از دفترِ بیداری ها و بیقراری ها
خمینی و برخی پژوهشگران
مواضع رهبران سیاسی و روشنفکران ما در انقلاب اسلامی«یکی داستان است پُر آب چشم»که گوشه ای از آن را به دست داده ام.
دکتر یرواند آبراهامیان پژوهشگری است که کوشیده تا روایتی از تاریخ معاصرایران به دست دهد، کتاب«ایران بین دو انقلاب»نمونۀ برجسته ای از این کوشش ها است ولی ضعف اساسی کارهای وی،سلطۀ نوعی بینشِ مارکسیستی در تبیین تاریخِ معاصرِ ایران است.
در نقدِ «کودتای دکتر آبراهامیان» گفته ام که وی براساسِ نظراتِ تامپسون - مورّخ انگلیسی - خود را «نئو مارکسیست» می داند.تامپسون در خانواده ای چپگرا متولّد شده و از آغازِ نوجوانی به او آموخته بودند که «دولت ها، دروغگو و امپریالیست هستند».
براین اساس ، بخش مهمی از زندگی تامپسون در اعتقاد به مارکسیسم و استالینیسم سپری شد،ولی با گزارش تکان دهندۀ خروشچف دربیستمین کنگرۀ حزب کمونیست شوروی و افشای جنایات دوران استالین، تامپسون از حزب کمونیست انگلیس دل بُرید و با نقد استالینیسم به «نئو مارکسیست ها» پیوست که مبارزۀ ضدامپریالستی یکی از مؤلّفه های اصلی آن بود.
بر اساسِ تئوری های تامپسون ،نگاهِ دکتر آبراهامیان به آیت الله خمینی سرشار از«ستایشِ های ضدِ امپریالیستی»است، سخنان تازۀ وی، آخرین تجلّیِ این نگاه است.
در سال ١٩٨٨ = ۱۳۶۶ با استفاده از نظراتِ هانا آرنت کوشیدم تا در یک مقایسۀ تطبیقی، مشترکات یا مشابهت های عقاید خمینی با فاشیسم و نازیسم را در کتابِ ملاحظاتی در تاریخ ایران ارائه دهم.در واقع، عُمده کردنِ «خصلتِ ضدِ امپریالیستی خمینی» باعث شده بود تا ماهیّتِ فاشیستیِ عقاید وی در نظر بسیاری از روشنفکران و پژوهشگران (از جمله دکتر آبراهامیان) پنهان بمانَد،مواضع رهبران حزب توده و فدائیانِ اکثریّت نمونه های دیگری از این نظراتِ فاجعه بار بود.
دکتر آبراهامیان تأکید می کند که در بررسی عقاید خمینی،«به منابعِ اصلی و دست نوشتههای خودِ خمینی» استناد کرده است، ولی پُرسش این است که آبراهامیان چگونه از کتابِ «ولایت فقیه» یا از عملکردهای خمینی در سرکوب جامعۀ مدنیِ ایران - خصوصاً زنان- «مواضع پیشرو» یا «ضدامپریالیستی خمینی» را استخراج کرده است؟ از این گذشته، «بیگانه ستیزی خمینی» ریشه در فرهنگِ قبیله ایِ صدر اسلام داشت و لذا، چگونه می توانست دارای «خصلتِ پیشروانۀ ضدِ امپریالیستی» در دورانِ معاصر باشد؟
تامپسون معتقد بود که:«نوشتنِ تاریخ برای سلامتیِ جامعه جنبۀ حیاتی دارد»...به نظر می رسد که تجدیدِ نظرِ دکتر آبراهامیان در «خصلتِ ضدِّ امپریالیستی خمینی» یا در بارۀ «کودتای 28 مرداد» می تواند برای سلامتی جامعۀ ایران مفید باشد؛ چنانکه پژوهشگرِ شریف و شجاع،دکتر هماناطق نیز چنین کرده است!
آخر ین شعر
آخرین شعرِ-به عنوان آخرین اثرِ نگارنده در عرصۀ شعر-پس از انتشار کتابهای اسلام شناسی (فروردین ۵۷) و حلّاج (اردیبهشت۵۷) در حریقِ هولناکِ سینما رکس آبادان سروده شده بود:هشداری به حاکمیّتِ «تازی ها و نازی ها» چند ماه پیش از انقلاب اسلامی. ع.م
ـ « نه !
مرگ است این
که به هیأت قِدّیسان
برشطِّ شادِ باورِ مردم
پارو کشیده است . . . ».
این را خروس های روشنِ بیداری
ـ خون کاکُلانِ شعله ورِ عشق-
گفتند.
ـ « نه !
این ،
منشورهای منتشرِ آفتاب نیست
کتیبۀ کهنۀ تاریکی ست ـ
که ترس وُ
تازیانه وُ
تسلیم را
تفسیر می کند.
آوازهای سبزِ چکاوک نیست
این زوزه های پوزۀ«تازی ها»ست
کز فصل های کتابسوزان
وز شهرهای تهاجم و تاراج
می آیند»
این را سرودهای سوخته
در باران
می گویند.
* * *
خلیفه!
خلیفه!
خلیفه!
چشم وُ چراغ تو روشن باد !
اَخلافِ لاف تو
ـ اینک ـ
در خرقه های توبه و تزویر
با مُشتی از استدلال های لال
« حلاّجِ »دیگری را
بردار می برند
خلیفه!
خلیفه!
چشم و چراغ تو روشن باد ! !
* * *
در عُمقِ این فریبِ مُسلّم
در گردبادِ دین وُ دَغا
بايد
از شعله وُ
شقایق وُ
شمشیر
رنگین کمانی برافرازم . . .