دخترم! سکوت تلخ تو بر مرگ پدر، دیدن آن سینه مالامال از اندوه که نفس در آن تنگی میکرد. با چشمان دریایی غمگینات، به عنوان یک پدر، یک ایرانی، یک انسان سخت اندوهگینم ساخت.
اندوهناک از ظلمی که بر پدر رفت. اندوهناک بر سالها شکنجههای غیر انسانی رفته بر او که غریبانه در سکوت رسانهها، در سکوت دولتها و نیروهای سیاسی مدعی مبارزه با جمهوری اسلامی، در هیاهوی جنگی ناخواسته که حکومت گران جانی مسلط شده بر کشور در حق مردم روا داشتهاند، اعدام گردید! قلبم را به درد آورد.
کدام کلمه میتواند اندوه عظیم تو را که سالها برای نجات پدر و اثبات بی گناهی او تلاش کردی بیان کند؟
امروز کلمات قادر به نشان دادن میزان رنج، تلخکامی زندگی و ستمی که روزانه این حکومت شیطانی بر مردم روا میدارند نیستند. همان گونه که قادر نیستند بیانگر درد مادران دادخواهی باشند که سال هاست با تصویری از فرزندان خود میگردند و خواهان عدالتند.
عدالت این کلمه مهجور فراموش شده در جمهوری اسلامی، و شاید فراموش شده در جهانی که انسان و انسانیت سخت بی بها گردیده است.
دخترم غزاله! نامت به معنی "دختر خورشید" است. نامی که میدانم پدر بر تو نهاده است. پدری که خود نیز نام جمشید داشت به معنی "جام خورشید"دو نامی که مظهر روشنائی، مظهر گرمی و زندگیست. نام هایی که شب پرستان خزیده در ظلمت تاب شنیدن آن ندارند.
"قاضی صلواتی"ها یا به تعبیری "پدر صلواتی ها" سال هاست که در نبرد با روشنائید. کسانی که سال هاست قلم بر مزد و برای قدرت میزنند. حکم صادر میکنند و ملتی را در سوک عزیزان خود مینشانند. اما دل قوی دار که زمانشان در شرف پایان است پایانی تلخ و عبرت انگیز.
ملتی در یک نئشه گی دسته جمعی طوق بندگی حکومتی را بر گردن آویخت که چبزی جز مرگ و نابودی ارمغانی برای این سرزمین نداشت. حال چراغشان توسط همان مردم رو به خاموشی است.
گیسوانت را مانند "حدیث" این دختر شجاع جنبش "مهسا" گره بزن! نشان به یادگار مانده از پدر را بر سینهات بیاویز! به تلاش و مبارزهات که سالها برای آزادی پدر جنگیدی حال در سیمای دادخواهی فرزند بر قتلی که بی شرفانه صورت گرفت ادامه بده.
رزمی که امروز در سرتاسر ایران زمین پیدا و نهان بر علیه این جانیان تاریخی جریان دارد. خوب میدانی که خون هیچ بی گناهی بر زمین نخواهد ماند. این حکم قطعی تاریخ است. حکمی که در این سرزمین نیز جاری خواهد شد.
تسلیت مرا که شریک غم هر فرد فرد ستم دیدگانم بپذیر. پیروزی در راه است.
ابوالفضل محققی
*
*
ما دو تابعیتیهای بی یار و یاور، نیکروز اعظمی
سفینهی شتر، رضا فرمند