متن سخنرانی در کنفرانس جمهوری خواهان دموکرات ایران
بی مقدمه به سه موضوع از پیش تعیین شده ی مورد انتظار برنامه ریزان اینکنفرانس می پردازم .
اول. لزوم تجمیع نیروهای معتقد به استقرار جمهوری مردمسالار در ایران آینده به عنوان بدیل رژیم ولایی حاکم.
از عباس میرزا تا کنون هیچ متفکر سیاسی مردم دوست را در ایران نمی توان یافت که به شکست های ایراندر عرصه های مختلف ژئواستراتژیک، ژئو پالی تیک و داخلی متعدد در زمان های مختلف تاریخ معاصر ایران، در عصر شتابنده مدرنیته ، معترف نباشد؛ از میان علل گوناگون باعث اصلی این شکست ها بطور عمده رژیم های حاکم بر کشور بوده اند و لزوم تغییر در وضع مردم ایران چه به لحاظ حقوق مدنی و سیاسی و چه به لحاظ اقتصادی به لزوم تغییر در نظام حاکم به عنوان گام اصلی برای پایان بخشیدن به این چرخه معیوب گره خورده است.
این ضرورت ناشی از یک واقعیت تلخ است و آن اینکه مستبدین حاکم راه بر هرگونه اصلاح از بالا و از درون حاکمیت را می بندند و سیستم بسته را اصلاح ناپذیر میسازند. ردپای این زیانباری را از عصر ناصری تاکنون تجربه کرده ایم و زمان حاضر نیز جدا از این روند پیوسته نیست ، بنابراین، ایجاد بدیل سیاسی قدرتمندی که بتواند بنای پوسیده حاکمیت ولایی کنونی را فرو ریزد، در صدر اولویت ها قرار میگیرد. اما، آیا همه کوشندگاندر این مسیر یک تصویر از آینده و یک راه حل را در توبره نظری و عملی خود داشته اند. مسلما خیر.
از بررسی تاریخی و آنچه که ایران امروز را در چنبره گرفتاری محصور کرده و زندگانی نزدیک به ۹۰ میلیون انسان را ، از غنی تا فقیر، در خطر بی ثباتی و سردرگمی و آشوب و احتمالا جنگ قرار داده است؛ میگذرم و مشخصا به وضع اپوزیسیون مخالف وضع و حاکمیت موجود می پردازم.
در حال حاضر جدای از مافیای درونحکومتی که آماده است در صورت فروپاشی رژیمولایی قدرت سیاسی را برباید؛ سه نیروی سیاسی تاثیرگذار در روند عبور از نظام ولایی حاکم عرصه سیاسی ایران را در اختیار دارند.
۱- بازگشتکنندگان به سلطنت فروریخته پهلوی در انقلاب ۵۷. این گروه صرفنظر از ادعاهای مشروطه طلبی ومقایسه های نامربوط با پادشاهی های بیکاره فسیل شده اروپایی ، بطور آشکار در طلب یک نظاممتمرکز سلطنتی هستند که نسل من آن را تجربه کرده و زخم استبدادش را بر گرده خویش هنوز حس میکند.
۲- سازمان مجاهدین خلق، علیرغم مبارزه ای خونبار با نظام ولایی رهبران این سازمان دچار خطاهای سیاسی استراتژیک و تاکتیکی بسیاری شده اند کهمتاسفانه به عوض انتقاد از خود ، به توجیه آنها میپردازند و درب مبارزه را بر همان پاشنه خونین اما زنگ زده میچرخانند.
در هر دوگروه بالا ، رهبری فردی و بت پرستی فرقه ای ، مولفه سازمانی و تفکری آنان است.
۳- اما ، نیروی سوم:
جمهوری خواهان معتقد به نظام جمهوری مردمسالار با اعتقاد راسخ به جدایی کامل دین از سیاست ،دموکراسی، حقوق بشر، توزیع قدرت سیاسی در جامعه ، تساوی حقوق شهروندی، اتنیکی، وهویتی، و برابری کامل زنو مرد و سرانجام رهبری جمعی، منتخب، مسئول ، دوره ای و پاسخگو ، میباشند.
دو کروه اول، هر وزنی را که برای آنها تصور کنیم به هر حال مرجعیت سیاسی خود را ایجاد کرده و بدیل مطلوب خود را به جامعه ایران و عرصه جهانی معرفی کرده اند. اما گروه سوم که بنا بر تمام شواهد و ظواهر چه در میان متفکران وکوشندگان سیاسی و چه در میان مردم زخم خورده از استبداد، اکثریت را در بر میگیرند؛ هنوز مرجعیت واحد سیاسی وسازمانی خود را نساخته و معرفی نکرده اند.
آنچه را که تا اینجای سخنم گفته ام، بهترین دلیل بر لزوم ایجاد بدیل سیاسی و سازمانی جمهوریخواهی مردمسالار است.
چرا تاکنون این مهم به انجام نرسیده است؛ دلایل بیشمار دارد که بسیار بررسی و از دیدگاه های مختلف آسیب شناسی شده است که من از نزدیک با بسیاری از آنان همراه بوده ام.
اما بهگمان من، وحدت نظری و میل به تجمیع در میان این گروه بسیار بیشتر از حداقل های لازم برای یک اتحاد است؛ مانع اصلی بازمیگردد به خصوصیت های شخصی ، خود محوری، تعصبات گروهی ، انتظارات خارج از توان و ظرفیت های سازمانی و اثر تلخ کشمکش های گذشته و کدورت های بی حاصل.
تنها و تنها، اراده به کنار نهادن این خودمحوری ها و تلخی ها وکدورت هاست که میتواند و باید ما را به ساخت بدیل و اعلام مرجعیت سیاسی و سازمانی جمهوری خواهی مردمسالار راهنمایی کند.
راه حل من، با توجه به ۶۱ سال مبارزه سیاسی در دونظاماستبداری پهلوی و اسلامی و شناخت نزدیک از وضعیت موجود اپوزیسیون اینست که:
نمایندگانی از نهادهای مدنی اعم از سندیکاها، اتحادیه ها، انجمن ها گروه ها و سازمان ها ، همراه با نمایندگانی از احزاب سیاسی معتقد به جمهوری مردمسالار و شخصیت های مبارز دارای مرز بندی مشخص و روشن با ایده پادشاهی خواهی بطور اعم و پهلوی گرایان بطور اخص، از داخل کشور همراه با همین طیف از خارج کشور، ضمن حفظ هویت های مستقل سازمانی و شخصی خویش، به تشکیل یک نهاد بالاسری همتگمارند که میتواند بنا بر شیوه دموکراتیک پیشنهادی من که شاکله اصلی آن اعتقاد به رهبری جمعی، مسئول و پاسخگو و دوره ای میباشد، نام
« کنگره ملی جمهوری خواهان ایران » را برگزیند و به عنوانمرجعیت سیاسی این نحله فکری برنامه ها، اهداف، و دورنماهای خود از ایران آینده در نظامجمهوری مردمسالار را به جامعه ایران و عرصه منطقه ای و جهانی معرفی نماید.
تحقق این هدف نیازمند درک مشترک از حیر جمعی توسط همهمعتقدین به این راه است، من ، همراه با همفکران خود به مثابه سرباز در لشگر آزادی خواهان
برای به ثمر رساندن این ایده میکوشیم و میرزمیم؛ چرا که معتقد هستیم ، پس از ۲۰۰ سال مبارزه در راه قانونیت و آزادی و عدالت اجتماعی و از سر گذرانیدن دوانفلاب و چندیننهضت و تقدیم هزاران شهید در این راه، این بار باید ملت ایران به تمامی این حقوق دست یابد و هرگونه استبداد و خودکامگی را در هر شکل و عنوانی برای همیشه به گورستان تاریخ بسپارد
شاد و پیروز باشید