Friday, Mar 21, 2025

صفحه نخست » جمهوری اسلامی چگونه به ۱۴۰۴ وارد می‌شود؟ بابک خطی

Babak_Khati.jpgاین یادداشت به دنبال پاسخ به این سوال است که جمهوری اسلامی در پایان سال ۱۴۰۳ چه وضعی دارد و چگونه وارد سال جدید شده است؟

امری که پاسخ به آن را باید در دو بعد داخلی وخارجی جستجو کرد.

در میان اتفاقات سال ۱۴۰۳ هرچند انتخابات ریاست جمهوری یک شکست محسوب می‌شود اما باز هم میزان مشارکت در آن اندکی بیش از انتخابات فضاحت‌بار سال قبل مجلس بود و این یعنی حکومت توانسته بود با صحنه گردانی سیرک اصلاح‌طلبی خود و دو قطبی کردن شدید فضا در بستر ایجاد موج جلیلی (باقری) هراسی، اندکی هم که شده صفوف مستحکم تحریم را بخراشد.

هرچند فقط چندماه زمان لازم بود که دستان خالی پزشکیان که جز اطاعت محض از اوامر مقام "معظم"! رهبری هیچ هنری در چنته نداشت رو شود و کشور در مواردی حیاتی چون آب، برق، گاز و... وارد فاز جدیدی از بحران شود.

رفتاری چنان مطیع و برده‌وار که کسی که با رگ گردن برآمده در تبلیغات انتخاباتی بر لزوم گفتگو با دنیا تاکید می‌کرد و با کوبیدن سایر کاندیداها در این زمینه برای مردم قسم جلاله می‌خورد و وعده‌ی گشایش می‌داد، پس از مخالفت رهبر با مذاکره، از هیات دولت صرفا خواستار تبیین فرمایشات مقام معظم رهبری شد!

او تمام نهج‌البلاغه‌خوانی‌های تبلیغاتی و ریختن اشک تمساح برای اقشار آسیب‌پذیر را نیز در میدان عمل با چیدن تیمی فاسد از لحاظ اقتصادی در حول خود تاخت زد و در گرماگرم این ابربحران‌ها که کمر مردم را زیر بار فشار اقتصادی خود خم کرده تمام هنر هیات دولت، جز راه رفتن لات مسلک پرزیدنت مسعود!، "کشف"! واژه "ناترازی" بوده، با این خیال خام که با استخدام این کلمه می‌توان روی تمام سوءمدیریت‌ها و فرار از مسوولیت‌ها سرپوش گذاشت و میلیاردها دلار اختلاس، خاصه خرجی‌های هسته‌ای موشکی و خرج گروه‌های نیابتی حکومت را از دید جامعه پنهان کرد.

در سطح جامعه و درمورد اختناق سیاسی حاکم نیز حکومت سال ۱۴۰۲ را در خیال خود فاز ثبات پس از جنبش "زن زندگی آزادی" می‌پنداشت و در امتداد این تحلیل که جنبش دیگر تمام شده سعی می‌کرد با بگیر و ببند و قدرت‌نمایی در کوچه و خیابان برای مردم به خود دلداری دهد.

اعمال قدرتی که اوج آن در بستر لایحه حجاب و عفاف رخ داد: لایحه‌ای که توسط قوه قضاییه تهیه و اردیبهشت ۱۴۰۲ به دولت فرستاده و در آنجا نیز بلافاصه تصویب و به مجلس ارسال شد. این لایحه در صحن مجلس با یک فوریت مطرح و کلیات آن در انتهای خرداد ماه تصویب و بالاخره در مردادماه منتشر شد، در حالی که کاشف به عمل آمد مجلس در نقش کاسه‌‌ای داغ‌تر از آش حتی مجازات‌های [غیرقابل قبول] تعیین شده توسط قوه قضاییه در لایحه را کافی ندانسته، به تشدید آن پرداخته است!

امری که باز هم نشان از حس و حال حکومت در کنترل اوضاع و اعتماد به نفس کاذب آن داشت.

اما سیر اتفاقات و مقاومت مدنی گسترده و متحد مردم ایران خصوصا زنان ایرانی در تاکید و ابرام بر پوشش انتخابی و حمایت جامعه از این امر چون سدی محکم در برابر خیالات باطل حکومت ایستاد و سرنوشت دیگری را رقم زد.

چرا که حقیقت امر این بود که جنبش "زن زندگی آزادی" -برخلاف اوهام حکومت- هرگز خاموش نشده و از فاز اعتراضات خیابانی به فاز تکمیلی نافرمانی مدنی سراسری وارد شده بود.

امری که در سال ۱۴۰۳ نیز به طور فزاینده ادامه پیدا کرد و به نقطه عطف خود رسید؛ جایی که از آن پس هرچه حکومت سعی کرد با مشت آهنین محکم‌‌تر و احکام سنگین بیشتر، مردم خصوصا زنان را بترساند و با زهر چشم گرفتن، وادار به عقب‌نشینی کند، به طور متناقض باعث همدلی و اتحاد بیشتر و عزم راسخ‌تر مردم در این مورد می‌گردید.

مقاومتی که در جای جای ایران در جریان است؛ از حضور در کنسرت و مجامع و مراسم رسمی بدون حجاب اجباری گرفته تا داستان عصیان دختر دانشگاه علوم تحقیقات، افزایش فزاینده اعتراضات گسترده مردمی و ایستادگی آنها نسبت به مزدوران ارزشی حکومت و بالاخره "هر" زنی که با پوشش انتخابی و بدون حجاب اجباری از خانه‌اش خارج می‌شود و خود را برای هرگونه اتفاق آماده نموده و در واقع قسمتی از بهای آزادی ایران را می‌پردازد.

چنانکه در حالی‌که در ابتدا فقط دولت اجرای این لایحه را پرهزینه می‌دید، اما با گذر زمان و اعمال مقاومت مدنی پیوسته و متحد میلیون‌ها ایرانی حالا و در انتهای سال ۱۴۰۳، مسوولان رده اول نظام در تمام سطوح را می‌بینیم که با عجز تمام اجرای چنین طرحی را معادل آغاز پایان جمهوری اسلامی و خطرناک می‌‌بینند و در دعوایی داخلی خواهان توقف چیزی هستند که خود با سریالی از سوءمدیریت‌ها طی چهاردهه اخیر باعث و بانی آن بوده‌اند و هرچند اظهار این عجز و ناتوانی برای حفظ بقا است، اما در عین حال این معنی را می‌دهد که مردم ایران با نافرمانی مدنی گسترده و متحد خود توانسته‌اند حکومت را در این مورد ظاهرا غیرقابل معامله - که همواره از آن برای اعمال سلطه خود بر جامعه استفاده می‌نمود- وادار به عقب نشینی کنند و این به معنی اذعان به شکست رسمی و مرگ سیاست حجاب اجباری حکومت اسلامی بعد از چند دهه است.
در مورد شکستن فضای اختناق سیاسی و پراکندن. بذر شجاعت برای ایستادگی، از افشاگری و داخواهی‌های خانواده‌های دادخواه نیز نمی‌توان گذشت که با تمام وجود برای تحقق آزادی و دمکراسی هزینه می‌دهند.

در زمینه سیاست خارجی نیز سال ۱۴۰۲ سال عربده‌کشی و مبارزه طلبی جمهوری اسلامی در منطقه و جهان به پشتی نیروهای شش‌گانه نیابتی‌اش بود.

چنانکه بعد از حملات ۷ اکتبر نیز، هرچند حکومت به طور رسمی منکر آگاهی قبلی از آن شد اما به هیچ‌وجه شادی خود از آن را پنهان نمی‌کرد و به شاخ و شانه کشیدن در برابر اسرائیل ادامه می‌داد، چنانکه برای مدتی نسبتا طولانی بساط پخش شیرینی پیروزی بر اسرائیل در میدان فلسطین داغ بود و البته این در حالی بود که حکومت حتی از نگهداری روزشمار تبلیغاتی محو اسراییل -برگرفته از ادعای خامنه‌ای در این مورد- که در این میدان نصب شده نیز عاجز بود.

در سال ۱۴۰۳ اما تقریبا تمام سران اصلی نیروهای نیابتی رژیم اسلامی از هنیه گرفته تا نصرالله و سنوار و تمام رده‌های اول و دوم رهبری این بازوها نیابتی توسط اسراییل به هلاکت رسیدند و دیری نگذشت که مناطق نظامی حساس ایران نیز به اهداف آشکار اسرائیل تبدیل شد، در حالی‌که تعبیر ادعای خامنه‌ای در "با خاک یکسان کردن تل‌آویو و حیفا" درصورت هرگونه تحرک اسرائیل در منطقه، به موش زاییدن کوه شبیه بود:

فرستادن پرتابه‌هایی به سمت اسرائیل که اسم پهباد و موشک را یدک می‌کشیدند، اما از این صدها و صدها به جز اکثریت قریب به اتفاقی که در همان آسمان رهگیری و خنثی شدند، باقیمانده‌ها نه به هدفی مشخص اصابت و نه حتی یک ساقه نعنا را با خاک یکسان کردند و شاید همین مساله باعث شد که کاربران فضای رسانه‌ای نام "آبگرمکن"! روی این موشک‌ها بگذارند.

ضمن اینکه درتمام طول مسیر این پرتابه‌ها نیز، که قاعدتا باید با رعایت نکات امنیتی و اصول محرمانه شلیک می‌شد، به طور لحظه‌ای توسط خیل عظیمی از مردم معمولی، به عنوان اقدامی تفریحی رصد می‌شد که اخبار آن به سرعت به صدر شوخی‌های پیام‌رسان‌ها تبدیل شدند.

این سیر آبروریزی پس از به قدرت رسیدن ترامپ ابعاد تازه‌تری هم پیدا کرد به این ترتیب که حکومت اسلامی از جایی‌ که خامنه‌ای، رئیسی، اژه‌ای و همه مقامات کشوری و لشکری خواهان گرفتن انتقام سختِ خون قاسم سلیمانی بودند و به کمتر از قتل یا محاکمه ترامپ راضی نمی‌شدند، به چنان ذلتی رسیدند که مجبور به دادن تعهد رسمی مبنی بر این شدند که در حال و آینده اقدام که جای خود حتی راضی به رفتن خاری به پای ترامپ نبوده و نباشند.

در ادامه نیز این بار نوبت به سوریه، بازوی نیابتی دیگر جمهوری اسلامی رسید که حکومت اسلامی پس از سال‌ها حمایت از یک دیکتاتور، کشتار هزاران انسان و صرف میلیاردها دلار از کیسه ملت ایران در آن، در یک چشم بهم زدن -و در بستر توافق آمریکا و روسیه- چنان قافیه را باخت که حتی فرصت شلیک یک گلوله را هم پیدا نکرد و حتی به سختی توانست نیروهای مستشاری خود را از مهلکه، خارج کند. عجیب‌تر اینکه در پی آن، خامنه‌ای چنان از بسته بودن زمین و هوا برای کمک به سوریه شکایت می‌کرد که گویی جنگ در نزد او یک پیک‌نیک آخر هفته تفریحی است که باید همه اسباب فراهم باشد!

این روزها نیز حکومتی که فرماندهان نظامی آن در پس زمینه پرچم‌های نیروهای نیابتی حکومت سخنرانی می‌کردند و رهبرش مدام به آمریکا و اسرائیل چنگ و دندان نشان می‌دهد و رجز می‌خواند، به چنان حقارتی رسیده‌ است که با خواهش و تمنا اصرار دارد که به دنیا و خصوصا آمریکا بقبولاند اقدامات نیروهای نیابتی‌اش در عراق و یمن (جاهای باقیمانده) "هیچ" ربطی به او ندارد و هرچه آنان می‌کنند صرفا تصمیمات خودشان است!

هرچند هنوز روزهای ذلت‌بارتری هم برای حکومت در راه است. گفتگوی اخیر پوتین و ترامپ، قبول آتش بس در اوکراین و تبدیل شدن دست بالای اسرائیل نسبت به ایران به یک اصل در گفتگوی دو رهبر، دیدار رهبران آمریکا و عربستان در ریاض برای تصمیم گیری راجع به ایران، سفرهای پی در پی آشکار و پنهان مقام‌های روسی به ایران برای دیکته کردن دستورات پوتین به مقامات ایران خبر از آن دارد که روسیه قصد دارد اوکراین را با ایران معامله کند و بدین ترتیب حکومت نیز که با مفاهیمی چون منافع ملی و مصالح مردم کلا بیگانه است، در نهایت برای بقای خود، راهی به جز اجرای دستورات روسیه در این زمینه نخواهد داشت.

این عجز و زبونی در داخل و خارج نتیجه کارکرد حکومتی است که به جای محورقرار دادن مردم و تعهد به دمکراسی سعی کرده و می‌کند به مدد سرکوب مردم با مشت آهنین، با اتمی و موشکی شدن و تکیه بر نیروهای شبه‌نظامی برای ناامن کردن منطقه کار خود را پیش ببرد و مقتدر باشد، در حالی‌که این نکته ساده را فراموش کرده است که قدرتمندی حکومت‌ها از گذرگاه رضایت مردم و بر بستر مشارکت آنان می‌گذرد.

جشن‌های نوروزی در تمام ایران خصوصا استان‌های کردنشین علیرغم جو سنگین امنیتی، برگزاری گسترده جشن چهارشنبه سوری با انجام سنت‌های اصیل ایرانی چون قاشق‌زنی در برابر چشمان گشاده از تعجب نیروهای سرکوب، پیاده روی باشکوه مردمی به سمت آرامگاه کوروش و حضور گسترده مردم در حافظیه، آرامگاه فردوسی، میدان شهرداری رشت و ... در لحظه‌ی تحویل سال نو نشان می‌دهد که دیرزمانی است که جمهوری اسلامی خیابان و نبض صحن جامعه را به مردم باخته است.

نظام اسلامی در حالی وارد ۱۴۰۴ شده که می‌توان گفت که اکنون بیش از هر زمان دیگری از حیات ۴۷ ساله خود به سرنگونی نزدیک است.

بابک خطی
*



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy