Thursday, Oct 24, 2024

صفحه نخست » جناب مهرآیین! منظورتان این است که «آقا» پاک زده به سرشون؟!؛ ف. م. سخن

IMG_5919.pngدر میان شخصیت های دایی جان ناپلئون یکی را که خیلی دوست می دارم، آقای آسپیران غیاث آبادی ست! او نماد یک فرد واقع گرا و سعادتمند است که آدم ها را همان طور که هستند می بیند و با «صراحت مفید» هم حرف دل اش را می زند هم به هدفی که در نظر دارد دست پیدا می کند.

آسپیران در فرازی از کتاب دایی جان ناپلئون در حالی که دوستعلی خره را به سر حد جنون رسانده، در حال شکستن گز، وضعیت دایی جان را که می بیند به صراحت می گوید: «نخیر! آقا پاک زده به سرشون!» و این در جایی ست که هیچکس دیگر جرات چنین جسارتی به دایی جان ندارد.

آقای مصطفی مهرآیین که از سوابق مخالفت ایشان با حکومت اسلامی اطلاعی ندارم و اخیرا در رسانه های حکومتی به مناظره دعوت می شود، اخیرا در گفت و گو با آقا زاده ی صفار هرندی یکی از وزیران اسبق جمهوری نکبت اسلامی، با جملاتی رسا و زیبا در مورد سدعلی خامنه ای می گوید:
«ایشون با اتفاقاتی که بر او عارض شده، دارد تجربه وحدت وجودی را از سر می گذراند، که این قضیه به ایشون شجاعت ها و ویژگی هایی داده زیست روانی، زیست اخلاقی و زیست رفتاری که این ها سیاست به معنی عقلانی و ابزاری و فایده محور رو منتفی می کنه که به کمبود بودجه بی اعتناست، به فقر مردم و به قدرت دشمنانی که در مقابلش هستند اعم از امریکا و اسراییل و به اتفاقات سیاسی جامعه بی اعتناست....»

در یک کلمه ایشان هم مثل آسپیران دارد می گوید: آقا پاک زده به سرشون!

این وحدت وجودی بازی و بازی های عرفانی در دوران مدرن، بیماری روانی شناخته می شوند که هر یک نام خاص خودشان را دارند و برای برگرداندن فرد بیمار از ملکوت اعلا به زمین سفلا، داروهایی درست کرده اند که بیماران را به مصرف آن ها وادار می کنند تا خدای نکرده کار دست خودشان یا دیگران ندهند.

مثلا درست کردن چیزهای خیلی خیلی خیلی بزرگ، اگر چه در چشم آدم های عادی کار جالب و جذابی به شمار می آید ولی وقتی این موضوع در کسی مثل هیتلر خان خودمان بروز می کند، بر آن نام تخصصی «جایگانتومانیا» می گذارند که برای نشان دادن قدرت بی حد و حصرش، علاقه به ساختن چیزهای خیلی خیلی بزرگ دارد. بنده ی خدا استالین هم چنین بیماری یی داشت.

حالا سدعلی در حالی که به قول مهرآیین به وحدت وجود دارد می رسد و حلاج وار با دم پایی بند در رفته و جوراب سوراخ شلنگ تخته ی عارفانه می اندازد و انا الحق اناالحق می گوید، دیگر در این حالت خداگونه اصلا حالی اش نیست که بر مردمان روی زمین چه می گذرد و وقتی به او مثلا می گویی فلان بچه دارد از گرسنگی می میرد، در حالی که دور خود چرخ می زند قهقهه سر می دهد و واسه خودش تکرار می کند که «دارد می میرد دارد می میرد» و وقتی به او می گویی که دنیا دارد کن فیکون می شود با بی خیالی به شما می گوید بیا بشین تو را با خودم ببرم به ملکوت اعلا بی خیال کن فیکون شدن دنیا شو و از این حرف ها....

در فوتبال مدرن.... ببخشید در دنیای مدرن، دایی جان و «سدعلی» را با ملایمت پیش پزشک امراض روحی می برند و در مراحل حاد و استیج های آخر بیماری، طرف را در بیمارستان امراض روحی در یک اتاق سفید که همه جایش را با تشک نرم پوشانده اند محبوس می کنند....

ان شاءالله تعالی!....



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy