سروش دباغ
آقای مسعود پزشکیان دو روز پیش در مجلس از وضع و حال بغرنج کنونی کشور سخن گفت. به تعبیر ایشان، وضعیتی که با آن دست و پنجه نرم میکنیم، بدتر از دوران جنگ هشتسالۀ ایران و عراق است. سه ماه قبل نیز پزشکیان غمگنانه گفت که برق و گاز نداریم و ناترازیهای ناتراشیدۀ انرژی را برجسته کرد. همچنین دانشجویان را به خواندن کتاب انقلابهای ۱۹۸۹، نوشتۀ ویکتور شبشتین که توسط بیژن اشتری به فارسی برگردانده شده، توصیه کرد؛ کتابی که روایتگر چند و چون زوال و سقوط امپراتوری اتحاد جماهیر شوروی در اواخر سدۀ بیستم است.
مشخص است که رئیسجمهور احوال خوشی ندارد و سخت تحت فشار است و پریشان. هم زبان بدن پزشکیان در مجلس از این امر حکایت میکرد، هم عدم استفاده از تمام وقت خود برای دفاع از وزیر استیضاحشده.
پزشکیان در صحن علنی مجلس از موافقت خود برای مذاکره با آمریکا و مخالفت رهبری برای انجام این کار پرده برداشت و در انتها افزود: «تمام شد و رفت.» گویی با گفتنِ این سخن و همزمانی آن با استعفای جواد ظریف، معاونت راهبردی رئیسجمهور که بنا بود در پیشبرد سیاست خارجی کشور نقشآفرینی کند، پرونده مذاکره با آمریکا تا اطلاع ثانوی بسته شد. اما، برخلاف سخنان رئیسجمهور، معضل و مسئله تمام نشده و نرفته است.
نیک میدانیم از روزی که پزشکیان پای به ساختمان پاستور گذاشته، متأسفانه «ز منجنیق فلک سنگ فتنه» باریده و پشت هم حوادث تلخ و پیشبینیناشدۀ منطقهای و بینالمللی رخ داده؛ در کنار کارشکنیهای آشکار و پنهان دشمنان داخلی دولت او که از هیچ کاری فروگذار نکردهاند. همچنین، سربرآوردن ترامپ متبخترِ پیشبینیناپذیری که به هیچ صراطی مستقیم نیست و تنها در اندیشۀ انباشت ثروت و اعمال قدرت به هر قیمتی است، بر سختی و پیچیدگی شرایط بسی افزوده است.
در عین حال، پزشکیان در ایام انتخابات وعدههایی، ولو نه چندان، به مردمان داده و کثیری از رأیدهندگان به همین سبب به او رأی دادند. قرار بوده ما از قفس درآییم، از درِ تأمل با جامعۀ جهانی وارد شویم، تحریمها کمتر و کمتر گردد و شهروندان رفتهرفته «زندگی معمولی» خود را از سر بگیرند. کارشناسان اقتصادی میگفتند برای تحقق رشد اقتصادی، گریز و گزیری از سرمایهگذاری ۱۰۰ میلیارد دلاری نداریم.
حال، با عنایت به بسته شدن باب مذاکره توسط آقای خامنهای و تورم عنانگسیختۀ عمیقی که کثیری از هموطنان، سنگینیِ نفسگیر آن را بر گرده و پوست و گوشت خود حس میکنند؛ وضعیت هشداردهندهای که امنیت معیشتی و روانی شهروندان را سخت نشانه رفته است؛ چگونه قرار است وعدههای رئیسجمهور محقق شود؟
بر جماعت پایداریچیِ عبوسِ بیپرنسیبِ کممایه و کمخردِ ساکن سردخانۀ مجلس حداقلی که در این باب یا تجاهل میکنند و خود را به ندانستن میزنند، یا جاهلاند و نمیدانند، حرجی نیست. اما رئیسجمهور که میداند اگر از قاچاق سوخت و رانتخواریها و دزدیهای کلان که درگذریم، اگر از نهادهای انتصابیِ زیر نظر رهبری که به گفتۀ کارشناسان سهم ۵۰ درصدی از بازار اقتصاد کشور دارند و نظارت درستی بر کار آنها نیست که بگذریم؛ عمدۀ مشکلات اقتصادی کشور ریشههای سیاسی پررنگی دارد و تا در بر روی همین پاشنه میچرخد، گشایشی رخ نخواهد داد.
اگر برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد هم در این شرایط کشور لباس وزارت به تن کند، والله کاری از پیش نخواهد برد.
آقای رئیسجمهور! شما میدانید، کثیری از شهروندان هم به نیکی میدانند که سیاستگذار و صحنهگردان و تصمیمگیر اصلی در این میان شخص رهبری است. حال که به وضوح از تخالف رأی خود با آقای خامنهای دربارۀ مذاکره با آمریکا پرده برگرفتهاید، خوب است با مردم سخن بگویید و آشکار و روشن توضیح دهید که در این وضعیت غریب و پیچیده، چگونه میخواهید به وعدههای خود جامۀ عمل بپوشانید؟
آقای پزشکیان! شما با عنایت به شناختی که از سپهر سیاست و دالانهای تودرتوی قدرت در جمهوری اسلامی داشتید، پای به کارزار و خارزار ریاستجمهوری نهادید. فراموش نکردهاید که در ایام انتخابات گفتید اگر نتوانم و یا نگذارند کار کنم و وعدههای خود را محقق کنم، کنار میروم.
هفت ماه از آغاز کار دولت شما گذشته است. چه اتفاقی باید بیفتد که به این باور برسید که نمیتوانید در این شرایط کار کنید و با مردم در این باب صادقانه صحبت کنید؟ توجه دارید که سرمایۀ اجتماعی شما بسان برفی که مقابل آفتاب قرار گرفته، رو به کاهش است.
سرنوشت دولتهای خاتمی و روحانی پیش روی شماست؛ از آنها درس بگیرید و به کار ببندید. وقتی به دزدیها و غارتهای کلانی که در کشور انجام میشود، اشاره میکنید و در عین حال آنها را افشا نمیکنید؛ وقتی مردمان به عیان میبینند که کشتی «وفاق» شما به گل نشسته و به نحو محسوسی کسانی را سوار کرده که یا در دولت پیشین منصب و سمتی داشتند یا برخوردار از رانتهای نهادهای انتصابی بودند، اما کثیری از همفکرانتان و رأیدهندگان به شما همچنان پیادهاند، در آن جایی ندارند و به محاق رانده شدهاند؛ وقتی میگویید موافق مذاکرهام، اما توضیح نمیدهید اکنون که چشماندازی برای تحقق آن در میان نیست، چگونه میخواهید در این وضعیت وعدههایتان را محقق کنید (سلوک سیاسیای که مغایر با آیین شهریاری و شیوۀ حکمرانی علی بن ابیطالبی است که بارها بدان استشهاد کردهاید)؛ تعجبی ندارد که شهروندان رفتهرفته از شما رویگردان شوند و امیدهای خود را بر باد رفته ببینند:
«باز این چه ابر بود که ما را فروگرفت
تنها نه من، که گرفتگی عالم است این
یک دم نگاه کن که چه بر باد میدهی
چندین هزار امید بنیآدم است این»

واکنش فرج سرکوهی به اجرای حکم شلاق مهدی یراحی