ایرانیان پیش از اسلام، در درازای تاریخشان، هیچگاه یهودستیز نبودند و هرگاه توانستند، چه در برابر آشوریان، چه در برابر رومیان، از یهودیان پشتیبانی کردند. نه ایرانیان هرگز به یهودیان آسیب رساندند، نه یهودیان کاری به زیان ایران انجام دادند.
در اینجا، برخی از یهودستیزان اسلامی و غیر اسلامی، ممکن است داستان استر و مردخای (جشن پوریم) یهودیان، را یادآوری کنند. برای کسانی که نمیدانند، فشرده داستان این است که اخشورش (خشایار؟) شاهنشاه ایران، در یک میهمانی بزرگ، برای اینکه زیبایی شهبانو وشتی (؟) را به همگان نشان دهد، از او خواست برهنه (!) به میهمانی بیاید. شهبانو نپذیرفت و شاه او را طرد کرد. سپس شاه تصمیم گرفت همسر دیگری برگزیند. مردخای از خدمتکاران دربار، برادرزاده زیبای خود استر را به شاه معرفی کرد. شاه استر را پسندید و او به همسری اخشورش درآمد.
از آنجا که مردخای مردی خردمند بود، شاه در کارهای مهم با او رایزنی میکرد. وزیر شاهنشاه هخامنشی که بیگانهای از عمالیق (از قبایل بیابانگرد دشتهای عراق و سوریه) به نامهامان بود، بر مردخای رشک برد و در صدد برآمد همه یهودیان را قتلعام کند. به این منظور،هامان نزد پادشاه چنین وانمود کرد که یهودیان از شاهنشاه پیروی نمیکنند و قصد کشتن او را دارند و از شاه اجازه خواست تا یهودیان را نابود کند. وی سپس فرستادگانی به سراسر امپراتوری ایران فرستاد تا در روز ۱۳ آدار (ششمین ماه از تقویم عبری) یهودیان را قتل عام کنند.
مردخای وقتی از نقشههامان آگاهی یافت، از استر خواست که در نزد پادشاه برای یهودیان میانجیگری کند. استر به پادشاه آگاهی داد که خود او یهودی است و همه یهودیان به شاهنشاه ایران وفادارند و تهمتهایهامان دروغ است. شاه ایران چون به توطئههامان پیبرد، سخت به خشم آمد و دستور داد آنچه کههامان برای یهودیان در نظر گرفته بود، دربارهٔ خود او، خانوادهاش و افراد قومش اجرا شود. در اجرای این انتقامجویی، یهودیان بیش از هفتاد هزار ایرانی را در روز ۱۳ آدار (چه سالی؟) کشتند و روز ۱۴ آدار را جشن گرفتند. این جشن تا به امروز با نام پوریم (فال یا قرعه) در روز ۱۴ آدار (در تقویم عبری، به تفاوت، از ۶ اسفند تا ۴ فروردین) جشن گرفته میشود.
عدم تطبیق این داستان با واقعیتهای تاریخی بسیار روشن است. پیش از هر چیز، چه کسی میتواند باور کند شاهنشاه ایران (شاهنشاه نه؛ یک مرد معمولی) برای نشان دادن زیبایی همسرش از او خواسته باشد برهنه در میهمانی بزرگان کشور حاضر شود؟ در کتاب استر همچنین معلوم نیست این رویداد فرضی در چه سالی رخ اده است. برای تطبیق نام «اخشورش» با «خشایار» باید کمی گذشت داشت. از یاد نبریم که در پارسی باستان، نام پسر و جانشین داریوش هخامنشی خشایار نبود بلکه خشایارشا (خشای آرشا) بود. نام خشایارشا را در عبری خاشیارش میگویند که با اخشورش یکسان نیست.
واژه «وشتی» هرچند در پارسی باستان به معنای خوبی و نیکوییست، ولی به صورت نام برای دختران مرسوم نبوده است. نه در تاریخ ایران شخصیتی به نام وشتی داریم و نه حتی در ادبیات. مردخای و استر با نامهای مردوخ و ایشتار بابلی یکسان هستند ولیهامان یک نام ایرانی نیست. نام هیچیک از فرزندانهامان در داستان استر و مردخای (فرشنداتا، دلفون، اسفاتا، فوراتا، ادلیا، اریداتا، فرمشتا، اریسای، اریدای و ویزاتا) هم ایرانی نیستند.
هیچ معلوم نیست قبیلهای به نام عمالیق هرگز در دشتهای بی آب و گیاه میان عراق و سوریه وجود داشته است یا نه. منابع عبری، همین قبیله خیالی را از نسل عیسآو Esau پسر اسحاق معرفی میکنند. به فرض این که چنین قبیلهای در چنان صحرایی وجود میداشته، شگفت انگیز است که شاهنشاه ایران وزیر خود را از افراد چنین قبیلهای برگزیده باشد. مگر در شوش، پارسه و دیگر شهرهای ایران شخصیت شایستهای برای این مسئولیت وجود نداشت؟ هیچیک از تاریخنویسان یونانی که بیشترین اطلاعات از روزگار هخامنشیان از آنها به ما رسیده است، در باره چنین قتل عام بزرگی (اگر واقعیت میداشت)، کلمهای ننوشتهاند.
در مورد کتاب استر ابهامها و پرسشهای بی پاسخ فراوان بیشتری وجود دارد که جای بحث درباره آنها در این مختصر نیست. امروزه تاریخنگاران یهودی، تقریباً به اتفاق آرا، قبول دارند که داستان استر و مردخای واقعیت تاریخی ندارد؛ قصه است. حال اگر یهودیان در تقویمشان یک قصه را جشن میگیرند، مانند این است که فرانسویان پیروزیهای استریکس Asterix و ابلیکس Obelix بر رومیان و لشکرهای سزار را جشن بگیرند. برای آگاهی کسانی که با فرهنگ فرانسه آشنایی ندارند؛ استریکس و ابلیکس قهرمانان یک سری داستانهای کمیک یا داستان مصور هستند که رنه گوسینی René Goscinny، نویسنده، و البر اودرزو Albert Uderzo، نقاش، در سال ۱۹۵۹ میلادی آفریدند. در این سری داستانها، مردم یک ده کوچک فرانسوی در سال ۵۰ پیش از میلاد، با نیروی یک سوپ جادویی که حکیم ده برایشان میپزد، در برابر لشکرهای رومیان مقاومت میکنند و همیشه در پایان داستان، ژول سزار ناگزیر میشود شخصاً به شکست اعتراف کند و گُلها (فرانسویان) پیروزیشان را جشن میگیرند.
این سری کمیکها چنان با موفقیت روبرو شدند و مورد استقبال قرار گرفتهاند که، با اینکه سالها از مرگ گوسینی و اودرزو میگذرد، در سال ۲۰۲۳ جلد چهلم ماجراهای استریکس و ابلیکس منتشر شده است. این داستانها تاکنون به ۱۰۷ زبان (از جمله به ایتالیایی) ترجمه شده، ۳۵۰ میلیون کتاب به فروش رفته و چندین فیلم سینمایی، کارتون یا با هنرپیشههای واقعی، نیز ساخته شده است.
امروزه استریکس و ابلیکس، این دو شخصیت خیالی، آفریدگان ذهن خلاق گوسینی و اودرزو، بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ فرانسه را تشکیل میدهند. ولی هیچکس داستانهای آنان را با تاریخ عوضی نمیگیرد. ایتالیاییها هم آن را میخوانند و میخندند و از اینکه با یک مشت ابلیکس لژیونرهای رومی طوری به آسمان پرتاب میشوند که کفششان جا میماند، کینه به دل نمیگیرند. درمورد داستان استر و مردخای نیز باید چنین باشد. یهودیان اگر میخواهند ماجراهای یک داستان تخیلی را جشن بگیرند، بگیرند ولی یادشان باشد که این یک قصه است، تاریخ نیست.
آرمان مستوفی
*