در میان ایرانیان در عرصه سیاسی اختلاف حاد به گرد شکل حکومتی، جمهوری یا سلطنت، دور میزند. موضع گیریهای حاد که گاه همراه با ناسزاگوئی و هیجان تند همراه است. ما نیازمند اندیشه گری بیشتری هستیم. در جامعه شناسی سیاسی و در فلسفه سیاسی یک مبحث اساسی وجود دارد که همان «جمهوریت» است. روشن است که شرایط سیاسی ایران و وجود توتالیتاریسم اسلامی شیعی، میطلبد که پس از سقوط رژیم در روند سیاسی و انتخاباتی، فرم و شکل جمهوری یا سلطنت روشن گردد. ولی در لحظه کنونی چالش پایهای در باره محتوا و مضمون و ساختار حکومت و قدرت سیاسی است. آیا قدرت آینده باید متکی بر جمهوریت باشد یا نه؟ پس جمهوریت چیست؟
تاریخ اندیشه
ارسطودر کتاب «سیاست» پولیتیکا (۱)، از شهر و از رژیم متکی به خیر و منافع همگانی و از رژیم متکی به خیر و منافع ویژه فرمانروایان میگوید و برآنست که در شهر قانونها و نهادها لازماند تا زندگی نیکویی برای شهروندان برپا گردد. او از گردش مسئولیتها و دمکراسی صحبت میکند. در دیدگاه ارسطو در میان سه نظام حکومتی: پادشاهی، اشراف سالاری و جمهوری، مدل جمهوری قانونمدار است و با دمکراسی پیوند دارد. سیسرون سیاستمدار رومی میگوید جمهوری خواست مردم را در نظر دارد، مردم را در اداره امور و رای دهی میسر میگرداند و از دفاع گروه خاص میپرهیزد.
غایت نهایی جامعه اجتماعی انسانی، تشکیل یک شهر، یک دولت است. تنها دولت قادر به ایجاد محدودیتی است که هدف آن عدالت است. در واقع با شهر، خشونت جای خود را به حاکمیت قانون میدهد. از آنجا که قانون حاکمیت جامعه سیاسی است، عدالت یک ارزش سیاسی است. اما این اجرای عدالت است که تعیین میکند چه چیزی عادلانه است. بنابراین شهر به فرد اجازه میدهد تا به کمال برسد. هر معاشرت سیاسی مستلزم فضایل حکمت و عدالت است: بر پایههای اخلاقی استوار است. بدون فضیلت، انسان منحرف ترین و درنده ترین موجود است و پست ترین انسانها تنها به لذتهای شکم میپردازند.
امانوئل کانت در اثر خود «به سوی صلح پایدار» (۲) که به تاریخ ۱۷۹۵ نوشته شده به مسئله جمهوری میپردازد. کانت میگوید قانون اساسی مدنی باید جمهورسالار باشد. برای او، جمهوری بر سه اصل اساسی استوار است:
اصل آزادی همه افراد جامعه،
اصل وابستگی همه به قوانین مشترک و فرمانبرداری قانونی همگان،
برابری شهروندان در برابر قانون.
کانت جمهوری را از استبداد متمایز میکند. به گفته وی، یک کشور جمهوری بر اساس قانون اساسی مبتنی بر تفکیک قوا و رضایت شهروندان است. بر خلاف سلطنت مطلقه یا استبداد، که در آن فقط یک نفر در مورد جنگ تصمیم میگیرد، در یک جمهوری شهروندان باید به جنگ رضایت دهند و به گفته کانت، جمهوری آنها را بیشتر به دنبال صلح میبرد. او همچنین معتقد است که فقط یک فدراسیون جمهوریها میتواند صلح دائمی را تضمین کند، زیرا رژیمهای جمهوریخواه نسبت به سلطنتها یا دیکتاتوریها علاقه کمتری به جنگ دارند. کانت در اندیشه سیاسی خود به سازماندهی داخلی دولتها محدود نمیشود. این قانون همچنین یک قانون جهانی را پیش بینی میکند که در آن کشورها به قوانین جهانی خاصی احترام میگذارند و صلح و همکاری بین آنها را ترویج میکنند. به طور خلاصه، برای کانت، جمهوری رژیم سیاسی است که بیشترین سازگاری را با اصول عقل و قانون دارد و ستون اساسی صلح دائمی بین ملتها را تشکیل میدهد.
شارل منتسکیو ۱۶۸۹-۱۷۵۵ در کتاب «روح قانون» (۳) از سه گونه حکومت جمهوری پادشاهی و استبداد سخن میگوید. او از شکنندگی همیشگی جمهوری مینویسد زیرا این رژیم ستودنی است ولی در ضمن در درون آن خطر فساد و تباهی وجود دارد. جمهوری بر پایه منافع همگانی است ولی چنانچه فضیلت و اخلاق جمهوری و قانونموداری رعایت نگردد فساد گسترده میشود. هنگامیکه شهروندان به فساد روی میآورند و فضیلت را از دست میدهند دمکراسی راه تباهی میپیماید. منتسکیو میگوید در جمهوری روم کهن تفرقهها و کشاکش و دعواها و فشارها وجود داشت و این پدیدهها مفید است زیرا مردمان بی باک تر میشوند و ترس آنها میریزد و میبینند که همه چیز کامل نیست. توسعه قانونگرایی و فضیلیت در جامعه استواری و نیرومندی جامعه را افزایش میدهد. تجربه فرانسه و امریکا اندیشه جمهوریت را مطرح ساخت. این ایده پی آیند لیبرالیسم فیلسوف انگلیسی جان لاک است.
ویژگیهای اصلی جمهوریت
جمهوریت چیست؟ جمهوریت یک نظام حکومتی است که در آن قدرت و حاکمیت از آنِ مردم است و توسط نمایندگان منتخب آنها اعمال میشود. در یک رژیم متکی بر جمهوریت، برخلاف نظامهای سلطنتی موروثی، حاکمان از طریق انتخابات و فرآیندهای دموکراتیک به قدرت میرسند و معمولاً برای مدتزمان مشخصی حکومت میکنند. پیش از آنکه به شکل جمهوری یا سلطنت بپردازیم توجه کنیم که جمهوریت یک محتوای عمیق در شکلهای گوناگون است.
انتخابی بودن حکومت یک اصل است و مردم از طریق رأیگیری نمایندگان و مسئولان خود را انتخاب میکنند. حاکمیت قانون برای همه است. قوانین بر اساس اصول عدالت و حقوق شهروندی تدوین میشوند و همه افراد، حتی حاکمان، ملزم به رعایت آن هستند. تفکیک قوا پایهای است برای جلوگیری از اقتدارگرایی. قوهی مجریه، قوهی مقننه و قوهی قضاییه از یکدیگر جدا هستند تا مانع تمرکز قدرت شوند. پاسخگویی و مسئولیتپذیری حکمرانان یک اصل است. دولتها و مسئولان منتخب موظف به پاسخگویی در برابر مردم هستند. حقوق شهروندی یک معیار اساسی است. در جمهوریت حقوق اساسی شهروندان مانند آزادی بیان، آزادی تجمع و برابری در برابر قانون تضمین میشود.
جمهوریت متناسب تاریخ و جغرافیا و تجربه سیاسی و حساسیت جامعه به صورتهای گوناگون جلوه میکند. جمهوریت، در اصل، یک روش حکمرانی است که بر پایه مشارکت مردم و حاکمیت قانون بنا شده است و میتواند در شرایط فرهنگی، تاریخی و سیاسی هر کشور، شکلهای متفاوت و ویژه به خود بگیرد.
جمهوری دموکراتیک که در آن مردم مستقیماً یا غیرمستقیم بر حکومت تأثیر میگذارند.
جمهوری پارلمانی که در آن رئیس دولت از طریق پارلمان انتخاب میشود.
جمهوری ریاستی که در آن رئیسجمهور قدرت اجرایی مستقل دارد.
در زیر به دو جمهوری و یک پادشاهی پارلمانی توجه کنیم. این مدلها و شکلها در درون کلیت جمهوریت جای دارند.
الگوی آمریکا
ایالات متحده آمریکا یک جمهوری فدرال و دموکراتیک است. نوع حکومت آن جمهوری ریاستی محسوب میشود، به این معنا که رئیسجمهور در رأس قوه مجریه قرار دارد و هم رئیس دولت و هم فرمانده کل قوا است. ویژگیهای جمهوری آمریکا فدرال به این معنا که فدرالیسم شامل ۵۰ ایالت است که هر کدام دارای دولتهای محلی با اختیارات خاص خود هستند. تفکیک قوا سه قوه مجریه (رئیسجمهور)، مقننه (کنگره شامل مجلس نمایندگان و سنا) و قضائیه (دیوان عالی) از یکدیگر مستقلاند. انتخابات دموکراتیک رئیسجمهور و اعضای کنگره از طریق رأیگیری انتخاب میشوند. قانون اساسی محوری ایالات متحده دارای یک قانون اساسی پایدار و تأثیرگذار است که از سال ۱۷۸۹ اجرا شده است. این سیستم باعث شده آمریکا یکی از قدیمیترین جمهوریهای پایدار در جهان باشد.
کتاب «تحلیل دموکراسی در آمریکا» (۴)، نوشتهی آلکسی دو توکویل است که اولین بار در سال ۱۸۳۵ به انتشار رسید. آلکسی دو توکویل در بیش از ۱۷۵ سال پیش، از فرانسه به ایالات متحده رفت تا معنا و چگونگی کارایی دموکراسی را مورد ارزیابی قرار دهد. او در این کتاب، امتیازها و خطرهای حکومت اکثریت را به بحث میگذارد؛ حکومت اکثریت در نظر «دو توکویل»، میتواند درست به اندازهی حکومتی سلطنتی و اشرافی، مستبدانه باشد. او مینگارد: «در آمریکا به ماورای آمریکا نظر داشتم، در آن جا دموکراسی را جست و جو میکردم و به تمایلات و خصوصیات و هیجانات دموکراسی توجه داشتم، و در اندیشهی این بودم که از دموکراسی چه امیدها و چه بیم هایی میتوان انتظار داشت.»
الگوی فرانسه
پس از انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه و الغای نظام پادشاهی، در سال ۱۷۹۲ جمهوری اول بوجود میآید. این جمهوری در ۱۸۰۲ با استقرار امپراتوری ناپلئون بناپارت پایان یافت. پس از جنگ دوم جهانی جمهوری پنجم فرانسه با محتوای جدید شکل گرفت.
نوع جمهوری فرانسه چگونه است؟ فرانسه یک جمهوری نیمهریاستی است که به آن جمهوری پنجم فرانسه نیز گفته میشود. این نظام در سال ۱۹۵۸ با تدوین قانون اساسی جدید توسط شارل دوگل شکل گرفت و ترکیبی از ویژگیهای جمهوری ریاستی و پارلمانی را دارد. ویژگیهای جمهوری فرانسه کدامند؟ سیستم نیمهریاستی هم رئیسجمهور و هم نخستوزیر در رأس قوه مجریه هستند، اما رئیسجمهور قدرت بیشتری دارد. رئیسجمهور قدرتمند رئیسجمهور از طریق رأی مستقیم مردم انتخاب شده و مسئول سیاستهای کلان کشور، روابط خارجی و دفاع ملی است. نخستوزیر و دولت نخستوزیر توسط رئیسجمهور منصوب میشود اما باید از حمایت اکثریت در پارلمان برخوردار باشد. او مسئول اجرای سیاستهای داخلی است. پارلمان دو مجلسی شامل مجمع ملی و سنا که قوانین را تصویب میکنند و دولت را نظارت میکنند. تفکیک نسبی قوا برخلاف سیستم ریاستی (مانند آمریکا)، قوه مجریه و مقننه تا حدی به هم وابسته هستند، اما رئیسجمهور همچنان نقش محوری دارد. درمواقعی که رئیس جمهور و نخستوزیر از احزاب سیاسی متفاوتی باشند، شرایطی به نام «همزیستی سیاسی» ایجاد میشود که درآن اختیارات نخستوزیر افزایش مییابد.
الگوی انگلستان
بریتانیا یک پادشاهی مشروطه است، به این معنی که پادشاه (یا ملکه) به عنوان رئیس کشور عمل میکند، اما قدرت اجرایی در دست دولت منتخب و نخستوزیر است. در بریتانیا تفکیک قوا وجود دارد، اما این به معنای جمهوری بودن نظام آن نیست. تفکیک قوا یک اصل در بسیاری از نظامهای حکومتی، از جمله پادشاهیهای مشروطه پارلمانی و جمهوریهای پارلمانی دمکراتیک است.
براستی تفاوت جمهوری و پادشاهی مشروطه بریتانیا در چیست؟
یکم، وجود مقام پادشاهی. در یک جمهوری، رئیس کشور معمولاً منتخب است مانند رئیسجمهور که با رای مردم انتخاب میگردد، اما در بریتانیا، شاه چارلز سوم بهصورت موروثی رئیس کشور است.
دوم، قانون اساسی نانوشته. بریتانیا برخلاف بسیاری از جمهوریها یک قانون اساسی مدون ندارد و قوانین آن بر اساس عرف، قوانین پارلمانی و رویههای قضایی است.
سوم، تفکیک قوا در چارچوب سلطنت مشروطه. در بریتانیا، قوه مجریه (دولت) از طریق انتخابات عمومی تعیین میشود، اما مشروعیت نهایی آن از پادشاه میآید برای نمونه نخستوزیر توسط پادشاه منصوب میشود، اگرچه او ملزم به انتخاب رهبر حزب اکثریت است.
بنابراین، تفکیک قوا ویژگی جمهوری نیست، بلکه ویژگی یک نظام دموکراتیک است. جمهوری و پادشاهی هر دو میتوانند دموکراتیک باشند، اما جمهوریها رئیس دولت منتخب دارند، درحالیکه پادشاهیهای مشروطه یک پادشاه موروثی دارند. جمهوریت یک مضمون (ماهیت) است و جمهوری یک شکل حکومتی میتوان کشوری را یافت که ماهیت جمهوری داشته باشد اما شکل جمهوری نداشته باشد، یا بالعکس.
الگوی حکومتی بریتانیا مضمون جمهوری، اما شکل پادشاهی دارد. بریتانیا از نظر مضمون شباهت زیادی به جمهوری دارد: تفکیک قوا وجود دارد، دولت منتخب مردم است، حاکمیت قانون و حقوق شهروندی رعایت میشود، اما از نظر شکل حکومتی، پادشاهی مشروطه است، رئیس کشور (پادشاه) موروثی است و بالاخره برخی از اختیارات نمادین همچنان در دست پادشاه باقی میماند. جمهوری یک نوع شکل حکومت است که در آن حاکمان از طریق انتخابات تعیین میشوند و قدرت بر اساس قانون اساسی اعمال میشود. این نوع حکومت در مقابل نظامهای سلطنتی قرار دارد که در آن قدرت به صورت موروثی منتقل میشود.
بریتانیا از لحاظ مضمون، به جمهوریت نزدیک است، اما از لحاظ شکل، جمهوری نیست بلکه یک پادشاهی مشروطه دموکراتیک است. بنابراین، وجود تفکیک قوا و دموکراسی، یک کشور را الزاماً جمهوری نمیکند، بلکه «شکل» نظام نیز مهم است. جمهوریت یک اصل یا دکترین سیاسی است که بر مشارکت مردم در حکومت، برابری در برابر قانون و نفی حاکمیت موروثی تأکید دارد. جمهوریت میتواند به عنوان یک ویژگی درون یک حکومت باشد، حتی اگر نام آن "جمهوری" نباشد
جمهوریت و دمکراسی و توتالیتاریسم
تفکیک بین جمهوریت و جمهوری چگونه میسر است؟ جمهوریت مضمون و ماهیت است. به این معناست که حکومت بر اساس اراده مردم و نمایندگی عمومی است. قدرت سیاسی از مردم ناشی میشود، نه از یک فرد یا خانواده خاص. مشارکت مردم در تصمیمگیریهای کلان از طریق نهادهای دموکراتیک تضمین میشود. پس تفکیک قوا، انتخابات آزاد، حاکمیت قانون و حقوق شهروندی از ویژگیهای آن است.
جمهوری شکل حکومتی به نظامی گفته میشود که در آن رئیس کشور انتخابی است، نه موروثی. معمولاً دارای یک رئیسجمهور به عنوان رهبر کشور است، میتواند دموکراتیک باشد (مانند فرانسه) یا غیردموکراتیک مانند برخی جمهوریهای دیکتاتوری مانند ایران، کره شمالی، روسیه.
جمهوریت و دموکراسی مفاهیمی مرتبط اما متمایز از یکدیگر هستند. هر جمهوری میتواند دموکراتیک باشد، اما این دو واژه دقیقاً مترادف نیستند. دموکراسی یک شیوه حکمرانی است که بر پایه مشارکت مستقیم یا غیرمستقیم مردم در تصمیمگیریهای سیاسی بنا شده است. در یک جمهوری، حاکمان منتخب هستند و حکومت بر اساس قوانین و اصول پایدار مانند قانون اساسی اداره میشود
در یک دموکراسی مستقیم، مردم مستقیماً در تصمیمگیریها نقش دارند، در حالی که در یک دموکراسی غیرمستقیم یا نمایندگی، مردم نمایندگانی را برای تصمیمگیری انتخاب میکنند.
در یک جمهوری، قانون اساسی و حقوق فردی و حقوق اقلیتها در برابر رأی اکثریت محفوظ میمانند. در یک دموکراسی، اکثریت میتواند تصمیمی بگیرد که حقوق اقلیت را محدود کند. در چنین حالتی دمکراسی نقض میشود زیرا دمکراسی برای همگان است و اگر اقلیت سرکوب شود دمکراسی نقض شده است.
یک کشور میتواند جمهوری باشد ولی دموکراتیک نباشد مانند جمهوریهای استبدادی کمونیستی یا اسلامی که در واقع اقتدارگرا و توتالیتر هستند. یک دموکراسی میتواند جمهوری باشد، اما میتواند در شکل سلطنت مشروطه پارلمانی نیز عمل کند مانند بریتانیا و اسپانیا و ژاپن که بنیاد آنها جمهوریت است.
ریمون آرون (۱۹۰۵-۱۹۸۳) فیلسوف، جامعهشناس و تحلیلگر سیاسی فرانسوی است. او یکی از مهمترین متفکران قرن بیستم بود که درباره دموکراسی، توتالیتاریسم و لیبرالیسم نظرات مهمی ارائه کرد. او در آثارش، بهویژه در کتاب «دموکراسی و تمامیتخواهی» (۵) دموکراسی را در تقابل با حکومتهای استبدادی تحلیل میکند. به نظر وی دموکراسی بهعنوان یک سیستم باز و رقابتی است. آرون معتقد بود که دموکراسی یک نظام حکومتی است که در آن قدرت از طریق رقابت آزاد میان نخبگان سیاسی اعمال میشود. در این سیستم، احزاب مختلف برای کسب رأی مردم رقابت میکنند و دولت در برابر جامعه پاسخگو است. آرون برآن بود که رژیم لیبرالیسم سیاسی و دمکراسی، بهترین رژیم است و در ضمن به نقد ایدهآلیسم افراطی درباره دموکراسی میپرداخت. آرون برخلاف برخی متفکران، دموکراسی را یک سیستم کامل و بدون نقص نمیدانست. او تأکید داشت که دموکراسی همیشه در معرض تهدیدهایی مانند پوپولیسم، هرجومرج و ناپایداری سیاسی قرار دارد. برای آرون تفاوت دموکراسی و تمامیتخواهی عظیم است. آرون یکی از منتقدان سرسخت توتالیتاریسم بود. او معتقد بود که در نظامهای دموکراتیک، شهروندان آزادی دارند و نهادهای مستقل از حکومت مانند رسانهها و احزاب بر عملکرد دولت نظارت میکنند، درحالیکه در نظامهای تمامیتخواه مانند نازیسم و کمونیسم شوروی، حکومت تمام جنبههای زندگی مردم را کنترل میکند.
جمهوریت پویا
جمهوریت بمرور با دمکراسی تقویت شد. رشد پلورالیسم سیاسی، توسعه آزادی بیان، مبارزه زنان برای برابری، اندیشه اومانیسم مدنی، الگوی دمکراسی مشارکتی، آزادی مطبوعات و رسانهها، مبارزه برای حفظ محیط زیست، مبارزه فیلسوفان، میهن دوستی، حقوق بشر، آزادی اندیشه و نقد، همه و همه، مفهوم جمهوریت دمکراتیک را گسترش داده و نیرومند ساختند. جمهوریت متناسب با تجربه انسانها و آزادی خواهی شهروندانه رشد کرده و دقیق تر شده است.
جان استوارت میل در کتاب «درآزادی» (۶) بطور وسیع در باره ضرورت آزادی میگوید و این امر را نشانه تربیت و تمدن میداند. او میگوید نبود مدافعان فراوان یک اندیشه دلیلی برای خاموش کردن آن اندیشه نیست. برای جان استوارت میل، آزادی اندیشه باید کامل باشد. او میگوید سقراط را بخاطر امر ضد اخلاقی محکوم کردند و مسیح را بخاطر کفرگوئی محکوم نمودند. او میگوید جامعه میخواست نشان دهد که خطاناپذیر است و این افراد منحرف باید حذف شوند. حال آنکه جامعه خطاکار بود زیرا مخالف آزادی بیان بود.
کتاب «نظریه عدالت» (۷) به قلم جان راولز، فیلسوف و استاد دانشگاه هاروارد، که در سال ۱۹۷۱ منتشر شد فرصتی به دست داد تا دو باره مفهوم لیبرالیسم متکی بر عدالت اجتماعی و ایده جمهوریت و گفتمان در باره تعهد مدنی و خیرهمگانی و حاکمیت قانون طرح گردد. از نگاه او لیبرالیسم فقط دفاع از حقوق فرد نیست. این حقوق فردی با عدالت اجتماعی پیوند دارد. جان راولز برآنست که عدالت اجتماعی تناقضی با پیشرفت اقتصادی ندارد. او مینویسد هدف من ارائه دیدگاهی از عدالت است که قرارداد اجتماعی مورد نظر جان لاک و ژان ژاک روسو و کانت را ارتقا میدهد. این قرارداد اجتماعی متکی بر همکاری اجتماعی است و تعیین کننده نوعی توزیع امتیازات اجتماعی است. تئوری عدالت بمعنای نوعی انصاف و دادگری در قرارداد اجتماعی است. (برگ ۳۷ چاپ پاریس ۲۰۰۹).
دو متفکر ژاک الول فرانسوی و هانس ژوناس آلمانی، چالش زیست محیطی و اتیک مسئولیت پذیری را به مرکز توجه در جامعه کنونی و برای نسلهای بعدی تبدیل کردند. در نگاه هانس ژوناس در کتاب «اصل مسئولیت» (۸)، حقوق شهروندی و مدیریت قدرت سیاسی و پایداری دمکراسی با تلاش برای حقوق طبیعت گره خورده است. در مفهوم جمهوریت در زمان مدرن چالش زیستبوم گرایی یک اصل است. جمهوریت برای زندگی با کیفیت انسان است و کیفیت زیست انسانی در مدلهای سیاسی از کیفیت زیست محیطی جدا نیست. (به کتاب «بحران بزرگ» من رجوع کنید.).
حکومت دمکراتیک شد زیرا خود را از تقدس آسمانی و استبدادی خارج کرد و متکی بر اصل جدایی دین از حکومت و اصل برابری شهروندان شد. اصل جدایی یا لائیسیته عامل صلح اجتماعی است و همه دینداران و خداناباوران و ندانم گرایان را در داشتن دین و فلسفه خود آزاد میگذارد. براساس این اصل قانونی حکومت نسبت به دینها بیطرف است و از دین هیچگونه جانبداری نمیکند. لائیسیته در مقابل مداخله دینها و از جمله اسلام و شیعه گری در سیاست کشورداری و قدرت سیاسی میایستد. مفهوم «سکولاریسم» ناروشن است و برای برخی وسیله مماشات است. در ایران با توجه به ماهیت استعماری و تجاوزکارانه اسلام، لائیسیته با شفافیت و قدرت بیشتر است. جمهوریت و برابری شهروندان با حکومت لائیک میسر است.
فیلسوف فرانسوی «سرژ ادیه» در کتاب «نظریههای جمهوری و جمهوریت» (۹) از رویارویی جمهوریت باوری محافظه کار و جمهوریت باوری اجتماعی نام میبرد. این گفتار بمعنای وجود میدان وسیع گرایشهای فکری در این زمینه است. جمهوریت نیاز به مبارزه فکری و آموزشی دارد تا در جامعه کنونی به پایه فرهنگی تبدیل شود. بنابراین خوب است تا ایرانیان و اپوزیسیون ایران در این زمینه بحث و گفتگو را بازکنند. پیش از آنکه جدال هیجانی روی شکل جمهوری و پادشاهی باشد، ما باید در باره مضمون قدرت سیاسی و محتوای حکومت و امر جمهوریت، فکر خود را توسعه دهیم.
جلال ایجادی
جامعه شناس، دانشگاه فرانسه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
۱-Aristote, Les Politiques, éd: GF Flammarion - 2009
۲-Kant Emmanuel, la Paix perpétuelle, éd: Vrin
۳-Montesquieu, De l'esprit des Lois, éd: Flammarion
۴-Tocqueville, De la Démocratie en Amérique, éd: Flammarion
۵-Aron Raymond, Démocratie et Totalitarisme, éd: Folio
۶-Mill John Stuart, De la liberté, éd: Folio
۷-Rawls John, Théorie de la justice, éd: Essais
۸-Jonas Hans, Principe Responsabilité, éd: Champs
۹- سرژ ادیه، نظریههای جمهوری و جمهوریت، مترجم عبدالوهاب احمدی، انتشارات بایگانی، تهران ۱۴۰۳.
توضیح در باره نویسنده: جلال ایجادی در کتابهای گوناگون در باره اسلام و قرآن و تروریسم اسلامی و نیز جنبشهای اجتماعی در جهان و انقلابهای ایران نوشته است. آخرین کتاب ایجادی «شیعه گری و ازخودبیگانگی ایرانیان» انتشارات فروغ در آلمان در ۴۲۰ برگ. کتاب او «انقلاب برای گسست، جامعه شناسی انقلاب زن زندگی آزادی»، ۳۳۰صفحه انتشارات فروغ. ایجادی اثر دیگر خود را بنام «بحران بزرگ زیستبوم جهان و ایران» در ۴۸۰ برگ، انتشارات فروغ، منتشر نمود. کتاب به نام «گیتی مداری و لائیسیته، قدرت سیاسی در ایران» از جلال ایجادی توسط انتشارات فروغ در ۳۵۰ برگ انتشار یافته است. از این نویسنده در گذشته کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، ۳۱۰ صفحه، نشر مهری، کتاب «جامعه شناسی آسیبها و دگرگونیهای جامعه ایران»، ۴۰۰ صفحه، انتشارات نشرمهری، کتاب «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»، ۳۸۰ صفحه، و کتاب «اندیشه ورزیها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، ۷۲۰ صفحه، چاپ نشر مهری، منتشر شده است. جلال ایجادی هر هفته چند برنامه تلویزیونی در زمینه انقلاب، لائیسیته، دمکراسی، فلسفه، جامعه شناسی و نقد قرآن و اسلام، تهیه و پخش میکند. این برنامهها را در یوتوب میتوانید مشاهده کنید. افزون برآن، ایجادی در تلویزیونهای پربیننده فرانسه بعنوان متخصص در باره خاورمیانه و اسلام و لائیسیته شرکت میکند.