Wednesday, Apr 9, 2025

صفحه نخست » مستقیم یا غیرمستقیم؛ فریب و ریا در برابر شفافیت رنگ می‌بازد

eshkavari.jpgحسن یوسفی اشکوری

یکی از سنت‌های بسیار غلط و هزینه‌زا در جمهوری اسلامی ایران این است که مقامات مسئول آن با مردم خود و صدالبته با مردم جهان روراست و صادق نبوده و نیستند. ظاهری دارند و باطنی؛ در جلوت (تریبون‌های عمومی) به‌گونه‌ای حرف می‌زنند و در خلوت‌های خود و همفکران، و حتی گاه با منتقدان خاص، به‌گونه‌های دیگر، و حتی غالباً با منتقدان همنوایی می‌کنند. من خود در حدود چهل سال پیش در مجلس اول، ده‌ها بار چنین دوگانگی ریاکارانه را تجربه کرده‌ام. تازه این در زمانی بوده که انقلابی صورت گرفته و فضای درونی و بیرونی حکومت عمدتاً حول ارزش‌های اخلاقی و دینی سامان یافته بود و هنوز مردمی بودن به‌عنوان یک ارزش بنیادین، برجسته بود. این سخن که مردم به هیئت جمع، صاحب انقلاب و نظام و کشورند و به تعبیر رایج آن روزها «ولی‌نعمت»‌اند، سه‌رایج زمانه بود. رهبر نظام، آیت‌الله خمینی، سخنگوی چنین ایده‌هایی بود.

هرچند نمونه‌های تجربه‌شده‌ام در فاصله سال‌های ۵۹ تا ۶۳ فراوان است و جای گزارش آن‌ها در این یادداشت کوتاه نیست، و آن را از جمله در دیدارهای فردی و یا جمعی با آقایان هاشمی رفسنجانی و سیدعلی خامنه‌ای (اولی نماینده و رئیس مجلس و دومی در آغاز نماینده و بعدتر رئیس‌جمهور) بارها آزموده‌ام (در کتاب «یادداشت‌های مجلس» او با عنوان بیم و امیدهای یک انقلابی گزارش‌های آن آمده است)، اما در اینجا، برای فهم دقیق‌تر مرادم، فقط به نقل یک نمونه بسنده می‌کنم.

عمدتاً از اواخر سال ۵۹، ما شماری از نمایندگان متفاوت‌اندیش و منتقد مجلس، در طبقه زیرزمین مجلس (ساختمان مجلس سنای سابق در خیابان سپه سابق) هنگام صرف غذای ناهار دور میزی می‌نشستیم و کمتر رخ می‌داد که از نمایندگان حزب‌اللهی و یا تعریف‌شده در جریان حزب جمهوری اسلامی ـ به اصطلاح آن ایام «امت حزب‌الله» ـ کسی با ما بنشیند و حتی دقایقی با جمع حدود ده‌نفره ما برای صرف غذا وقت بگذراند.

یک‌بار آقای محمدجواد حجتی کرمانی، که از نظر مواضع سیاسی تا حدودی به جمع ما نزدیک بود، بشقاب غذای خود را گرفت و به جمع ما پیوست. گرم صحبت بودیم که آقای سید محمد خاتمی، که اول نماینده بود و بعد به وزارت ارشاد انتخاب شده بود، بشقاب غذایش را گرفت و نگاهی به این‌طرف و آن‌طرف کرد تا جایی مناسب پیدا کند؛ در نهایت، به طرف جمع ما حرکت کرد. اما در حالی که به میز ما نزدیک می‌شد، به‌گونه‌ای که گویی با خود نجوا می‌کند، با این مضمون گفت: عجب زمانه‌ای شده، ما دیده و شنیده بودیم که سخن گفتن از شریعتی و آل‌احمد دشوار است، اما حالا دیگر نمی‌توان از مطهری هم حرف زد!

محض اطلاع مخاطبان امروزی بگویم که سخنان خاتمی معطوف بود به ممنوعیت انتشار کتاب اقتصاد اسلامی اثر مرتضی مطهری، ابتدا در روزنامه اطلاعات و بعد انتشار مستقل آن در قالب کتاب با فرمان آیت‌الله خمینی، که خود داستانی دیگر و البته عبرت‌آموز دارد.

حجتی در واکنش به سخنان ایهام‌دار خاتمی گفت: راستی! چرا شما مسئولان این‌گونه‌اید؟ شما وقتی به‌طور خصوصی و یا در محافل خصوصی حرف می‌زنید، به‌گونه‌ای سخن می‌گویید، ولی وقتی پشت تریبون می‌روید و می‌خواهید با مردم حرف بزنید، به‌گونه‌ای دیگر سخن می‌گویید!!

این مقدمه برای آن بود که بگویم این زیست دوگانه خلوت و جلوت، و یا نمایش دوگانه ظاهر و باطن، که در طول این چهل و شش سال به اخلاق عمومی و همبستگی بسیار آسیب زده و عملاً زمینه‌های نفاق و ریاکاری را به‌شدت گسترش داده و هنوز هم با شدت ادامه دارد، در روزهای اخیر مصداق تازه‌ای یافته است، و آن، مواجهه با دونالد ترامپ و سیاست‌های او در مذاکرات هسته‌ای و به‌طور کلی با بخشی از سیاست خارجی جمهوری اسلامی است. رئیس‌جمهور آمریکا پیشنهاد مذاکره و توافق داده، البته همراه با جباریت و تهدید و ارعاب. اما آقای خامنه‌ای، به‌عنوان تصمیم‌گیر نهایی در این‌گونه موضوعات، تاکنون چند موضع اعلام کرده که حداقل برخی از آن‌ها در تعارض با هم‌اند: از مخالفت علنی و مکرر تا موافقت مشروط و تعیین انواع شرط و شروط.

ترامپ، با تمامی عیب‌هایی که دارد، حداقل آن است که مواضع فکری، سیاسی و اقتصادی خود را تقریباً با شفافیت (هرچند گاه با تغییر مواضع شگفت) اعلام می‌کند. در مورد ایران، حداقل امروز برای عموم مردم جهان و ایران روشن است که رئیس‌جمهور آمریکا از «آیت‌الله» چه می‌خواهد. اما در مقابل، آیا خامنه‌ای و کارگزارانش می‌دانند یا می‌خواهند رسماً اعلام کنند که چه می‌خواهند و چه می‌گویند و پای حرف خود بایستند؟! به یقین، خامنه‌ای در نهانش به‌گونه‌ای می‌اندیشد و در عیانش، بنا به ملاحظاتی، به‌گونه‌ای دیگر موضع می‌گیرد و غالباً شعار بی‌محتوا می‌دهد و موضع بی‌پشتوانه اتخاذ می‌کند. گفتن ندارد که هزینه‌های هنگفت چنین مواضع غالباً ریاکارانه و ضد منافع ملی را مردم می‌دهند. یکی از دلایل فاصله افتادن کهکشانی دولت وابسته و بی‌اختیار جمهوری اسلامی با اکثریت مردم ایران نیز همین ریاکاری‌ها و فریب‌کاری‌هاست.

قابل تأمل اینکه ترامپ، به‌رغم وفاداری ویرانگرش نسبت به اسرائیل و حمایت‌های نامحدود و نامشروطش از جنایات دولت نتانیاهو و اسرائیلِ متجاوز آن کشور در سرزمین‌های فلسطینی ـ با تمرکز در غزه مظلوم و ویران ـ در دیدار دیروزش با رئیس دولت جنایتکار، محکوم جنگی در نهادهای حقوق بشری و سازمان ملل، حتی با شفافیت از موضع جنگ‌طلبانه و پیشنهاد ناشدنی او فاصله گرفت و همچنان (ولو موقت) مسیر گفتگو را در پیش گرفت؛ چرا که برای او، آنچه مهم است این است که از طریق گفتگو و «معامله» موفق شود تا خود را قهرمان صلح بنماید!

ترامپ با اعلام این خبر که مذاکرات به‌طور مستقیم در جریان است و در روز شنبه آینده (۲۳ فروردین ۱۴۰۴) نیز در سطوح عالی با مقامات ایرانی گفتگو انجام خواهد شد، همه را شگفت‌زده کرد؛ چراکه این خبر رسماً با مواضع رسمی خامنه‌ای و وزیر خارجه‌اش در تعارض بود. اما اندکی بعد، با موضع‌گیری عباس عراقچی، وزیر خارجه رسمی، و برخی مقامات دیگر روشن شد که کم‌وبیش حق با ترامپ بوده است.

هرچند خبر توافق بر سر گفتگو، آن‌ هم رسمی و به‌ویژه به‌طور مستقیم و در سطح عالی، برای ایرانیِ مخالف جنگ و مدافع تعامل و همکاری با جوامع مختلف، خبری خرسندکننده و امیدبخش بوده است، اما پرسیدنی است که: چرا این‌همه لفاظی و بازی با کلمات؟ چرا این‌همه تظاهر و فریب‌کاری مردم؟ مگر نمی‌گفتید مردم ولی‌نعمت ما هستند؟ آیا مردم نامحرم‌اند و بیگانگان محرم و شایسته اعتماد؟ حتی اگر به زور هم وادار به نرمش و تغییر موضع شده باشید، باز «دانستن، حق مردم است»! این مردم‌اند که می‌توانند در روزها و لحظات سخت و دشوار، پشتوانه واقعی حاکمان در هر نوع مواجهه با مخالفان و دشمنان ایران و ایرانی باشند.

حداقل امروز باید برای خامنه‌ای و عواملش روشن شده باشد که، به تعبیر خودشان، سیاست «نه جنگ می‌شود و نه مذاکره می‌کنیم»، اگر هم در دوره‌ای کارکرد داشته، دیگر مؤثر نخواهد بود. شفافیت نسبی مقامات کنونی در کاخ سفید، در کنار رسانه‌های نسبتاً آزاد و به‌ویژه شبکه‌های مجازی رها از سانسورهای رسمی و علنی، دیگر مجالی برای این‌همه ریاکاری و نهان‌کاری و مردم‌فریبی نمی‌گذارد. در این واقعیت، هیچ‌کس، حتی نتانیاهو و ترامپ و دیگران، مستثنا نمی‌شوند؛ همه در ساختمان شیشه‌ای نشسته‌اند!

امیدی اگر به تحقق نسبی عدالت و رعایت دموکراسی و اجرای بی‌تنازل حقوق بشر باشد، عمدتاً به این فضاهای رهاشده از سانسورهای حکومتی و رسمی است. گاه افشای حقیقت، دردناک است و حتی ممکن است حداقل برای برخی ارباب قدرت و ثروت زیان‌بار باشد، اما در نهایت به سود مردم است و اعتماد ملی می‌آفریند و پرده‌های نفاق و ریاکاری و فریب را کنار خواهد زد.

ایمان بیاوریم که فریب و ریا در برابر شفافیت رنگ می‌بازد.

*بخش نظرات این مقاله به درخواست نویسنده غیرفعال شده است



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy