بی تفاوتی اجتماعی یکی از پدیدههای رایج در جوامعی است که زیر سلطه رژیم های دیکتاتوری زندگی میکنند. این وضعیت، که به نظر میرسد بخشی از تلاش برای بقا در شرایط سخت است، به مرور زمان به مانعی برای تغییرات اجتماعی و سیاسی تبدیل میشود. ایرانیان در سالهای اخیر با چالشهای عمیقی در زمینه بیاعتمادی به نهادها، شکافهای اجتماعی، و بیتفاوتی سیاسی مواجه بودهاند. این وضعیت، نهتنها امکان مشارکت مؤثر در تغییرات سیاسی را کاهش داده بلکه جامعه را به سوی انفعال سوق داده است. در چنین شرایطی، وظیفه اپوزیسیون فراتر از یک مبارزه سیاسی صرف بوده و شامل احیای اعتماد اجتماعی، ایجاد انگیزه، و ترویج زندگی در «دایره حقیقت» میشود. رفتار اپوزیسیون و تعامل آنها با شهروندان، شناخت اجزا و اقشار جامعه، آگاهی و بررسی الویت های اجتماعی آنها توسط اپوزیسیون خود بخشی از این «دایره حقیقت» است.
این مقاله با بررسی مفهوم بیتفاوتی اجتماعی در ایران، به تبیین ضرورت مبارزهی مداوم و نقش خطیر اپوزیسیون در مقابل رژیم دیکتاتوری میپردازد.
بیتفاوتی اجتماعی: نتیجه سرکوب و کنترل دیکتاتوری حاکم
در جوامع دیکتاتوری، قدرت حاکم با استفاده از ابزارهایی مانند سرکوب، کنترل رسانهها و تبلیغات ایدئولوژیک تلاش میکند تا حس مقاومت و همبستگی اجتماعی را در میان مردم سرکوب کند. این فرایند منجر به بیتفاوتی اجتماعی میشود، وضعیتی که در آن افراد:
- به مسائل سیاسی و اجتماعی واکنش نشان نمیدهند.
- از فعالیتهای جمعی کنارهگیری میکنند.
- به جای تلاش برای تغییر، به سازگاری با وضعیت موجود روی میآورند.
واسلاو هاول در" قدرت بیقدرتان" این وضعیت را نتیجهی زندگی در "دایره کذب و دروغ" میداند، جایی که افراد بهطور خودکار نقشهای تحمیلشده را میپذیرند و تزویر حکومت را بازتولید میکنند. او در مقابل به قدرت تغییرآفرین «زندگی در دایره حقیقت» اشاره میکند؛ یعنی زندگیای که افراد در آن از تکرار دروغهای نظام حاکم اجتناب کرده و بر اساس ارزشهای واقعی انسانی عمل میکنند. در نظامهای توتالیتر، هر فردی که به حقیقت متعهد باقی بماند، به خودی خود به یک عامل مقاومت تبدیل میشود. برای اپوزیسیون ایرانی، این مفهوم به معنای گسترش آگاهی عمومی، تشویق به بیان آزادانه خواستهها، و ایستادگی در برابر روایتهای دروغین رژیم است. مبارزه با بیتفاوتی اجتماعی زمانی امکانپذیر است که افراد باور کنند میتوانند با اقدامات کوچک، بخشی از "دایره حقیقت" شوند. اپوزیسیون میتواند با استفاده از ابزارهای فرهنگی، هنری، و رسانهای، روایتهای آلترناتیو ایجاد کرده و به شهروندان نشان دهد که انتخابهای فردی آنها اهمیت دارد.
نقش قشر خاکستری در تداوم استبداد
هانا آرنت در تحلیل خود از توتالیتاریسم به نقش «قشر خاکستری» اشاره میکند؛ گروهی از اقشار جامعه که به دلیل ترس، منفعت شخصی، یا بیتفاوتی در برابر ظلم سکوت میکنند. این گروه، با وجود عدم همدلی کامل با رژیم، به تداوم آن کمک میکند.
- این قشر، با عدم مشارکت در مبارزات، فضای لازم برای ادامهی سرکوب را فراهم میکند.
- بیتفاوتی آنان به حکومت این امکان را میدهد که مشروعیت خود را حفظ کند.
- ترس و ناامیدی را در میان نیروهای فعال و مخالف تقویت میکند.
در ایران، وجود قشر خاکستری بهویژه در میان طبقات متوسط و بالا، که بیشتر به تأمین منافع شخصی خود توجه دارند، چالشی جدی برای جنبشهای اعتراضی است.
وظیفه اپوزیسیون در اینجا، برقراری ارتباط با این قشر و تبدیل آنها به نیروهای فعال تغییر است. این امر نیازمند درک عمیق از دلایل بیتفاوتی آنهاست: آیا این بیتفاوتی ناشی از ترس است؟ یا احساس بیقدرتی؟ یا شاید نتیجه تجربههای ناکام سیاسی گذشته؟ با پاسخ به این پرسشها، اپوزیسیون میتواند راهبردهای مناسبی برای جلب مشارکت این گروه تدوین کند. مثلاً با ارائه چشماندازهای قابلتحقق و شفاف از آینده، یا ایجاد شبکههای همبستگی محلی، میتوان حس اعتماد و انگیزه را در قشر خاکستری احیا کرد.
زندگی در دایره حقیقت: راهکاری برای خروج از بیتفاوتی
- پذیرفتن مسئولیت فردی: هر فرد باید نقش خود را در تغییر اجتماعی بپذیرد.
- همبستگی اجتماعی: تشکیل گروههای کوچک اما پایدار که بتوانند با گسترش آگاهی و سازماندهی، تغییرات بزرگتر را آغاز کنند.
- بازپسگیری فضاهای عمومی: حضور در فضاهای اجتماعی و فرهنگی بهمنظور مقابله با کنترل رژیم و تقویت هویت جمعی.
- ایجاد یک انسجام نظری:گروه های اپوزیسیون باید در ایجاد یک انسجام نظری مشارکت کرده، که در آن عناصری مانند تقویت هویت ملی، انگیزه بخشیدن به مشارکت اجتماعی، ایجاد اتحاد، احترام به تنوع فرهنگی، قومی و مذهبی از اجزای لاینفک این انسجام نظری و به طریق اولی زندگی در این «دایره حقیقت» است.
ضرورت مبارزه مستمر و امیدآفرینی: درسی از تجربههای تاریخی
رژیمهای دیکتاتوری معمولاً تلاش میکنند با ایجاد حس ناتوانی و القای این باور که «هیچ چیز تغییر نخواهد کرد»، جامعه را منفعل نگه دارند. یکی از وظایف اساسی اپوزیسیون، مبارزه با این استراتژی روانی است. واسلاو هاول معتقد بود که امید یک اصل ضروری برای مقاومت است، امیدی که نه فقط به معنای خوشبینی سطحی، بلکه به معنای ایمان به معنادار بودن مبارزه است.
اپوزیسیون ایرانی باید از امید به عنوان ابزاری برای احیای مشارکت سیاسی استفاده کند. این امید میتواند از طریق موفقیتهای کوچک و ملموس، داستانهای الهامبخش از مقاومت مدنی، و نشان دادن اهمیت هر اقدام فردی در یک جنبش جمعی تقویت شود.
تاریخ نشان داده است که هیچ رژیم دیکتاتوری بدون مقاومت مداوم سقوط نکرده است. مبارزات مردم در کشورهای اروپای شرقی، آفریقای جنوبی و آمریکای لاتین نشان میدهد که:
- مبارزه باید هم در سطح فردی و هم جمعی انجام شود.
- مقاومت، حتی اگر کوچک به نظر برسد، میتواند الهامبخش دیگران باشد.
- رژیمهای دیکتاتوری در برابر فشارهای مداوم و سازمان یافته آسیبپذیرند.
در ایران، جنبشهایی مانند زن، زندگی، آزادی نشان دادهاند که جامعه ظرفیت مقابله با دیکتاتوری را دارد، اما موفقیت نهایی به تداوم این تلاشها و مشارکت گستردهتر مردم بستگی دارد.
بازسازی اعتماد در جامعه: بنیاد حرکت جمعی
اپوزیسیون ایران در یک وظیفه تاریخی باید مرجع و سکانی در جلب اعتماد اجتماعی، در توانمند ساختن مبارزه علیه استبداد، مرحمی برای درد ها و آسیب های اجتماعی باشد. بدور از تضاد های انتزاعی و ایدولوژیک، با توجه به شرایط عینی جامعه تولید فکر و ارائه مفهوم کند تا در بستر جامعه تاثیر گذار باشد. با آسیب شناسی اجتماعی و جلوگیری از اضمحلال جامعه، عزم و اراده ملی را توسعه داده و زمینه را در برون رفت از انسداد سیاسی و انزوای بین المللی کشور مهیا سازد.
یکی از مهمترین موانع در مسیر مشارکت سیاسی در ایران، نبود اعتماد به نهادها و حتی افراد است. رژیمهای توتالیتر با ایجاد تشنج و تفرق، سعی در ایجاد شکافهای مردمی و تضعیف سرمایه اجتماعی، جامعه را دچار فروپاشی اخلاقی و ارتباطی میکنند. اهمیت ایجاد یک فضای عمومی که در آن مردم بتوانند بدون ترس و با احترام متقابل نظرات خود را بیان کنند، ضرورتی اجتناب ناپذیر است.
اپوزیسیون باید بستری را برای گفتوگوی آزاد فراهم کند. شبکهسازی میان گروههای مختلف جامعه، تشویق به کار جمعی، و ایجاد کمپینهای مشترک در موضوعات مورد توافق (مانند حقوق بشر، تمامیت ارضی کشور، حقوق زنان، ایجاد یک جامعه دموکرات،کثرت گرا، سکولار و محیطزیست) میتواند به بازسازی اعتماد کمک کند.
از بیتفاوتی تا مقاومت - فرازی به سوی جامعه پویا
بیتفاوتی اجتماعی در ایران، مانند بسیاری از جوامع تحت سلطه دیکتاتوری، دلایل متفاوت دارد. ولی یکی از عمده ترین آنها ریشه در سرکوب، تبلیغات و امکانات گسترده حکومت استبداد است. با این حال، تجارب سایر ملتها نشان میدهند که تغییر ممکن است، اگر افراد و گروهها خارج از دایره کذب و دروغ حکومت، در چهار جوب جوامع مدنی، با شهامت، احترام متقابل و امید به آینده عمل کنند.
مبارزه علیه بیتفاوتی اجتماعی و ایجاد همبستگی گسترده میان مردم، کلید خروج از استبداد و دستیابی به آزادی و عدالت است. برای این منظور، هر فرد باید مسئولیت خود را بپذیرد و با آگاهی و شجاعت، به ساختن جامعهای عادلانه و انسانیتر کمک کند. وظیفه اپوزیسیون در جامعه ایران صرفاً براندازی رژیم چمهوری اسلامی نیست، بلکه احیای جامعهای است که بتواند خود را در برابر هر نوع سرکوب و استبداد مقاوم سازد. با الهام از آموزههای واسلاو هاول و هانا آرنت، میتوان دریافت که مبارزهای موفق خواهد بود که هم بر ارزشهای انسانی تأکید کند و هم ابزارهای عملی برای ایجاد انگیزه و اعتماد ارائه دهد. زندگی در دایره حقیقت، امیدآفرینی، و تبدیل قشر خاکستری به نیروی محرکه تغییر، سه ستون اساسی این مبارزه هستند. اپوزیسیون با تقویت این ستونها میتواند جامعه را از انفعال به حرکت، و از بیتفاوتی به مشارکت فعال هدایت کند.
David Parsian - Vienna/Austria - Dec. 2024