ویژه خبرنامه گویا
این نوشته از سوی یک جمهوریخواه است که برای او رهایی ایران از چنگال یک حکومت تبهکار، کودککش و ویرانگر از هرچیزی مهمتر است.
یک. نوشتن و گفتن از وضع نابسامان ایران و گرفتاریهای هر روز بیشتر مردم که گذشته از فشارهای روانی دیگر به شکلی جدی با کمبودِ نیازهای نخستین زندگی امروزه چون نان، آب، برق و گاز نیز دست به گریبان شدهاند، تنها تکرار است و همه از آن با خبریم. در بسیاری شهرها هر روز گروه و صنفی اعتراض و اعتصاب دارند ولی چون در زیر سرکوب وحشیانه حکومت، امکان همراهی و برنامهریزی درست نیست، همه این کوششها و فریادها با نتیجه دلخواه پایان نمییابد.
دو. مشکل اساسی، وضع اپوزیسیون حکومت است به ویژه در بیرون از ایران که از آزادی و امکانهایی برخوردار است که برای اپوزیسیونِ درون ایران تنها یک رویا است. ولی با همه کوششها برای نزدیکی، همکاری و همراهی، خود خواهیها، گروه و فرقه گراییها و دشمنیهای بیپایه و کور اجازه یک همبستگی نیرومند و اثرگذار را از اپوزیسیون گرفته است. در این باره بارها نوشته و گفته شده است ولی در همچنان بر همآن پایه چرخیده است که تا کنون بوده است. مهمترین مشکل اساسی ایرانیان مخالف این نگرش است: هر مخالفی دشمن است و باید به هر شکل از میدان بهدر و نابود شود!
سه. آقای رضا پهلوی برای نخستین بار در بیانیهای بیان داشته است که آماده است رهبری دوران گذار را بر عهده بگیرد و البته خود ایشان هم میدانند که بهتر میبود از یک تیم رهبری سخن میگفت زیرا تجربه تلخ دو رهبر شارلاتان انقلاب، مردم ایران را چه در درون و چه در بیرون از ایران نسبت به واژه "رهبر" بسیار حساس نموده است. یک مشکل که شوربختانه در فرهنگ ما جا افتاده است پاچهخواری و چاپلوسی است که بیگمان ریشه تاریخی دارد. آقای پهلوی در این زمینه بسیار باید حساس و استوار باشد و به چاپلوسان مجال و مکان ندهد. به سبب یورشهای گوناگون به سرزمین ایران، جنگهای خونین، کشتارها و غارتها و شکستها در برابر متجاوزانی چون مغولها و بدتر از همه تازیها که سخنانشان را با شمشیر بیان میکردند و مردمان بی پناه مجبور به پذیرش و کرنش میشدند، این رفتار کرنش و چاپلوسی در برابر قدرت در میان بخشی از مردم ما جا افتاده است. در دوره شاه هم بود و یکی از زشتترین کارها بوسیدن دست او و بانو فرح پهلوی بود. ولی هر چه بود شاه خدمت هم میکرد، آدم متمدنی بود و خواهان پیشرفت و توسعه ایران بود. ولی بدترین و زشتترین و زیانبارترین پاچه خواری و چاپلوسی را در دوران حکومت اسلامی دیدهایم که چگونه شماری از ما مردم، دو آخوند بیمایه و پس مانده از تمدن را به عرش اعلا رساندند. اگر خمینی شارلاتان برای دورانی کاریزمایی داشت این دیگری، که من بارها تاکید کردهام مشکل روانی دارد، تنها با زور، کشتار، دروغ و ریا و یاری همین انبوه پاچهخوران فرصتجو توانسته بر اریکه قدرت تکیهزده و باقی بماند. دوران انقلاب اسلامی و آنچه بر ایران و مردم ایران گذشت، جزو ننگینترن دورانهای تاریخ ایران است و آیندگان شوربختانه با سرافکندگی از آن یاد خواهند کرد.
چهار. همآن گونه که پیشبینی میشد با انتشار بیانیه آقای رضا پهلوی، سیل تهمت، ناسزا، ناروا و سنگاندازی آغاز شد. در این راستا دو گروه عمده قابل بیان هستند: چون روز روشن است که یکی ارتش سایبری است که با نامها و به شکلهای گوناگون همه جا هستند و شب و روز به کارند تا اتحادی در میان اپوزیسیون شکل نگیرد به ویژه دشمنی کوری با نام پادشاهی و آقای رضا پهلوی دارند. تلخی ماجرا آنجا بیشتر میشود که شماری از اپوزیسیون، که در حقیقت در صف مردمند، با این ارتش سابیری در یک سو قرار گرفته و درست همآنند آنان به خرابکاری و سنگاندازی پرداختهاند. اگر دقت شود برخوردهای شماری در این گروه همآن موضعگیریهای ۵۰ سال پیش است و همآن داستانهای حسین کرد شبستری تکرار شده است: کودتای ۲۸ مرداد، وابستگی شاه به امپریالیست آمریکآ، همکاری و همراهی راستترین جناحهای سرمایهداری و امپریالیست با آقایِ رضا پهلوی و سرآخر چلبی سازی! این "چلبی سازی" تنها گفتمان تازهای است که در این تحلیل و تفسریهای پوسیده راه یافته است که کاملن نادرست است و وضع بسیار متفاوت ایران و مردم ایران باعراق را نمیبیند و درک درستی از آن ندارد. نه آقای رضا پهلوی زیر بار چلبی سازی خواهد رفت که بیگانه برای او تصمیم بگیرد و نه جامعه ایران که ۴۵ سال سخت و اندوهناک را پشتسر نهاده است و قربانیان فراوان داده است چلبی سازی را میپذیرد. اینان میبُرند و میدوزند و خشنودند که کاری کرده و رفقا به، به و چه، چهی خواهند گفت. همین!
پنج. به این گروه از اپوزیسیون که شوربختانه با روش نادرست در کنار ارتش سایبری حکومت قرار گرفته باید گفت: هم میهن دلسوز و گرامی شما هم گروه خودت را همآهنگ و نیرومند کن که بتوانی با مخالفان باور و اندیشه خود یک مبارزه شرافتمندانه داشته باشی و بتوانی امتیاز به دست بیاوری. با تهمت و ناسزا و ناروا به کجا خواهید رسید؟ از هماکنون باید بپذیریم که در ایران آینده همه با هر باوری در چهارچوب قانون مورد رای و قبول همگان باید بتوانند آزادانه کوشش کنند، از چپ و ملی و میانه تا راست.
شش. نه من و نه کس دیگری آمار درستی از ایران ندارد چرا که امکانش نیست. بنابراین من نمیدانم آقای رضا پهلوی چه شمار هوادار در ایران دارد. در بیرون از ایران هم آمار درستی نیست ولی آنچه نمایان است ایناست که هوادار بیشتری دارد. یک مشکل اساسی در میان پادشاهیخواهان، شماری پادشاهیخواهان ارتدوکس است که ناسزاگویان هستند و آسیب سختی به موقعیت آقای رضا پهلوی وارد کردهاند. ارتش سابیری نیز از این موضوع به خوبی سودبرده و بسادگی در درون این گروه جاگرفته است. ایشان میباید یکبار برای همیشه تکلیف خود را با این گروه ناسزاگو که به همه و هرکس که چون اینان نمیاندیشد، ناسزاهای زشت و حتا جنسی داده و به همه تهمت میزنند، روشن کرده و از آنان دوری بجوید. من با برداشت خودم به روشنی میتوانم این را بگویم که در وضع امروز ایران، ما هیج ایرانی در دورن و بیرون از ایران نداریم که به اندازه آقای رضاپهلوی توان پیشبردن کار گذار از حکومت اسلامی را داشته باشد به ویژه در میدان بینالمللی البته اگر اراده و برنامه جدی آن نیز موجود باشد. نکته دوم در این باره این استکه اکنون که آقای رضا پهلوی آمادگی خود را برای پیشبُرد دوران گذار اعلام نموده است، میباید بتواند گروهی کارآمد را معرفی نماید و دستکم بخشی از برنامه خود را در پیوند با ایران به اجرا بگذارد. به تماسها با رهبران و پارلمانهای کشورهای گوناگون برای جلوگیری از سازش یا حکومت اسلامی شتاب دهد و همزمان برای نمونه برنامهریزی برای یک اعتصاب همگانی و سراسری در ایران را آغاز کند. تا هنگامی که بیانیه و سخن وارد میدان عمل نشود، مردم آنگونه که باید اعتماد نخواهند کرد. من به عنوان یک ایرانی جمهوری خواه دوستدار آزادی مردم و میهن، امیدوارم آقای رضاپهلوی بی توجه به کارشکنیها با دور کردن چاپلوسان و دستبوسان از خود، با عزمی راسخ و گامی استوار با یکگروه زبده و کارآمد و برنامهای دقیق و عملی در این راه پیش برود.
کوروش گلنام
*
*
پزشکیان؛ اسب تروای جبهه پایداری، سروش سرخوش