تجسم و معنای واقعی فروپاشی زیرساختهای یک کشور و اَبَر بحران انرژی، به وضوح در وضعیت فاجعه بار روزهای اخیر خودنمایی میکند. حاصل سیاست اقتصادی دزد سالار حکومت اسلامی، ماجراجوییهای نظامی و هستهای، شکستهای پی در پی عمق راهبردی حکومت سالهاست سر از سفرههای خالی، بیکاری و گرانی با نبود برق و آب و امکانات گرمایشی، درآورده است و دیگر دارد جامعه را در به عمق فاجعه فرو فرو میبرد.
بر گنجی از دومین ذخیره گاز و سومین ذخیره نفت جهان، میلیونها مردم در تاریکی و بی برقی، در سرمای جانسوز زمستان گرفتار شدهاند. ۲۶ استان کشور در بحران فرو رفته است! قطع مکرر برق و کمبود سوخت، از خانه تا کلاس درس، مؤسسات و بازار، گریبان جامعه را گرفته است. حکومت قادر نیست حتی چند ساعت گرمایش کلاسهای درس را تامین کند. به بهانه سرما ادارات را هم تعطیل میکند تا بلکه موقتآً مصرف سوختی را که نمیتواند مهیا کند پایین بیاورد. علیرغم ناتوانی در تأمین سوخت نیروگاههای مازوت سوز و تولید روزانه صدها هزار تن گاز مسموم و آلودگی زیست محیطی، میگویند مازوت هم نداریم که به نیروگاهها تزریق کنیم.
خاموشیهای مکرر و کمبود برق و سوخت گریبان صنایع سنگین چون فولاد، سیمان و صنایع فلزی را هم گرفته است. دومینوی فروپاشی زیرساختها، فرسودگی خطوط حامل انرژی، دیگر غیرقابل جبران شده است.
مدتهاست کار از هشدار به عواقب ناترازی حاملهای انرژی گذشته است. اینکه چگونه کمبود چند هزار مگاوات برق و چند میلیون لیتر سوخت به یک ابر بحران خرد کننده بدل شده است و مدام وضع بدتر میشود، برای مردم روشن است. کل جامعه از کارگران تا معلمان و بازنشستگان معترض هزار بار فریاد زدهاند. "نه حاکم، نه دولت، نه مجلس، نیستند به فکر ملت"، "کشور ما دزدخونهست، توی جهان نمونه است". جامعه میداند و به درستی مسبب و عامل بقای این فاجعه را انگشت نشان کرده است. شعارهای شبانه فریاد بلندی است که چرا باید پول خاموشی را ما بپردازیم!؟ از هزینههای میلیاردی جنگی و نیابتیها، هزینههای مؤسسات مفتخور مذهبی و آقازادهها و ماشین سرکوب بپردازید.
راه خاتمه دادن به تمامی حرمانهای بیپایان کنونی، اعتراض همگانی و سنگر خیابان است. شور و حرارت و انرژی که نابودی جمهوری اسلامی و این سرمای جانسوز را یکجا خرج گرمای پیروزی و خوشبختی و رفاه جامعه خواهد کرد.
سیامک بهاری
*
چه شد آن صادق سه؟ مهران رفیعی