جمهوری اسلامی ایران تحت رهبری آیتالله خامنهای به نقطهای رسیده است که ادامه سیاستهای فعلی دیگر ممکن نیست. وضعیت بحرانی داخلی و شکستهای پیاپی در عرصه بینالمللی، نشان میدهد که نظام جمهوری اسلامی و شخص آیتالله خامنهای گزینهای جز ترک قدرت و کنار رفتن از ساختار حکومتی ندارند. ادامه لجاجت و اصرار بر سیاستهای اشتباه، هم به فروپاشی کامل حکومت منجر خواهد شد و هم ایران را در مسیر نابودی قرار خواهد داد.
شکستهای منطقهای جمهوری اسلامی در سالهای اخیر به وضوح نشان داده است که سیاستهای مبتنی بر نفوذ از طریق نیروهای نیابتی دیگر هیچ کارکردی ندارد. سقوط بشار اسد در سوریه و از بین رفتن نفوذ ایران در این کشور، یکی از بزرگترین شکستهای استراتژیک جمهوری اسلامی بوده است. میلیاردها دلار هزینه و منابع انسانی صرف حمایت از رژیمی شد که اکنون دیگر وجود ندارد، و نتیجه این مداخلات تنها افزایش انزوای بینالمللی ایران و هدر رفتن منابع ملی بود. در لبنان نیز، حزبالله که بازوی اصلی جمهوری اسلامی در این کشور بود، پس از حملات اسرائیل به شدت آسیب دیده و نفوذ ایران در این منطقه به پایینترین حد خود رسیده است. همزمان، در عراق نیز اعتراضات مردمی علیه نفوذ ایران و نزدیکی دولت عراق به کشورهای عربی نشاندهنده کاهش نفوذ ایران در این کشور است. این مجموعه شکستها به وضوح نشان میدهد که جمهوری اسلامی دیگر توان حفظ سیاستهای منطقهای خود را ندارد و هزینههای آن تنها بر دوش مردم ایران سنگینی میکند.
در داخل کشور، وضعیت بحرانیتر از همیشه است. اقتصاد کشور در اثر تحریمها، سوءمدیریت و فساد گسترده به آستانه فروپاشی رسیده است. تورم افسارگسیخته، سقوط ارزش پول ملی، بیکاری گسترده و افزایش فقر، زندگی روزمره مردم را به شدت دشوار کرده است. در کنار این بحرانهای اقتصادی، سرکوب آزادیهای سیاسی و اجتماعی و افزایش نارضایتی عمومی، مشروعیت حکومت را کاملاً از بین برده است. اعتراضات گسترده در سراسر کشور، که توسط اقشار مختلف جامعه از جمله کارگران، معلمان و دانشجویان هدایت میشود، نشاندهنده نارضایتی عمیق مردم و عدم توانایی حکومت در مدیریت بحرانها است. در این شرایط، حکومت تنها به سرکوب گسترده متوسل شده است، اما این اقدامات نه تنها مشکلات را حل نکرده، بلکه خشم و نارضایتی مردم را تشدید کرده است.
آیتالله خامنهای باید بپذیرد که ادامه این مسیر نه تنها حکومت را نابود میکند، بلکه کشور را نیز در مسیر فروپاشی قرار میدهد. سیاستهای فعلی نه تنها هیچ راه حلی برای بحرانهای داخلی و خارجی ارائه نمیدهند، بلکه روز به روز شرایط را بدتر میکنند. ادامه این وضعیت تنها به انزوای بیشتر کشور، افزایش فشارهای بینالمللی و در نهایت احتمال ورود به یک جنگ تمامعیار منجر خواهد شد. چنین جنگی، با توجه به شرایط اقتصادی و نظامی ایران، نه تنها به شکست نظامی منجر خواهد شد، بلکه زیرساختهای اساسی کشور را نیز نابود خواهد کرد و بازسازی آن دههها زمان خواهد برد. تجربه کشورهای دیگری نظیر عراق و لیبی نشان میدهد که اصرار بر سیاستهای مخرب و نادیده گرفتن واقعیتهای داخلی و خارجی، تنها به ویرانی کامل کشور منجر خواهد شد.
در این شرایط، آیتالله خامنهای گزینه دیگری ندارد جز آنکه از قدرت کنار برود. ادامه لجاجت و اصرار بر سیاستهای گذشته تنها مسیر ویرانی بیشتر ایران را هموار خواهد کرد. آیتالله خامنهای باید بپذیرد که نظام جمهوری اسلامی دیگر توان ادامه حیات ندارد و تغییرات بنیادی برای جلوگیری از سقوط کامل کشور اجتنابناپذیر است.
مسیر پیش رو روشن است. یا آیتالله خامنهای قدرت را ترک میکند و راه را برای تغییرات ضروری باز میکند، یا با ادامه سیاستهای فعلی، هم حکومت جمهوری اسلامی را نابود میکند و هم ایران را در مسیر نابودی کامل قرار میدهد. شرایط کنونی هیچ توجیهی برای ادامه وضعیت موجود باقی نگذاشته است. ترک قدرت و پایان دادن به سیاستهای اشتباه، نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی است که واقعیتهای موجود به جمهوری اسلامی تحمیل کرده است. هرگونه تعلل در این زمینه تنها هزینههای بیشتری برای مردم ایران و آینده کشور به همراه خواهد داشت.
علی پیشرو
*
و سرانجام آدمی مرگ است، گیله مرد