کاشکی حرف زدن از سرِ غیظ و غضب ممنوع میبود
زندانی سیاسی در دستگاه تئولوژی جمهوری اسلامی گره زده شده با مقاومت در برابر این دستگاه مخوف و انسان کُش. هدف این "دستگاه" در هم شکستن این "مقاومت" و لجن مال کردن آن است. مقاومتی که برخاسته از جنبشهای مدنی از جمله انقلاب زن زندگی آزادی است. مقاومت زندانیان سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی تبلور مقاومت نسلهای امروز است که در مقابل این نظام فرتوت ایستادگی میکنند. برای ارضاء کیش شخصیت و وجدان خودپرستی میتوان بر چنین مقاومتی ناخن کشید اما تلاش برای سُست کردن آن بیفایده است.
اصلاح طلبی این دستگاه ضد انسانی از جمله آن خط سیاسی است که مصمم است به یاری دستگاه امنیتی هر طوری شده این مقاومت را درهم بشکند. زیرا صاحبان این بینش اصلاح طلبی/شیعی خیال میکنند با شکستن این "مقاومت" همزمان میتوانند با تضعیف روحیه افکار عمومی و جنبش مدنی/سیاسی، مانع پیشروی انقلاب زن زندگی آزادی شوند. انقلابی که، رقیب سرسخت اصلاحطلبی حکومتی است!
کاری به نامهی فائزه بی فیض و فصیح و ماجرای امنیتی پشت پرده آن که منجر به آزادیاش از زندان شده و همچنین حامیاش عباس عبدی که عبد و عبید این نظام تئوکراتیک در قبای اصلاح طلبی است ندارم، که همگی هدفشان در هم شکستن مقاومت زندانیان سیاسی خصوصاً در جریان انقلاب زن زندگی آزادی بوده و هست، آنها تصمیم خود را گرفتهاند و بر روی هر حرکت و جنبش که بخواهد خارج از نظام جمهوری اسلامی تعریف شود خط میکشند، کار به آن کس دارم که جوگیر شده و با اغماض از مقاومت زندانیان سیاسی، یاد طلبکاریهایش از فلان فرد زندانی در دوره زندانیاش افتاده و خود را با ماجرای فائزه همراه کرده و بر طبل شکستنِ این مقاومت میکوبد. این کسان خیال نکنند زیرکاند و به آسانی قادرند هجو و تفرقه کنند و همزمان از هوشیاری افکار تیز، قسر در روند. اعمالشان نه در فردا که همین امروز در معرض قضاوت انقلاب زن زندگی آزادی قرار گرفته است.
نیکروز اعظمی
*
*
جامعه شناسی دین و طاعون مهلک اسلام، جلال ایجادی
توهمِ عروج، مهران رفیعی