Monday, Dec 9, 2024

صفحه نخست » نوتردام و حضور ایلان ماسک که بیشتر از مراسم مورد توجه بود، ابوالفضل محققی

Abolfasl_Mohagheghi_2.jpgتمام سازه‌های مذهبی، کلیساهای گوتیک قرون وسطا با آن مناره‌ها و سنگ‌های چیده شده بر روی هم که قد بر آسمان کشیده‌اند، نشانگر آرزوی انسان برای رسیدن به آسمانی‌ست که خدا در آن مسکن گزیده است.

مناره‌هایی بلند ساخته شده از سنگ که ناگهان به تواضع گنبدی دوار و نرم با نقش‌ها و نگاره‌های ترسیم‌شده برسقف آن بدل می‌گردد.

گنبدهایی که در زیر آن خادمان رسمی خدا درلباس کشیشان انگشت سکوت برلب نهاده، متواضعانه زانو بر زمین زده و برای انسان پرسشگر طلب مغفرت می‌کنند.

گنبدی که گویی آسمان کوچک‌شده‌ای است که خدا را در خود جای داده است. خدایی که از زبان نمایندگان خود از توعبودیت می‌طلبد و یوغ تسلیم بر گردنت می‌آویزد.

در سازه‌های اسلامی نیز روح نهفته در گنبدها و مناره‌های ساخته‌شده چیزی جز این نیست.

اگر تفکری این دو سازه را نشانی از باروری و سمبلی از مادینگی و نرینگی تلقی می‌کند اما در نهایت این دوهمان وظیفه‌ای را برعهده می‌گیرند که کلیساهای مسیحی برعهده دارند.

اگرفرهنگ و هنر اروپا متأثر ازهنر یونان باستان، متأثر اززیبایی پیکرهای تراشیده‌شده از مرمر خدایان اساطیری اززئوس تا ونوس که خود حاصل تعادل و تعامل انسان با طبیعت آرام مدیترانه و زیبایی دریای آدریاتیک است که قرن‌ها بعد به میکل آنجلو این اجازه را می‌دهد تا بی‌هراس صحنه‌های آفرینش را بر سقف کلیسای سیستین ترسیم کند، درهای جهنم و بهشت را بر انسان متحیر بگشاید و خدای بی‌چون را عریان در برابر آفریده‌ی خود یعنی انسان به نمایش بگذارد. در طبیعت خشن سرزمین‌های حجاز این خطوط نرم این اندام‌های برهنه‌ی تراش‌خورده از خدایان را نمی‌بینی.

سازه‌های اسلامی با گنبد‌ها و مناره‌های سر بر آسمان کشیده درون خود خشونتی بدوی را با پنهان کردن خدا در پشت نقش‌های اسلیمی در پشت شاخه‌ها، برگ‌ها و کلمات پررمز و راز به نمایش می‌گذارند. از خدا چهره‌ای می‌سازند مرموز که گاه رحیم است و گاه جبار. خدایی که ازبندگان خود همان عبودیت و تسلیم را طلب می‌کند. انسانی مطیع و تسلیم‌شده.

اما داستان کلیسای نوتردام داستان دیگری‌ست! نوتردام کلیسایی که بنای آن دویست سال به طول انجامید، دویست سالِ پر از حوادث و کشمکش؛ در اندرونه این سازه قرون وسطایی که هرگز بنای آن کامل نشد، روح سرکش و تسلیم‌ناپذیری خوابیده است که در جای‌جای این سازه عظیم خود را به نمایش می‌گذارد.

سازه‌ای درعین زیبایی سخت و تراش‌نخورده، مناره‌ی اصلی آن نیز تراشیده‌شده از سنگ سخت و خشنی است که گویی نیزه‌ای است برای پرتاب به قلب آسمان و شکافتن آن.

این معماری متفاوت از تمام کلیساهای قرون وسطا گویی برای آن ساخته شده‌اند که انسان را نه تسلیم شده در برابر خدا بل مهاجم بر خدا نشان دهد. انسانی که می‌خواهد خدا را بر زمین کشیده و قدرت خود را به نمایش بگذارد.

نوعی هنر و روح چالشگر فرانسوی مرتب در حال تحول. شاید نوعی عبادت انسان سرخوش فرانسوی در فضای همیشه معترض آن. از گوژپشت عاشق که بعد سال‌ها خدمت خدا و کشیش داخل آن، قلب عاشقش چنان در رشته‌های عشق دختر کولی گرفتار می‌شود که بر خدایش می‌شورد. ناقوسی را که سال‌ها برای خدا نواخته این باربرای دختر کولی و در اعتراض به این سرنوشت تلخ به صدا در می‌آورد و نماینده خدا را از بالای برج کلیسا به پائین پرتاب می‌کند.

شاید نمادی از نخستین سقوط خدا ازعرش.

فرانسه این کانون انقلاب کبیر. این پایتخت هنر و تحول‌های بزرگ از فرارویی در عرصه اجتماعی سیاسی تا انقلاب درعرصه هنری. ازمکتب کلاسیک تا امپرسیونیسم، کوبیسم، سورئالیسم، دادائیسم. فضایی که همیشه آغشته به اعتراض وتغییر است. فضایی که پیکاسو، دالی، کامو، امه سزر و... را از درون خود بیرون می‌دهد. اگرچه اصالت فرانسوی نداشته باشند.

ولتر را، منتسکیو را، سارتر را و سیمون دوبوار را، برج ایفل را! این سازه‌ی عظیم را که آن نیز نیزه‌ی بلند ساخته‌ی انسان است که بشارت عصر جدید، عصر تحولات صنعتی را می‌دهد.

این فضای فرانسه است. فضای پاریس. شب گذشته من با همین نگاه به مراسم بازگشایی نوتردام بعد از آتش‌سوزی مهیب نگاه می‌کردم.

همه چیزتعمیر شده وبه حالت اول خود برگشته است. مناره‌ی بزرگ نوتردام همان که چون نیزه‌ای تیز و سنگی آسمان را نشانه گرفته باز بر جای خود استوار گشته است. تجسم می‌کنم لحظه سوختن و فرود افتادن آن و باز سر بر کشیدن آن را. دیشب زمانی که اسقف اعظم با آن چوبدست شبانی خود که نمادی از چوپانی کشیشان در مزرعه‌ی خدا و چرندان مخلوقات خدا در این دشت است، بر دروازه‌های نوتردام می‌کوبید تا درهای خانه خدا را بگشاید. دیگر نوتردام آن ابهت سابق را نداشت. در پشت در کسانی نشسته بودند که امروز سرنوشت جهان را به دست دارند. زمان دیگر قدرت از نیزه سنگی پیچیده در رمز و راز، کتاب‌های مقدس، کشیشان ردا برتن گرفته است.

علم نیزه‌ای ساخته از توانایی و قدرت انسان، که قادر است از زمین کنده شود اوج بگیرد و ناشناخته‌های جهان را ولو بسیار اندک در اختیار انسان قرار دهد. زمانی که دوربین روی چهره ایلان ماسک زوم می‌کند بی‌اختیار به یاد موشک‌های او می‌افتم. سوختنی چون سوختن برج نوتردام و برخاستنی مجدد. یکی بسته‌شده در ساختمان و پایه‌های سنگی آن، دیگری رها شده از زمین در کار شکافتن آسمان و رفتن به سوی کشف رؤیا‌های مردان و زنانی که کمر بر شناخت جهان وتغییر آن بسته‌اند.

درِ نوتردام گشوده می‌شود. آنچه که به نشانه قدرت درون کلیساست خود را به نمایش می‌گذارد. نه مردمی زانو زده، نه خادمان سر خم کرده، نه کر کلیسایی! بل قبل از هر چیز حضور مردان و زنانی است که سرنوشت جهان را بر دست دارند.

دونالد ترامپ با آن چشمان وحشی و نگاه قدرتمند مایه گرفته از قدرت کشوری که دروازه‌های آن به سوی دره "سیلکون ولی" به سوی ده‌ها دانشگاه، مراکز علمی و شرکت‌هایی است که انقلاب دیجیتالی را از درون خود بیرون داده‌اند گشوده می‌شود آنجا با ابهت نشسته است.

زمانه تغییر کرده اکنون ضمن تحسین صد‌ها هنرمند و مهندس تعمیرکننده نوتردام و اعجازهنر احیا شده‌ی قرون وسطا، آنچه که بیشتر جلب نظر می‌کرد! نه برنامه‌های متنوع برگزارکنندگان مراسم، نه کشیش اعظم با آن چوبدستی شبانی! بل حضور مردی به نام "ایلان ماسک" بود که امروز تلاش می‌کند نیزه انداز زمان خود باشد. نیزه‌ها‌یی که در‌ها را نه به سوی گذشته بل به سوی آینده، به سوی دروازه‌هایی پرتاب کند که گشودن هر یک از آن‌ها چهره‌ی خدا را بیشتر و بیشتر روشن می‌سازد و کائنات را قابل درک می‌کند.

آنچه که من دیشب در پشت در‌های بسته نوتردام دیدم. زمان آینده و انسان تغییر یافته بود که در قاب بسته نوتردام نمی‌گنجید.

کم‌رنگترین چهره، چهره کشیشانی بود که دیگر چوبدستی‌های شبانی‌شان کمتر کسی را به زانو در می‌آورد. داستان بهشت و جهنم‌شان ترسی بر دل‌ها نمی‌افکند. زمان تغییر کرده!

اما هرچه بود پاریس بود و هنر فرانسه و دیداری با هنر فرانسه.

ابوالفضل محققی

*



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy