مهرِ ایران پایانِ رنجِ جهانِ من است
رضا بی شتاب
رؤیایِ ایران در بَرَم روحِ بهار است
رؤیایِ زیبایِ زمان جانم نگار است
بادِ خزان باران وُ سرما می وزد باز
دلتنگیِ برگِ گرفتار آشِکار است
گاهی به این سو می دَوَد گاهی به آن سو
مانندِ من گم کرده دارد بیقرار است
این نازنین نازکدل وُ مامِ زمین است
گیسویِ «سبزآرنگِ»1سروی مُشکبار است
رؤیایِ ایران آمده پیشِ نگاهم
در چشمِ من اشکی شده دل در هوار است
باران خدا داند که از چشمِ من آموخت
انگار ازین آزردگی گریان وُ زار است
من دفترِ تنهایی ام شعری پریشان
در کوچه ها گویی غریبی در گذار است
دورت بگردم عشقِ من آرامشم باش
غمزادم وُ غوغایِ غربت پُر غبار است
دستم بگیر ای جانِ من رؤیایِ جانان
گُم گشته جان آزردۀ این روزگار است
آتش بزن بر هیمۀ خاموشی ام باز
روحِ من آن افسردۀ در انتظار است
با من خداحافظ مگو دورت بگردم
دل بی تو سرگردانِ دنیا بی دیار است
با سوگِ تنهایی بگو آخر چه سازم
در حسرت ات با بغضِ آهی دل دچار است
دورت بگردم دوری ات سر در گم ام کرد
جا مانده دل جایی ندارد در حصار است
عشق ات مشوش می کند روز وُ شبم را
روز وُ شبم با مهر وُ یادت بر مدار است
هر جا نگاهم می رود شکلِ تو بیند
یادت همیشه با من وُ همراه وُ یار است
یک امشبی با من بمان مهمانِ من باش
دورت بگردم عاشقانت بیشمار است
امشب که باران قصه گویِ شهرِ من شد
دیدم که با ابرِ نگاهم هم تبار است
دیدم کنارِ پنجره در زیرِ باران
رؤیایِ ایران آمده تازه بهار است
با گریه رفتم تا در آغوشم بگیرد
دیدم که آغوش اش شکوهِ لاله زار است
هر لاله ای با دانۀ باران به راز است
سرشارِ شادی گشته جانش پُر شرار است
یکشنبه 29 مهرماه 1403///20 اکتبر 2024
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-سبزارنگ=نامِ یکی از آهنگهای قدیم موسیقی ایرانی و لحنی از مصنفات باربد است.
وقت و بخت جنگ، اکبر کرمی
چرا گریه میکنی؟ گیله مرد