Friday, Oct 18, 2024

صفحه نخست » چرا گریه می‌کنی؟ گیله مرد

Gileh_Mard.jpgاز امریکا رفته بودم‌ دبی؛ رفته بودم برادرم را پس از سی و پنج سال ببینم.

پس از یک هفته سوار هواپیما شدم برمی گشتم پاریس.
از فراز بندر عباس و تبریز گذشتیم. از پنجره هواپیما میهنم را می‌دیدم.
میهنم را که گویی کهکشان‌ها از من دور مانده است.
بغض کرده و خموشانه می‌گریستم.

مردی فرانسوی کنارم نشسته بود، مهربانانه پرسید: گریه می‌کنی؟
گفتم: آن خاک را می‌بینی؟ آن رودخانه را می‌بینی؟ آنجا میهن من است؛ آنجا مادر و پدر و رفیقانم به خاک رفته‌اند.
آنجا جایی است که دوست داشتم به خاک سپرده شوم.
آنجا سرزمینی است که از دیدارش محروم هستم، نمی‌توانم پایم را بر خاکش بگذارم. آنجا کودکی و نوجوانی‌ام را گم کرده‌ام.
آنجا سرزمینی است که همه آرزوهایم دفن شده‌اند.

آه ...ای ایران خشم و غرور و نکبت
‌ای آوردگاه تباهی.
‌ای سرزمین نخبگان و قحبگان و دلقکان.
‌ای نامهربان.
چرا اینقدر از من دوری؟

گیله مرد
*
*



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy