(مخاطب اصلی این نوشته عوامل و کارگزاران حکومت اسلامی هستند.)
برای حکومت ایران از قاسم سلیمانی سرسپردهتر نسبت به رهبر و هسته قدرت عزیزتر برای آنها و دارای بالاترین رتبهها در معادلات قدرت به واسطهی این سرسپردگی نداشتهایم. به همین خاطر سرگذشت و سرنوشت او میتواند چراغ راهی برای تمام عوامل و وابستگان رژیم در پیشبینی آینده و نوع معاملهی حکومت با آنها در روزهای آتی باشد؛ کسانیکه با سرسپردگی کامل هرآنچه حکومت دستور میدهد را درست خوانده، انجام میدهند و در ازایش بسته به میزان سبعیت به خرج داده سهمی میگیرند.
پس از کشته شدن قاسم سلیمانی و همراهانش با دو فروند موشک هلفایر که به دستور مستقیم ترامپ شلیک شده بود، در ابتدای امر رهبر در پیام تسلیت خود از "انتقام سختی" گفت که "در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثه آلودند"
رئیسی رئیس وقت قوه قضاییه نیز از ستاندن انتقام سلیمانی "به اشد وجه ممکن" سخن گفت.
زینب سلیمانی فرزند او نیز چنین پیشبینی میکرد:
"میدانم عمویم سید حسن و همه گروههای مقاومت انتقام خون پدرم را میگیرند"
شاهد واکنشهای پر سر و صدا و تندی از سایر ارکان نظام نیز در این مورد بودهایم.
اما علیرغم این رجز خوانیها که با قرار دادن آنها در کنار سالها تهدید به حسینیه کردن کاخ سفید، اعلام جرم علیه ترامپ و سریالی از اقدامات نمایشی دیگر حدیث مفصل از آن میتوان خواند به جز پرتاب چند موشک هماهنگ شده با آمریکا به پایگاه خالی از سکنهی عین الاسد، نه تنها اقدامی در پاسخ به کشتن حقیرانه سلیمانی -که در فضای مجازی به کتلت شدن اشتهار یافت- انجام نشد، که امروز رئیسی، هنیه، حسن نصرالله، سنوار و... سایر به اصطلاح منتقمان خون سلیمانی نیز کشته شده، به او پیوستهاند.
اما مساله مهمتر اینکه طی یک ماه اخیر جزییات کیفرخواستی توسط وزارت دادگستری آمریکا منتشر شده که درمورد خنثیسازی توطئه جمهوری اسلامی درمورد ترور ترامپ است!
حال روزنامه وال استریت ژورنال خبری را منتشر کرده است که براساس آن ایران ضمن اینکه به طور رسمی هرگونه نقش در ترور ترامپ و تلاش برای آن را رد کرده، تضمین کتبی و رسمی نیز داده است که هرگز "به دنبال سوءقصد به جان ترامپ نخواهد بود"
آری! این واکنش واقعی جمهوری اسلامی در مورد کشته شدن حقیرانه کسی است که نسبت به حکومت و رهبر آن حداکثر خاکساری را داشت.
کسی که تا قبل از زمان به سر آمدن تاریخ انقضایش، به پشتی رانت ناشی از بندگی مطلق خود، معتمدترین و پرقدرتترین فرد حکومت بود؛ طوری که یک روز بشار اسد را بدون هماهنگی با دولت و رئیس جمهوری به ایران میآورد، روزی سفیر ایران در عراق را مستقیما تعیین میکرد، روزی از کمیته امداد حقوق سپاه فاطمیون را پرداخت مینمود و...
عوامل حکومت برای حفظ جان خود و با نگاه خودخواهانه هم که شده ببینند که جمهوری اسلامی برای تداوم بقای خود آنها که جای خود دارند که از خون مهمترین و قدرتمندترین عناصر سرسپرده خود هم مثل آب خوردن میگذرد و امروز نمونههای متواتر این معامله تحقیرآمیز در تهران، بیروت، دمشق و ... کاملا مشهود است و نه تنها میگذرد که برای طرف آمریکایی چنانکه گفته شد خوش رقصی هم میکند آن هم درست زمانیکه وزیر پیشنهادی دفاع آمریکا معتقد است مقامهای جمهوری اسلامی باید «لنگان و التماسکنان» به میز مذاکره بازگردند!!
طرد شدن از جامعه حتی توسط افراد خانواده و نزدیکان و ماندن با حکومتی که عقلتان را ضایع و ذهنتان را با مواجب ویژه خود مسخ نموده است و در واقعیت امر شما را صرفا در حد گوشت دم توپ و عروسکهای طلایهدار برای تداوم بقای خود میبیند، بسیار و به مراتب بدعاقبتتر از برگشتن به ملت با مسوولیتپذیری خواهد بود و دادگاههای حقیقت یاب محتوم بعد از دوره گذار برای هر لحظه و ثانیه زودتر دست کشیدن از خدمت به دیکتاتور تفاوت قائل است.
در این مورد عمیقا فکر کنید و از ته مانده رسوبات وجدان و انسانیت خود هم که شده، کمک بگیرید!
بابک خطی
*