اگر از انسانانگاری (Anthropomorphism)ی چیره بر باورها و داوریها ی مذهبیها بگذریم، بهطور شگفتانگیزی آنچه در خداشناسی ویژهگیها ی خداوند و صفات باری (Divine attributes) خوانده میشود، ویژهگیهایی هستند که با نیستی (Nothingness) و «هیچ» هماهنگ و همباره است و نه با هستی. آنچه یگانه، پابرجا، پایا (ثابت) و سخت است، نیستی است؛ چه، هستی، بودوباش و باشیدن نام دیگر شدن، دیگرشدن، بودن، حرکت، گوناگونی، رنگارنگی و چندگانهگی (کثرت) است. یعنی بودن و شدن همیشه دیگربودن و دیگربودهگی است.(۱)
به زبان دیگر آدمی در گام نخست خداوند را در پندار خود از سیما ی خود، و آنچه در خود یافته و میدانسته، بافته و آفریده است؛ و در گام دیگر همانند آنچه در هر فلسفهای میگذرد، در توضیح، توصیف و برگفت آن «نام» برآمده است. همه چیز انسانی، تاریخی، انسانمند و لاجرم زبانمند و زمانمند است. خداشناسی نامه ی آدمی به آدمی است؛ نامهای که پیشینیان در باره ی نام خداوند نوشته و برای پس از خود جاگذاشته اند.
اما نیستانگاری (۲) در خداشناسی ژرفتر هم میرود؛ زیرا آن کس که دیگری را نمیبیند، یا آن را نمیشناسد، و نمیخواهد، در بنیادها از دیدن «خود» و خواستن راستین «خود» هم بیبهره و درمانده است.
خداشناسی پسنشستن گروهی و انباشتی در فرآیند فرگشت از فربود (واقعیت)، جهان بیرونی و هراس دگرگونی ی مرگآور آن به فرابود جان و جهان درونی است. این پسنشینی آرامشبخش است؛ اما همانند پاک کردن سیاهه ی دشواریها کار میکند. اگر دانش امروز آدمی را از او بگیریم، سیاهچاله ی بزرگی میماند که خدا نامیده شده است.
خداشناس کودکی است که با بستن چشمها ی خود، از آنچه نمیخواهد، و نمیپسندد، میگریزد؛ خداشناسی تکاپویی ی تاریخی و گروهی و انباشتی برای راست و استوار کردن این فرآیند کودکماندهگی جمعی است؛ فرآیندی که در گذر زمان و طعم تازیانه (۳)گریزناپذیر مینماید. فرآیندی که در تکاپوی ی پارسایانه ی خداشناسان خالی و بیادعا، اما جاودانه میگردد. یعنی پسینیان آن نامه را خواندهاند و هرچه را نمیپسندیدهاند، از آن زودهاند. این فرسایش جاری را تفسیر و هرمنوتیک میخوانند که در عالیترین ایستار از خدا تنها یک هیچ بزرگ برجا ی میگذارد. (۴) هیچی بزرگ، بادشده، رازآلود و تاریخمند که گذار از آن کار چندان آسانی نیست.
خداشناسی گمگشتن در بارش زبان و زمان است که ما را سوار بر زبان از سنگینی ی زمان میرهاند. خداشناسی ریختی از خودکشی گروهی و آرام است.
بگویید زمان چیست؟ تا بگویم خداشناسی شما در کجا ایستاده است؛ و چه میگوید. بگویید زمان را چهگونه درمییابید، تا بگویم از خداشناسی چه میخواهید؛ و در آنچه خداشناسی نامیده شده است، از خود چه میگویید.
خداشناسی دستکم آنجا که در تکاپو ی برگفتی از ویژهگیها ی خداوند است، حاشیهای بر نیستی است. حاشیهای بر هراس از نیستی؛ و خداشناسی پیچیدهترین ریخت نیستانگاری در تاریخ آدمی است؛ که کوشیده است هراس از نیستی را در ستایش از آن فراموش کند.
اکبر کرمی
پانویسها
۱- بنگرید به «در ستایش دیگربودهگی»، چه، «بودن همیشه دیگربودهگی» است.
کرمی، اکبر، در ستایش دیگربودهگی، گویانیوز، اگوست ۲۰۲۴.
۲- باید میان نیستانگاری با هیچانگاری ( Philosophy of Nothingness)، آنچه در گفتمان شعر ما «هیچستان» نامیده میشود و پوچانگاری (Nihilism) فاصله گذاشت. در نخستین پندار در بنیادها هستی به پرسش گرفته میشود؛ اما در دومین پندار، آماج هستی و زندهگی ی آدمی و ارزشها ی انسانی همانند اخلاق و معنا (که فرافکنیشده است) چالیده میگردد.
«هیچ» همچنان که از یونان باستان گفته شده است، تنها در پهنه ی زبان هست؛ بیرون از زبان تنها «هستی» هست.
با این همه هستی را میتوان در سه سطح دید:
یکم. هستی همانند فربود (Reality). مونا به زبان لایبنیتس، ذرات بنیادین به زبان علمی و الگو ی استاندرد؛ و تارها (در انگاره ی تارها)
دوم. دادهها که چینشی از ذرات بنیادین، مونادها و تارها هستند. چینشهایی که میآیند و میروند. همه ی ویژهگیها ی برآمده (Emergent properties) در فیزیک، شیمی، زیست، اعصاب، روان و... که ادامه و ریختی از دگرگونی و تغییر هستند.
سوم. آنچه در پهنه ی زبان هست.
هستی در لایه ی نخست خودبنیاد و خودپاداست؛ در لایهها ی پسین ما با هستی ی وابسته و بسته به چینش ذرات بنیادین روبهرو هستیم.
این صورتبندی ریخت دیگری از جهانها ی چندگانه ی کارل ریموند پوپر در «جامعه ی باز ودشمنان اش» است.
۳- بنگرید به «طعم تاریخ و تازیانه» که نقد و نگاهی است بر «بهشت با طعم تازیانه» از عبدالکریم سروش.
کرمی، اکبر، طعم تاریخ و تازیانه، رادیوزمانه، ۱۳۹۳.
۴- این ادعا و داو را در دین در کمند عقلانیت کاویدهام.
کرمی، اکبر، هرمنوتیک صلح، دین در کمند عقلانیت https://t.me/KaramiAk/ 1026
مطلب بعدی...
سفیرِ شیطان، مهران رفیعی
سفیرِ شیطان، مهران رفیعی