بیماری خودشیفتگی (Narcissism) یک اختلال روانی است که با احساس خودبزرگبینی، نیاز به تحسین مداوم دیگران، و بیتوجهی به احساسات و نیازهای دیگران شناخته میشود.
افراد مبتلا به این اختلال اغلب جهان را تنها از زاویه دید خود میبینند و خود را مرکز کائنات میپندارند. در سطح فردی، این ویژگیها ممکن است باعث مشکلات در روابط شخصی و حرفهای شود، اما زمانی که فردی خودشیفته به قدرت سیاسی دست یابد، اثرات مخرب آن میتواند جامعهای را به بحران بکشاند.
دیکتاتورها به دلیل نیاز به کنترل مطلق، تمایل زیادی به خودشیفتگی دارند. آنها برای بقای قدرت خود، نیازمند تصوری از کمال و برتری هستند که در ذهن خودشیفته تقویت میشود.
این افراد اغلب با سرکوب صدای مخالف، تبلیغات گسترده برای تقدیس شخصیت خود، و بازنویسی واقعیت، محیطی ایجاد میکنند که نه تنها خودشیفتگی آنها را تقویت میکند، بلکه مردم را نیز در چرخهای از ترس و سرکوب گرفتار میکند.
نمونه های تاریخی از این وضعیت شامل آدولف هیتلر در آلمان، ژوزف استالین در شوروی، و صدام حسین در عراق است. هر یک از این رهبران با تصمیمات خودمحورانه و توهم قدرت، ملتهای خود را به ویرانی کشاندند. در ایران، آیتالله خامنهای نمونه بارز یک رهبر خودشیفته است. او با تکیه بر قدرت مطلق و تبلیغات حکومتی، خود را فردی بینقص و فراتر از انتقاد جلوه میدهد. در حکومت او، هر گونه صدای مخالف سرکوب میشود و فضایی برای نقد یا مشارکت عمومی وجود ندارد.
تقدیس شخصی او از طریق رسانههای حکومتی به اوج رسیده و حتی کوچکترین تصمیمات او به عنوان حکمتی الهی به مردم عرضه میشود. این در حالی است که سیاستهای خودمحورانه او، ایران را در بحرانهای اقتصادی و اجتماعی عمیقی فرو برده است. خودشیفتگی خامنهای تأثیرات مخربی بر مردم ایران گذاشته است. سرکوب آزادیها، محروم کردن جامعه از حقوق اولیه انسانی، و تصمیمات غلط اقتصادی، تنها بخشی از نتایج این رفتار است. فقر، بیکاری، و افزایش اختلافات طبقاتی باعث ناامیدی گسترده میان مردم شده است.
علاوه بر این، بسیاری از نخبگان و تحصیلکردگان، به دلیل نبود آزادی و امنیت، ایران را ترک کردهاند و فرار مغزها به یکی از مشکلات بزرگ کشور تبدیل شده است. جامعهای که در آن امید به آینده از بین برود، نه تنها از نظر اقتصادی بلکه از نظر فرهنگی و اجتماعی نیز به ضعف خواهد افتاد. خودشیفتگی دیکتاتورها مانند خامنهای، نه فقط مشکلی شخصی، بلکه یک معضل ملی است. این ویژگی، ریشه بسیاری از بحرانها و نابسامانیهای اجتماعی و سیاسی است که تنها با پایان دادن به این چرخه استبداد و بازگشت قدرت به مردم میتوان بر آن غلبه کرد. امید به آزادی و آگاهی جمعی میتواند راهی برای شکستن این چرخه و بازگرداندن امید به جامعه باشد.