حضرت
در دیناش چنان غرق شده است
که جهان بیرونی را نمیبیند
و نگاه درونیاش
از نگاهِ پیکرهها گنگتر و ماتتر است
*
حضرت که سخت مومن است
میپندارد که قمری و قناری و کوکو هم
در ستایش خداوندش میخوانند
*
در میدان هوشمند دیپلماسی
حضرت، شتر خود را
هر جور که خواست میتازاند
در این شطرنج
حضرت، بیپروای راه و روش بازی
مهرها را به دلخواه خود میچیند،
به دلخواه خود جابهجا میدهد
و به دلخواه خود میزَنَد
*
اکنون که حضرت
مهرههای سنگین اقتدارش را
با حرکتهای سرسری و خام
از دست داده است
بوی پایان بازی شنیده میشود
و لشگری از مهرههای آگاه
خانهبهخانه
به سوی کیش و ماتاش
پیش میرود
رضا فرمند

جامِ زهر سید علی، مهران رفیعی