری کوتاه تر از زندانیان سیاسی ندیده است.
ایشان جان کلام را در سطرهای پائین مکتوب کردند:
«بعضیها با ایجاد هیاهو و فحاشی و شعار مانع رأی دادن برخی از زندانیان در انتخابات ریاستجمهوری اخیر شدند. از ۸ صبح تا ۱۲ شب روز جمعه در راهروی منتهی به درب خروجی بند نشسته، همبندیهایشان را چون مأموران امنیتی پاییدند و اجازه عبور ندادند. فضا به قدری خوفناک بود که زندانبانان نیز جرأت باز کردن درب برای عبور رأیدهندگان را نداشتند و این ۸ نفر نتوانستند رأی بدهند.» (مقایسه کنید با مهندسی انتخاباتها در کشور توسط حکومتیها.)
جمعی از زندانیان سیاسی در زندان، با شرکت اعتراضی نمادین به نظام قتل و غارت و جنایت، ظاهرا مانع رأی دادن مدافعان نظام در زندان به نظام شدند.
بر هیچ شهروند باشرف آشنا با جامعه ایران، پوشیده نیست که شرکت در انتخابات در یک نظام فاشیستی اسلامی، معادل رأی به نظام، رأی به انتصابات جای انتخابات، تائید تقلب، رأی به تحمیق مردم، توهین به شعور یک ملت، رأی به سرکوب، شکنجه و قتل در حکومت اسلامی است.
و پر واضح است که کسی نمیتواند کنشگر صادق جبهه مردم و انقلاب "زن زندگی آزادی" باشد، بی آنکه کلیت رژیم فاشیستی اسلامی حاکم را نفی نماید و از کلیت رژیم اسلامی عبور کند.
رأی دادن به جنایت، قتل، غارت و حکومت فاشیستی در بسیاری از کشورها ممنوع است. در کشوری که من زندگی میکنم (آلمان) و همچنین در ایتالیا، تجربه تاریخی تلخی از نازیسم و فاشیسم دارند.
تجربه آلمان چنین است که احزاب فاشیستی در چارچوب قانون اساسی دمکراتیک نمیگنجند و به دلیل ماهیت انسان ستیزانهشان ممنوع هستند. استفاده از نمادها و علائم مرتبط با نازیسم، از جمله علامت «هایل هیتلر» و سلام نازی غیرقانونی است. چنین اقداماتی بهعنوان جرم کیفری در نظر گرفته شده و مجرم طبق قانون جزای آلمان (ماده ۸۶ وa ۸۶) مجازات میشود. مجازاتهای مقرر شامل جریمههای مالی و میتواند تا سه سال زندان باشد.
در یک ایران آزاد و دمکراتیک، جایگاهی برای آزادی آپارتاید جنسیتی، آزادی قتل و غارت و اعدام وجود ندارد.
در دفاع از نامه خانم فائزه هاشمی، برخی با استناد به حقوق شهروندی و حقوق بشر، در جبهه خانم فائزه هاشمی، قلم زدند. یکی از مدافعان خانم فائزه هاشمی نوشته است: «...اصل «آزادی بیان» از ارکان دموکراسی هستند. اشارهام به نامه خانم فائزه هاشمی است که چند روز پیش از بند زنان بیرون آمده است. بند زنان سیاسی تاریخچهای ۱۳ ساله دارد. او نیز نگاه انتقادی داشته و این نگاه دو بار او را به زندان کشیده است. حالا از فضای بند زنان زندان اوین انتقاد کرده است. ممکن است برخی فرصتطلبان از نقد او سوءاستفاده کنند.».
پرسش این است که چرا اصل موضوع مورد جدال در زندان، یعنی شرکت یا بایکوت انتصابات حکومتی، نادیده گرفته میشود؟ چرا درباره دو جبهه ملت و دشمنان ملت در زندان سخنی گفته نمیشود؟
قضاوتی که خارج از متن اختلاف بر سر دفاع ویا نفی حکومت اسلامی انجام گیرد، به سقوط در جبههگیری کورکورانه و غیرسیاسی میانجامد. دفاع «زندانی سیاسی» از حکومتی که مرتکب جنایت علیه بشریت شده، تائید آگاهانه دشمنان مردم است. اقدام برای تبلیغ، ترویج و تثبیت فاشیسم اسلامی در یک حکومت دموکراتیک بهعنوان جرم کیفری در نظر گرفته میشود و قانون جزای آلمان، تجربه تاریخی و سیاسی است که میتوان از آن در ایران فردا درس گرفت.
در پایان کلام عرض کنم که:
شعار «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا»، و همچنین به استناد پراتیک مبارزاتی شهروندان در سالهای گذشته، روانشناسی جامعه و گفتمان انقلاب «زن زندگی آزادی»، اصلاحات و اصلاح طلبی در نظام ماهیتا اصلاح ناپذیر کنونی، موضوعیت ندارد.
با ستایش از اقدام نمادین زندانیان سیاسی در مخالفت با صندوقهای رأی رژیم سرکوب، تجاوز، فساد و قتل و غارت، تأکید میشود که:
دفاع از آزادی بیان آری، ایستادن در سمت درست تاریخ آری، اما همسویی و همدلی با مدافعان حکومت اسلامی، هرگز!
اقبال اقبالی
*
*