اخطار در زبان ما ایرانیان پارسی زبان تهدید نیست. اخطار هشدار است، به یاد آوراندن چیزی است که فراموش کردهایم و یا میرود که فراموش کنیم. فرهنگ و تمدن ایران با زرتشتی گری آغاز نشده است. پیش از تمدن ایلام، در پنج هزار سال پیش، تمدن شهر سوخته در استان سیستان و بلوچستان برپا بوده است. ایزد مهر و آیین مهر یا به گفتهی اروپایی ها؛ میترائیسم سالیان سال پیش از پیدایش دین زرتشت در "ایران شهر بزرگ"، آیینی گسترده بود.
مسیحیت؛ این دین بی پیامبر را در سدهی سوم بعد از میلاد مسیح، کنستانتین کبیر برای رویارویی با آئین مهر و برای جلوگیری از گسترش این آئین در امپراتوری روم پایه گزاری کرد. واژه کبیر را کشیشها به او دادند چون کنستانتین به راستی بنیان گذار و پیامبر دین مسیحیت بشمار میرود. آئین مهر در آن زمان در ایتالیا و سراسر اروپا گسترش یافته بود. به گواهی تاریخ و به گواهی مهرابههای سنگیای (mithraeum) که در همهی اروپا هست بیشتر آداب، رفتار و آئینهای مسیحیت برگرفته از میترائیسم است.
در بمبارانهای ارتش هیتلر در لندن چندین مهرابه یا معبد مهر در زیر کلیساها در شهر لندن پیدا شد. در درازای روزگار در اروپا برخی از کلیساها را بر روی معبدهای مهری ساختهاند تا آئین مهر را که سرچشمهی دکان مسحیت بوده از دیدگان مردم پنهان کنند. خبرگزاری سی. ان. ان در سال ۱۹۵۴ گزارش کرد که در قلب لندن، در خیابان ویکتوریا، هفت متر پایین تر از کف خیابان، یک معبد رومی باستان در محل کشف شده، باز سازی شد. سی.ان.ان مینویسد؛ «... این یکی از بیش از ۴۰۰ معبد خدای میترا است که در اروپا، شمال آفریقا و خاورمیانه کشف شده است...».
این درست است که معبد را سربازان رومی در ۲۵۰ سال پس از میلاد مسیح در لندن ساختهاند، اما خدای مهر ایرانی است، رومی نیست. باید یادآور شوم که مهرابهها را در زیر زمین به گونهای میساختند که نور خورشید به درون مهرابه بتابد و همیشه آب هم در آن جاری بوده است. در پرترهها و عکس هایی که در کتابها دربارهی میترا هست نوشته شده است؛ "معبد آئین راز آمیز ایرانی". این مهرابهها را حتی اگر رومیها، یونانیها، آلمانیها، فرانسویها یا اسپانیاییها ساخته باشند این نشان میدهد که چرا از نظر سیاسی کنستانتین سیصد سال بعد از میلاد، دین مسیح را از بیم گسترش فرهنگ ایرانی در امپراتوری روم، باب کرد و به کمک کشیشها گسترش داد؟ باید یاد آوری کنم که در آن زمان افسانهی کم رنگی از مسیحیت در روم به گوش میرسید در جایی که یهودیها در روم فراوان بودند، قدرت و نفوذ هم داشتند. کنستانتین از نظر سیاسی بدنبال سودایی دیگر بود. مسیحیت؛ افسانهای ساختگی و رونوشتی نادرست از آئین مهر است. شگفت آور است که هنوز میلیونها تن در روی کره خاکی به دنبال شیادان دین فروش میدوند و به آنها پول و قدرت میبخشند!
زرتشتی گری هم چون دین یهود، مسیحیت و دینهای دیگر برای سرکیسه کردن و فریب مردمان ساده ساخته شده بود. همهی دینها و آیینها برای آن است که باور به خود و باور به مردم بودن را از مردمان بروبایند و آنها را گله وار با چوب شبانی برانند. باور مردمان به مردم بودن و باور به خویشتن خویش، از مردم، اندیشمندان و دانش پژوهانی همچون پورسینا، خوارزمی و گالیلئو گالیله پدید میآورد. همانگونه که به چشم میبینیم دانشمندان با کمک اندیشیدن، پرسش و جستجو، به تازههای جهان دست مییابند. اسحاق نیوتن با اندیشیدن دربارهی این که چرا سیب از درخت افتاد؟ قانون جاذبهی زمین را پیدا کرد. باور به خود، باور به مردم از دیر باز در فرهنگ باستانی ایران بوده است. جلال الدین بلخی میگوید: «باده تویی سبو منم، آب تویی و جو منم»؛ یعنی هرچه هست، تو و من یعنی ما هستیم. نام اُزبکستان (اُز، بک، ستان) که گوشهای از "ایران شهر" باستانی بوده، شهر یا سرزمین اُزبکها است. اُز به ترکی به معنای؛ "خود" است. بَک (بَغ، بَی، بیوک، بیک، بای) یعنی خدا که رفته رفته معنای سرور، بزرگ و آقا به آن دادهاند. ستان؛ به معنای سرزمین یا شهر است. ازُبک یه معنای؛ "خود خدا" است.
واژهی اخطار را از آن رو به کار بردم تا کنجکاوی هم میهنان گرامی، نویسندگان و هنرمندان بزرگ را برانگیزم. برای چه برانگیزم؟ برای آن که همه به یاد بیاوریم که چگونه استعمار زده و دچار اسارت بیگانگان شدهایم. از روزی که دولت انگلیس، کمپانی مسکووی را در آن سوی مرز شمالی ایران و کمپانی هند شرقی را در آن سوی مرز جنوبی ایران برپا ساخت، ایران کم کم دچار بلای استعمار شد. رسیدگی به کار و نفوذ این دو کمپانی در ایران به ما نشان میدهد که چرا ملت ما دچار خدعهی خمینی و حکومت اسلامی شده است. به این بیندیشیم که چگونه یک نوجوان ۱۲ ساله پیش از آن که به سن بلوغ برسد، با کمک نیروهای غیبی پرچم دار مذهب امام زمان و شیعه شد. مادر شاه اسماعیل؛ مارتا دختر دسپینا کاترینا مسیحی بود و پدرش نیز سنی و شافعی مذهب بود. به این بیندیشیم که چگونه و چرا؟ دستهای غیبی به همراه "امام زمان موهوم" شاه اسماعیل ۱۲ ساله را از گیلان به خلخال و سپس به ارزنجان در آناتولی بردند. ۹ ایل بزرگ آناتولی به ناگهان با چندین هزار سوار به او پیوستند، او شد شاه اسماعیل و بنیان گزار دودمان صفوی و مذهب شیعه در ایران! شاه اسماعیل با پشتیبانی بیگانگان دهها هزار تن را در تبریز و سدها هزار تن را در سراسر ایران کشت و از کشور سنی و شافعی مذهب ما، به زور شمشیر یک کشور شیعه (مسلمان) ساخت تا سد و مانعی باشد برای پیشروی امپراتوری عثمانی (مسلمان) در اروپا. این شیعه همان است که دکتر شریعتی آن را شیعهی صفوی نامیده است. در دوران شاه اسماعیل، علویان هم که ساکن اراضی عثمانی و مرید شاه اسماعیل بودند، تحت تاثیر تبلیغات مرشد خود دست به شورشهای گستردهای زدند تا از قدرت و پیشروی عثمانیها در اروپا بکاهند. ایرانیان شیعه شدند تا از آخوندهای انگلیسی پیروی کنند. آخوندهایی که شاه اسماعیل از جبل عامل به ایران وارد کرد. با کمک دروغهای روضه خوانها، از آن هنگام ایرانیان شیعه، فدایی و سینه چاک امام حسین شدند و کارشان شد عزاداری و گل و خاک بر سر و روی ریختن. بر پایهی گفتهی آخوندهای انگلیسی امام حسین و خاندانش را در کنار فرات تشنه سر بریدند. آن حضرت که علم غیب داشت نمیدانست که در کنار فرات هر جا را چند متر با نوک خنجر بشکافی به آب دست مییابی؟ او تشنه لب هلاک شد!
آئین شیعه گری و رافضی در سدههای دوم و سوم و چهارم هجری خورشیدی از جنبشهای ضد عرب و ضد اسلام به شمار میرفت. ایرانیان شیعه گری را بهانهای برای مبارزه با سنیها، تازیها و به سود استقلال ایران میدانستند. در آن تاریخ خیزشها و قیامهای فراوانی بر ضد اسلام و حکومت بغداد انجام گرفت. برخی از این قیامها را در اینجا یادآوری میکنم مانند قیام ابومسلم (بهزادان پور ونداد) یا قیام سیاه جامگان، قیام به آفرید که رنگ مذهبی و زرتشتی داشت. قیام استادسیس که زرتشتی بود، قیام سنباد زرتشتی، قیام راوندیان، قیام سپید جامگان، قیام سرخ جامگان یا بابک خرمدین و...
آن اخطار برای این بود که یاد آور شوم چرا با این پیشینهی تاریخی ما ایرانیان، شعر سوزناک، فیلم تراژدی، داستان غم انگیز و سوگواری را دوست داریم؛ "گریه کنید مسلمانها ثواب است". در هر ماجرا بدون آن که دمی بیندیشیم، شعر غم انگیز و نوشتارهای سوگوارانه و دردناک مینویسیم، نمایش و فیلمهای تراژدی را میپسندیم. چرا ما چنین از خود بیگانه و مسخ شدهایم؟ یرپایهی چنین اوهام و پیشینهای، خمینی و آخوندهای فریب کار و دروغ گو، به منبر رفتند و با عاشورها و چلهها و چلهها مردمان میهن ما را به حکومت اسلامی و این بدبختی و ورشکستگی رساندند. ایرانیان پیش از اسلام و پیش از شیعه شدن مردمانی بودند که سی روز ماه را جشن میگرفتند و بنا به گفتهی مهدی اخوان ثالث؛م. امید: «... اگر تیر و اگر دی، هر کدام و کی، به فر سور و آذینها، بهاران در بهاران بود، کنون ننگ آشیانی نفرت آباد است، سوگاش سور...». به خود بیاییم از این پژمردگی و دل مردگی بیرون بیاییم و با آفریدن کارهایی شاهنامه مانند و شور انگیز، بکوشیم تا دلیری، ایران دوستی، دلاوری و پهلوانی را برای فرزندانمان و هم میهنانمان به ارمغان بیاوریم. «دریغ است ایران که ویران شود - کنام پلنگان و شیران شود» یعنی نگذارید که این مرز و بوم ویران بشود و شیران و پلنگان آن در دل خاک جای بگیرند.
منوچهر تقوی بیات
*