جمهوری اسلامی بین جنگ و انبوه بحرانهای داخلی
*منبع: الشرق الاوسط
*نویسنده: جبرئیل العبیدی
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
رژیم ایران بین سندان جنگ و چکش انبوه مشکلات داخلی قرار گرفته است و اگر سیاستمداران آن از خواب بیدار نشوند، نتایجی فاجعهبار نه تنها برای ایران بلکه برای همه کشورهای منطقه خواهد داشت.
سیاست بازی با آتش و جنگ، که رژیم تهران سالها آن را دنبال کرده هرگز صلح و ثبات به ارمغان نمیآورد بلکه این سیاست به بهانهای برای واکنشهای تلافیجویانه نظامی اسرائیل تبدیل شده است.
جمهوری اسلامی طی هفتههای گذشته صدها موشک به سمت اسرائیل شلیک کرد، برخی از آنها در آسمان رهگیری شده و تعدادی نیز بدون آسیب قابل توجهی در خاک اسرائیل سقوط کردند.
در ماه آوریل گذشته نیز رژیم ایران صدها موشک روانه اسرائیل کردند اما این موشکها هیچ تغییری در معادلات نظامی در میدان جنگ به نفع متحدان تهران ایجاد نکرده بلکه به دلیل عدم موفقیت این حملات به تقویت تصور بیهودگی و بیتاثیر بودن این حملات موشکی حتی در میان طرفداران حکومت ایران منجر شد.
تهران با چالشهای داخلی از یکسو و نفوذ خارجی در دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی که از رأس هرم رژیم و فرماندهان نظامی آن گرفته تا به دایره رهبری احزاب و گروههای نیابتی منطقه رخنه کرده، مواجه است.
شاید ترور حسن نصرالله و جانشین وی سید هاشم صفیالدین و قتل اسماعیل هنیه رهبر حماس در قلب تهران، بهترین دلیل برای سهولت دسترسی اسرائیل به اهدافش در ایران و نفوذ امنیتی بینظیر تلآویو باشد. حجم این نفوذ امنیتی را اگر «خیانت» به معنای صریح آن از سوی فرماندهان ارشد سپاه که همواره بر اطاعت و وفاداری به ولی فقیه تاکید کردهاند، ندانیم، میتوانیم آن را یک نقص امنیتی فاحش در ساختار امنیتی رژیم به حساب آوریم.
ترور اسماعیل هنیه و سپس حسن نصرالله، و بلافاصله هاشم صفیالدین، جانشین غیررسمی نصرالله، و دیگر رهبران ارشد نظامی مانند فوأد شُکر و قبل از او عماد مغنیه، همگی به عنوان «صیدی» آسان برای اسرائیل توصیف شد. این رویدادها و ترورهای متوالی باعث تقویت حدس و گمانهای حامیان «تئوری توطئه» شد بطوری که برخی مقامات ایران را به تلاش برای خلاص شدن از این شبهنظامیان در ازای معامله با آمریکا و غرب تلقی میکنند.البته هیچ مدرکی در این زمینه جز همین «تئوری توطئه» وجود ندارد و اسرائیل پیش از اینهم برخی فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همتراز قاسم سلیمانی را در سوریه کشت و پیش از آنها هم تعدادی از دانشمندان هستهای ایران را ترور کرد.
تحولات یک سال گذشته نشان داد که رژیم ایران نتوانست هیچگونه حمایتی یا سیاست بازدارندهای در قبال اسرائیل برای حمایت از همپیمانانش انجام دهد، برعکس، ما شاهد برتری اسرائیل در نابودی و قتل فرماندهان شبهنظامیان وابسته به تهران چه در غزه چه در لبنان و یا یمن هستیم. همه نیابتیها از حزبالله و حماس گرفته تا شبهنظامیان عراق و حوثیها که در مدار سیاست رژیم ولایت فقیه در ایران میچرخند طی یک سال گذشته هیچ حمایت ملموسی از سوی جمهوری اسلامی ندیدهاند بلکه همه آنها به عنوان ابزاری برای مقابله رژیم ایران با اسرائیل و دیگر دشمنانش مورد استفاده قرار گرفتهاند.
جمهوری اسلامی مدتی است بین یک بحران داخلی و خارجی و یک جنگ احتمالی تمامعیار خارجی بسر میبرد اما با اینهمه مقامات تهران تلاش دارند این واقعیت را پنهان کنند و به گونهای رفتار میکنند که گویی هیچ بحرانی وجود ندارد یا آنها قادرند از پس همه بحرانهای منطقهای و بینالمللی که طی سالها در آنها عرق شدهاند، خارج شوند.
رژیم ایران پیشتر بحران را از طریق شبهنظامیان وابسته به خود مانند حزبالله لبنان و شبهنظامیان عراقی یا حوثیهای یمن کنترل میکرد. تهران علنا میگفت که این شبهنظامیان به عنوان خط مقدم دفاع از تهران هستند و همواره به وجود آنها مباهات میکرد و برای حل و فصل هرگونه اختلاف با غرب یا تهدید منطقهای از آنها استفاده مینمود اما اکنون اوضاع به کلی تغییر یافته و این شبهنظامیان با ضربات اخیر اسرائیل به شدت تضعیف شدهاند.
مقامات ایران دیگر نه تنها با موج تظاهرات گسترده ملتهای عرب مانند لبنان، عراق و یمن که با سلاحهای شبهنظامیان سرکوب میشوند، مواجهاند بلکه با خشم گسترده داخلی و مخالفت ملت آگاه ایران با این نوع سیاستهای ویرانگر منطقهای روبرو هستند. تطاهرات گسترده و اعتراضات مردم ایران علیه فقر، گرسنگی، بیکاری و هزینههای بالای معیشتی که در انقلاب ۱۴۰۱ متجلی شد دیگر نه «عوامل نفوذی»، نه «شیطان بزرگ» و نه یک توطئه خارجی بود بلکه اعتراضات کاملاً ملی و داخلی بود.
در حال حاضر اگرچه رژیم تهران در حال تبادل موشکی با اسرائیل است اما بحرانهای خفتهای که از زمان به قدرت رسیدن «ولایت فقیه» تا کنون با استفاده از ابزار سرکوب ازقبیل نیروهای امنیتی، بسیج و سپاه پاسداران صدای مخالفان در داخل را خاموش کرد، هنوز بزرگترین چالش رژیم هستند.
اقتصاد رژیم تهران نیز بسیار آشفته است و نرخ تورم به بیش از ۴۰ درصد رسیده، و مردم از بیکاری و تحریمهای خفهکننده اقتصادی رنج میبرند. این وضعیت خزانه دولت را خالی کرده و کشور را در باتلاق بیماری و جهل غوطهور کرده است. نرخ بیکاری از ۱۵ درصد فراتر رفته و تورم بطور پیوسته در کشوری که تولیدکننده عمده نفت به شمار میرود در حال افزایش است و ارزش پول ملی به شدت کاهش یافته است.
البته همه بحرانهای ایران ناشی از تحریمهای خارجی و استراتژی «فشار حداکثری» علیه رژیم و مقاماتش نیست، بلکه در پس این بحرانهای کمرشکن سیاستهای نادرست رژیم در طول سالهای متمادی است که هزینههای بزرگی را صرف پروژههای دخالت در کشورها و حمایت از شبهنظامیان تروریست کرده است. بازتاب منفی این نوع سیاست، تاثیری به شدت منفی بر اوضاع معیشتی و زندگی مردم ایران گذاشته است.
تمرکز زمامداران رژیم ایران بر تسلیح شبهنظامیان در خارج و پرداخت سخاوتمندانه هزینههای مالی هنگفت که متعلق به مردم ایران است، باعث ایجاد نارضایتی گسترده داخلی شده و رژیم جمهوری اسلامی را با تهدید خطر یک انفجار داخلی پیش از وقوع یک انفجاری خارجی روبرو کرده است.