Sunday, Mar 9, 2025

صفحه نخست » آیا پوتین نعلین را دور می اندازد، سیروس فیروزیان

اتحاد نعلین و پوتین، چه در روابط قدرت در درون نظام حوزوی-پادگانی، و چه در روابط خارجی رژیم اسلامی، قصه تلخی است که هنوز تمام نشده است. اینجا البته منظورم پوتین به پاهای قراضه سپاهی نیست. طرف صحبت، همان پوتین به پای کلان است؛ رئیس جمهور پوتین.

پرسش اینجاست، آیا پوتین کرملین نشین، دوست دیرین خود، نعلین به پای عظما را فدای یک جابجایی نرم در ایران اسلامی خواهد کرد؟ آیا یک مدل تازه، جمهوری اسلامی سوم، می تواند ایران را در قمر روسیه نگاه بدارد؟ آیا 'نظام' حاضر است برای حفظ نظامش، به بهای حذف آبرومندانه خود، ایثار کند؟ اگر چنین باشد، ما کجای کار هستیم؛ و آیا نباید کاری بکنیم!

پیشتر گفتم که من سرنوشت خامنه ای را در یک شیب تند به سوی فرود سخت می بینم. قدرت خامنه ای در مقام رهبر و فصل الخطاب کشور حالا دیگر یک گره کور نیست که بیشتر به یک گره شل و ول می ماند که باید باز شود تا ملتی از شرّش رها گردد.

تا آنجا که می دانیم رژیم‌ قدرت بالفعل اتمی نیست؛ و نیز نخواهد توانست و اجازه نخواهد داشت که دانش هسته ای را به توان عملیاتی درآورد. با اینهمه، ایران را نمی توان بسادگی جدا مانده و دورافتاده از باشگاه کشورهای با توان اتمی دانست. اگر چنین است، در این نقطه حساس از تقابل رژیم با دنیا و بویژه با آمریکای ترامپ، خامنه ای، بی دست و پا تر از همیشه، برای فرار از جنگ و نابودی رژیمش، ناگزیر خواهد بود که خود و رژیمش را تمام قد هزینه میانجیگری روسیه سازد. این یعنی کارت ایران در دست پوتین اینبار گران تر از پیش در جنگ قدرت روسیه با آمریکا بکار گرفته خواهد شد.

اینکه گفته شود ترامپ و پوتین روی دو اسب باخته تاخت می زنند و روسیه رژیم ملاها را وا خواهد گذاشت با واقعیت چندان همخوان نیست. پوتین، رژیم را به ترامپ نخواهد فروخت؛ به ویژه حالا که خودش را بازنده جنگ اوکراین ندیده و کم کم دارد از انزوا بیرون می آید. اوکراین، آن اندازه برای ترامپ‌ مهم نیست که یک ایران ضعیف وامانده در قمر روسیه برای پوتین همچنان یک برگ برنده است.

اما، اگر جمهوری اسلامی برای پوتین اسب باخته نیست؛ رهبر رژیم یک عنصر تاریخ مصرف گذشته می تواند باشد. ایران ضعیف، با نیمچه ثبات تحمیلی، و آویزان روسیه، می تواند در یک فرایند آرام، نخست با اروپا تنش زدایی کند و سپس به یک صلح سرد با آمریکا در آید. این، همان ایرانی است که پوتین می خواهد. هر آینه، آرزوی پوتین به تحقق فاکتورهایی چند وابسته است؛ از جمله رها شدن از بن بست اوکراین، اگر نه با پیروزی، دست کم بگونه ای که بازنده به حساب نیاید. در کنار گرفتار ماندن روسیه در گرداب جنگ اوکراین در سایه گسترش تنش با اروپا، آن فاکتور کلیدی که می تواند آرزوی شوم پوتین را یکسره نقش برآب سازد، همانا حضور انقلابی مردم ما در صحنه و فراهم آمدن اجماع روی یک آلترناتیو ملی است. در هر صورت، شاید عمر سیاسی خامنه ای چندان دیر نپاید و این 'آقای نظام' کم کم باید آماده شود تا خودش هزینه تلاش پر هزینه هسته ای و ماجراجویی های افسار گسیخته منطقه ای شود.

حال، ببینیم قرار است سر نظام چه بیاید. نخست، بیاییم نیم نگاهی به بیرون از نظام بیاندازیم. نظر به روند مبارزه و موقعیت اپوزوسیون نظام و فعالین سیاسی، نباید زیادی خوش بین بود که تغییر ساختاری در ایران خیلی نزدیک باشد. با افسوس بگویم، چه بسا، بجای گذار بسوی فروپاشی رژیم، برآمدن جمهوری اسلامی سوم را پیش رو داشته باشیم. من خیلی پیشتر، جایی در نوشته ام، گزینه ها و گونه های این جابجایی شکلی را نشان دادم. چند پاراگراف پایین تر، تلگرافی، به این گزینه ها خواهم پرداخت.

بباور من نقش اپوزوسیون نظام در خارج جای نقد و بازنگری و بازسازی در همه سطوح دارد. شاید بتوان گفت که تا اینجا، اپوزوسیون خارج نشین نظام، بهتر از اصلاح طلبان حکومتی کار نکرد. اگر چه تعامل شکننده بین فعالین سیاسی و کارکرد مذبذب و از هم گسیخته اپوزوسیون نظام، امید یک ملت را تا امروز به بن بست کشانده است؛ انقلاب فکری و فرهنگی در بدنه جوان تر جامعه مایه امیدواری است. باری، تحول ساختاری در اراده امروز ملت نخواهد گذاشت که رژیم با هر رنگ و لعابی خودش را بزک کند، دیر پا بماند.

ناگفته پیداست که در سیاست نمی شود با ضرس قاطع، سبک و سطح تحولات و زمان تغییر بنیادین را پیش بینی کرد. بنظر من با دسترس داشتن اخبار و اطلاعات دقیق میدانی و آمار قابل اعتماد، در بهترین حالت، چیزی در حد ۷۰ درصد شاید بتوان سیر تحولات را تحلیل کرد. یک اتفاق سیاسی- اجتماعی، اقتصادی و یا طبیعی می تواند خیلی چیزها را عوض کند. گذشته از این، پیچیدگی جامعه‌ بشری، بویژه جامعه پر از رمز و راز ایران، پیچیدگی شخصیت و رفتار افراد، در هم تنیدگی و پیچیدگی مصالح و منافع بازیگران ملی و بین المللی، همه و همه، می تواند تحلیلگران و ناظران را با اتفاقی ناگهانی و کمتر پیش بینی شده روبرو سازد.

putin.jpgمن هیچگاه آرزوی بروز یک حادثه ناگهانی و یا معجزه را نداشته ام؛ چرا که هرگز نخواسته ام دوباره جامعه ما با سرنوشت ناپیدا و نا آشنا روبرو شود. اگر ما در پیشبرد گذار ملی کاهلی کنیم که متأسفانه باید بگویم اینگونه است؛ زمان و سیر تحولات پیرامون ایران راه خودش را می رود و از گذار به سوی تزریق آلترناتیو ناخوانا با ما ابایی ندارد. این ما هستیم که باید بهوش باشیم تا یک تغییر روبنایی به ما تحمیل نشود. اگر نمی خواهیم صد سال سیاه دیگر تکرار شود، راه آن است که روند گذار در بستر منطقی خود پیش برود. زمینه قابل اعتماد و قابل اتکا همانا تجربه ماست. ما دو کارکرد سیاسی و حکومتی جلوی چشم داریم؛ یکی نظام قانونی ملت مدار، و آن دیگر بی نظمی فراقانونی امت محور. باری، با چشم باز و بهرمند از دو تجربه، یکی به سوی پس رفت و دیگری به سوی پیشرفت، ما می توانیم پلتفرم گذار به آینده را بیآراییم.

آنچه از سیر تحولات بر می آید نشان می دهد که منطقه، جهان و البته ایران، آبستن تغییرات نا متعارف و عجیب و غریب و شاید نابهنگام باشد. درباره روند تغییر در ایران، شاید بتوان گفت که اگر یک تغییر سریع روبنایی در خود نظام در راستای مدیریت وضعیت آشفته و بحرانی رخ ندهد، و یا یک زیر و بم مدل یلتسینی روی ندهد، کشور با شیب تند می رود به سمت شرایط سال های آخر صدام. فاکتور دیگر، همانا، وضعیت حضور یا حذف خامنه ای از قدرت است که می تواند چارچوب تحلیل و کنش سیاسی را بهم بریزد.

خیلی ساده، چهار گزینه جلوی حکومت اسلامی است تا بماند. یکی گذار کوتاه گورباچفی که بنظرم تاریخ آن گذشته است؛ و باید بگویم هرگز در دیکتاتوری اسلامی ملایان چنین تحولی ممکن نبود‌ه است. رهبری خامنه ای، بویژه، جامعه و حکومت را چنان به خرافات و موهومات و تعصبات مذهبی آلوده کرد که جایی برای بازسازی فکری و ايدئولوژيک نگذاشت. کنار این پس رفت، اصرار بر ماجراجویی در چند جبهه خارجی، آنهم بگونه فرسایشی، تا آنجا پیش رفت که رکورد برژنف را هم در ایستایی سیاسی زد‌. رهبری خامنه ای در یک کلمه تحکم توهم بوده است! برای من شگفت آور بود که زیر سایه رهبری ناصرالدین شاهی، بعضی ها امیدوار بودند خاتمی گورباچف نظام بشود. برای پیدا شدن گورباچف، جدا از تجربه شکست خورده ماجراجویی در بیرون و ظهور بارقه های ايدئولوژی زدایی در درون کشور، یک شخصیت محکم و مصمم در قامت رهبر نیاز بود؛ نه یک رئیس جمهور تدارکاتچی. بعد ها نیز باور نداشتم که رفسنجانی دهه هشتاد و روحانی دهه نود می توانستند چنین نقش و جایگاهی پیدا کنند. برای خود خامنه ای نیز کلاه خروشچفی و گورباچفی بسیار گشاد بود؛ چه برسد به بندگان او. سی و پنج سال رهبری خامنه ای را باید گذار از سلطنت صاحبقرانی تا امروز که نماد تمامیت خواهی محمد علی شاهی است ارزیابی کرد. او نه بی باکی خروشچف را در بازبینی ایدئولوژی به سود استراتژی همزیستی در فضای جنگ سرد داشت و نه عقلانیت گورباچف را در گذار از سوسیالیزم رادیکال به پراگماتیسم سوسیال لیبرال.

گزینه دوم، همانا برخواستن یک یلتسین از دل نظام است که در قحط الرجال رژیم، بروز این گزینه چیزی بیشتر از امر محال نیست. هر آنکه می توانست کسی به حساب بیاید، ناکس خوانده شد و از جمع خودی به نخودی و سپس ناخودی فرو افتاد. همه آنها که در حاشیه قدرت ماندند مجیز گویان بی ارزشی هستند که جز چاپلوسی کاری از ایشان بر نمی آید. واقعیت آن است که در هر دو دسته حاکمان کشوری و لشگری، هیچ شخصیت با شخصیت نمی توان یافت.

گزینه سوم، همان است که گفتم در غلطیدن رژیم به سال های آخر صدام. در این شکل، اگر جامعه منفعل و مأیوس بماند و رژیم در پناه پذیرش اجباری انزوا و انفعال بیشتر در محیط بین الملل، بتواند کشور را با مشت آهنین نگه بدارد، شاید با مرگ رهبران زوار دررفته سالخورده، جایی باز شود تا عقبه جوان تر حاکمیت بر مصدر کار قرار گیرند. نظر به فساد ریشه دار که از بالا تا پایین کشور را فرا گرفته و نیز ایدئولوژی ورشکسته تاریخ مصرف گذشته که در عمق جان عقبه و بدنه حکومتی جا گرفته، نباید انتظار ظهور یک بن سلمان داشت. در اینصورت، آنچه از ایران می ماند یک کوبای عقب نگه داشته شده است و نه بهتر. کوبایی که شاید دهه ها بماند و ملتی را در رنج نگه بدارد.

گزینه پایانی، همانا بسته به اراده قدرت های رقیب جهانی است. فشار حداکثری تحریم سیاسی و اقتصادی از سوی قطب فرا دست دنیا در کنار واکنش های خشم آلود جامعه، سرانجام، رژیم را به سرنوشت سقوط صدام دچار خواهد کرد.

صحنه جهانی، هر آینه، منتظر گذار قانونی و منطقی ما نمی ماند. غرب و بویژه دولت پرزیدنت ترامپ حوصله مذاکره بی نتیجه فرسایشی ندارد‌. همچنین، کل منطقه از ماجراجویی رژیم ملایان خسته شده و نگران پیامدهای ناگوار و غیر قابل ارزیابی یک درگیری منطقه ای است. در این بین، یک برخورد قاطع نظامی با ارکان سیاسی- سپاهی رژیم، برای اسرائیل چه بسا توجیه پذیر باشد. این رویارویی نظامی از سوی اسرائیل همانا بسته به پشتیبانی قاطع سیاسی و لجستیکی و شاید عملیاتی آمریکاست‌. شاید بتوان‌گفت که جنگ رعد آسا و در هم کوبیدن توان عملیاتی سپاه می تواند فروپاشی رژیم را شتاب بخشد. این جنگ، چه سخت افزاری و یا نرم افزاری، می تواند همراه شود با درهم کوبیدن پایگاه های سپاه و بسیج و قرارگاه های نیروهای سرکوب و نیز پاک کردن کشور از چهره های کلیدی نظامی و سیاسی رژیم. اما، نبود اجماع سیاسی روی یک آلترناتیو ملی، آنچه که بتواند اقبال ایرانیان و اعتماد جهانیان را بدنبال آورد، گزینه جنگ سخت افزاری را در هاله ای از ابهام انداخته است. اگر چنین باشد، یک ایران به گل نشسته، البته به شرط آنکه قابل کنترل باشد، دست کم در میان مدت، می تواند گزینه قابل قبول- یا بهتر است بگویم قابل تحمل، باشد. اگر دو گزینه جنگ و مذاکره دست کم در کوتاه مدت و یا میان مدت جوابگو نباشد، آنچه باقی می ماند یا تغییر است که در چشم انداز نیست؛ و آن دیگری فشار سنگین اقتصادی و تحریم گسترده کشور خواهد بود که شرایط را به سوی وضعیت سال های آخر صدام خواهد کشاند.

در پایان، ما کجا ایستاده ایم؟ اگر بدور از تعصب، روی وفاق و اتحاد اپوزوسیون کار کنیم- کاری که تا همینجا بسیار دیر شده است، شاید بتوانیم نقش مفیدی در پروسه گذار بازی کنیم. به همین دلیل و با توجه به نکاتی که در مقاله اشاره کردم، نقش و ابتکار و حضور پررنگ تر شاهزاده را بعنوان آشنا ترین فرد بین ملت و نماینده یک مانیفست سیاسی و حکومتی موفق در تاریخ معاصر ما، بسیار مهم و تعیین کننده می بینم. واقعیت آن است که در کنار ایده های خوب و مدرن و البته گاهی ایده آلیستی جمهوری خواهی، تنها مانیفست که تجربه عملی خود را نشان داده و می تواند برای یک دوره دو، سه و یا در نهایت چهارساله، پلتفرم گذار کم حاشیه و کم ریسک باشد، مانیفست مشروطه خواهی است که شاهزاده یادگار نوستالژیک آن است. این بدان‌معنا نیست که گذار ما در چهارچوب قانون مشروطه می بایست معطوف و منوط به نقش بالادستی یک پادشاه باشد. رهبر و سخنگوی یک مشروطه اصلاح شده در کنار اجماع عقلای ملت، فضای آرام برای بحث و تصمیم پیرامون اصول سیاست و حکومت در مجلس مؤسسان را فراهم ساخته و در نهایت این ملت خواهد بود که با چشم باز آنچه می خواهد حکم می کند. در این کارزار، و در کنار شاهزاده، ابتکارهایی مانند پیمان همکاری می تواند به فراهم آوردن وفاق و پیشبرد پروسه گذار کمک کند.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy