جناب دکتر نقره کار گرامی مطلبی مرقوم فرموده اند با عنوان «جنگ یعنی صلح!» که در خبرنامه ی گویا منتشر شده است. عنوان مطلب ایشان برگرفته از گفتار جورج بوش پسر است که گفته حمله ما به عراق برای تحقق صلح است و جنگ یعنی صلح!
بعد اشاره کرده اند به «برکات» جنگ ایران و عراق و دو روان پریش مبتلا به اسکیزوفرنی و شباهت داده اند این موضوعات را به «طرفداران و مدافعان حمله نظامی اسراییل و امریکا به ایران».
چند نکته خدمت دوست عزیزم می خواهم عرض کنم که هر چند شبیه به آب در هاون کوفتن است ولی باز جهت اطلاع ایشان و خوانندگان و ثبت در تاریخ بد نیست این نکات بیان شود.
اول این که من (یعنی شخص ف. م. سخن) طرفدار حمله نظامی اسراییل به «جمهوری نکبت اسلامی» و سازمان های عرب و تروریست های وابسته به او در منطقه از جمله حماس و حزب الله و حوثی ها هستم. یعنی «آرزو دارم اسراییل طوری این ها را بزند که کمرشان بشکند و خودشان و کل سیستم شان به درک واصل شوند».
دوم این که اگر اسراییل و امریکا و بخصوص اسراییل -چون امریکای جناب بایدن، خواهان حفظ وضع موجود و حکومت نکبت است، چون کشوری به بزرگی امریکا با فاصله چند هزار کیلومتر آن هم فقط از طریق هوا و اقیانوس فرق دارد با کشور کوچک و دم دستی مثل اسراییل که حکومت نکبت «عملا» خواهان محو آن از روی زمین و فرستادن اش به آلاسکاست- اگر جمهوری نکبت را هدف قرار دهند مقصر خود جمهوری نکبت است که دائم در شیپور جنگ با این دو -یکی در لفظ و یکی در عمل- می دمد و اگر ما خواهان جنگ نیستیم باید ریشه ی این حکومت را از بیخ و بن بکنیم والّا امسال هم نه تا سال ها این غده ی سرطانی رشد و رشد خواهد کرد و عضوهای جراحی شده را دوباره بیمار خواهد کرد.
سوم وقتی می نویسم کدام ابلهی خواهان جنگ است و کدام ابلهی خواهان صلح نیست عده ای کوته فکر سایبری با نیشخند می نویسند، نمونه اش نتانیاهو! نمونه اش جورج بوشی که عراق را در هم کوبید.
باز اولا من در باره ی مردم عادی صحبت می کنم که خواهان جنگ نیستند و صلح می خواهند نه روسای کشورها یا ژنرال های دست اندرکار.
ثانیا از مسعود عزیز که به عراق و ویرانی آن اشاره کرده اند می پرسم یعنی به دَرَک واصل شدن صدام و نظام صدامی بد بود؟ چه کسی جز امریکا می توانست مجسمه ی حلبی این آدمخوار را در عراق پایین بکشد و خودش را بالای دار آونگ کند؟
یعنی طبق تفکر مسعود و همفکرانش و بیانیه صادر کنندگان مثلا ضد جنگ و حقه باز، عراق همان طور با صدام می ماند و ایران با همین خامنه ای بماند که شهرها بمباران نشوند و کشور ویران نشود؟ (که امیدواریم بمباران و ویران نشود ولی دست ما نیست که بشود یا نشود).
و سوال آخر، این ها که من یا مسعود عزیز می نویسیم برای که می نویسیم؟ سران دولت ها به حرف من و او گوش خواهند کرد یا فلان خواهند کرد یا بهمان نخواهند کرد؟ یا داریم با مردمی حرف می زنیم که ۴۶ سال است واقعا و واقعا از هر نظر نابود شده اند، کشور نابود شده است، و زندگی میلیون ها ایرانی تباه شده است؟
گفتم این ها را به عنوان کسی که جنگ را شخصا دیده و با تمام وجود زشتی و تباهی آن را حس کرده و شاید تنها کسی از سیاسیون حال حاضر اپوزیسیون باشد که طعم گلوله و خمپاره و توپ و تانک و تکه تکه شدن دوستان اش و گلوله خوردن و ناقص العضو شدن و دچار بیماری های روانی شدن و شیمیایی شدن و مردن دوستان نازنین اش و طعم مرگ در هر ثانیه چشیدن را تجربه کرده بنویسم که مسعود عزیز و همفکرانش گمان نکنند که یک نفر بی خیال و بی عار خارج نشین تبلیغ جنگِ بی دلیل می کند و مرگ را برای همسایه و مردم عزیز کشورش می خواهد.
قاآنی بالاخره آفتابی شد
پوشش غیررسمی پادشاه اردن در دیدار با عراقچی!