خانواده ابراهیم نبوی از درگذشت این نویسنده، روزنامهنگار و طنزپرداز سرشناس ایرانی در شهر واشنگتن آمریکا خبر داده و میگویند جان خود را گرفته است.
دختران ابراهیم نبوی در اطلاعیهای که در اختیار بیبیسی قرار دادند، نوشتهاند: «پدرمان در یک دهه اخیر افسرده و دلتنگ ایران بود و غیرممکن بودن زندگی در کشورش، بار سنگینی را بر دوش او گذاشته بود.»
آنها میگویند ابراهیم نبوی «در حالی از دنیا رفت که به معنای واقعی کلمه هرگز نتوانست با اقامت اجباری خود در غربت کنار بیاید.»
آقای نبوی در دهه ۱۳۸۰ و پس از دو بار بازداشت و محاکمه از ایران خارج شده بود.
ابراهیم نبوی که بود؟
ابراهیم نبوی در سال ۱۳۳۷ در استان گیلان و در شهر آستارا متولد شده بود.
او پیش از انقلاب ۱۳۵۷ در رشته جامعهشناسی در دانشگاه شیراز پذیرفته شد و پس از انقلاب تحصیل خود در این رشته را در دانشگاه تهران تکمیل کرد.
پس از روی کار آمدن محمد خاتمی در انتخابات ۲ خرداد ۱۳۷۶ و انتشار چندین روزنامه اصلاحطلب، ابراهیم نبوی با بسیاری از این روزنامهها به عنوان طنزنویس و عضوی از شورای سردبیری همکاری داشت.
ستونهای طنز ابراهیم نبوی در روزنامههای جامعه، توس، نشاط و عصر آزادگان لحن و قالب متفاوتی با عموم مطالب طنز آن دوران، همچون مطالب هفتهنامه «گل آقا» داشت و او را به یکی از چهرههای مطبوعاتی شاخص آن دوران تبدیل کرد.
او با توقیف هر روزنامه در روزنامه جدیدی طنز مینوشت و مطالب طنزش از عنوان «ستون پنجم» (کنایه به جاسوسی) به «ستون چهارم» و در نهایت «بیستون» تغییر نام دادند.
از ویژگیهای سبک ابراهیم نبوی این بود که با استفاده از قالب «نقیضه» (پارودی) مطالبی درباره وقایع سیاسی روز مینوشت که در ظاهر لحن و قالبی جدی مانند دایرهالمعارف، بخشنامه، یا تحلیل سیاسی داشتند که با بیان غلوآمیز تبلیغات رسمی آنها را به سخره میگرفتند.
ابراهیم نبوی پس از خروج از ایران نیز طنزپردازی را در رسانههایی چون بیبیسی فارسی، روزآنلاین، صدای آمریکا و دویچه وله ادامه داد.
او به جز انتشار آثار طنز، چند کتاب پژوهشی نیز در این باره منتشر کرده بود.
آقای نبوی در سال ۱۳۸۸ و اعتراض میرحسین موسوی و مهدی کروبی به نتایج انتخابات از حامیان جنبش سبز بود. با به قدرت رسیدن حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ ابراهیم نبوی بر مواضعی اصلاحطلبانه و اعتدالی تاکید داشت که در مواردی جنجالی شده بود.
او در یکی از آخرین مصاحبههایش به وبسایت اطلاعات روز گفته بود: «من خیلی نگران جاودانگی نیستم. جاودانگی را نه کسی میتواند ایجاد کند و نه میتواند از بین ببرد.»
حیف شد!