نگرانی در باره سردار قاآنی
کجا رفتی همایِ وهمِ رهبر؟
چرا غیبت زده در پای منبر؟
هنوزم ساکنی بر بسترِ خاک؟
و یا جُفتک زنی در جَنتِ پاک؟
بده پیغامکی با پیجرِ خویش
که قلبِ حیدرت دیگر شده ریش
مگو میمیخوری با قاسمِ او
و یا هاله شدی هم جنسِ یارو
نباشد این مرامِ اهلِ ایمان
که ناگه بشکند پیوند و پیمان
ندارد این جهان مِهری به انسان
از این رو میدَرم هر شب گریبان
بکن روشن کنون تکلیفِ ما را
که کم کم میکُشد ما را مدارا
خدایا تا ابد رهبر بماند
مبادا مجتبی خطبه بخواند
سپاهِ قدسیان ساقط مگردان
سپندی بر سرِ آقا بچرخان
سرایم صد سخن در سوگِ اسمال
اگر کتلت شده از لطفِ اقبال
مهران رفیعی
*
*
لالۀ داغدار، رضا بیشتاب