
اگر جمهوری اسلامی بخواهد و بتواند این فرمان دژخیمانه را پیاده کند، همه ی ستایشها، گشایشها و خوشبینیها ی برآمده از جنبش زن، زندهگی، آزادی نقشبرآب میشود؛ و برای یک دهه باید آنها را فراموشید. اگر جامعهای بتواند و بخواهد از کسی همانند تتلو پشتیبانی کند، آزادی بیان و وجدان را در خود بیمه کرده است.
دفاع از تتلو و حقوق او روزآمدترین، جدیترین و ناگزیرترین رفتار سیاسی ی امروز است. کسانی که به هر شوند و فرنودی از این بار سنگین شانه خالی میکنند، سیاست و دشواریها ی آن را نمیشناسند. ایران در نبود آزادی؛ و آزادی در نبود کسانی همانند تتلو که بتواند از آزادی بیان و وجدان خود لذت ببرد، و صدا ی میلیونها بیصدا باشد، چند پول سیاه میارزد؟
جلاد خونآشامی که با دشنه و ساتوری خونآلود بر پرتگاه تاریخ ایران ایستاده است، اگر بتواند تتلو را بکشد، جامعه مدنی و گذار از این نکبت را خم و تسلیم خواهد کرد. تکسالاری، زرسالاری و ستمسالاری همیشه با شکستن حلقهها ی کوچک، نازک و ضعیف استوار و بر جامعه سوار میشود. اگر او بتواند تتلو را بکشد، سراغ دیگران هم خواهد رفت! دژخیمی را در ایران در گامها ی نخست باید شناخت؛ در برابر آن ایستاد! و پاها ی آن را پیکرد. اگر نمیگذاشتیم آدمکشیها ی مدرسه ی علوی پیش برود، در تابستان ۶۷ هم در خاموشی و فراموشی یک همبودمان (جامعه) مرده هزاران جوان سلاخی نمیشد. اسیرکشی ۶۷ با به دارکشیدن یکی از بیپناهتربن ایرانیان آن دوره یعنی سکینه ی قاسمی (پریبلنده) کلید خورد.
تتلو نماد گوناگونی و دگروارهگی در ایران امروز است؛ هر گونه به تتلو نگاه کنیم، در پایان ایستادن در کنار او ایستادن در کنار آزادی و مردمسالاری است؛ ایستادن در کنار شکنندهترین حلقه و لایه است. ایستادن کنار تتلو نماد یک جامعه ی ایستاده و زنده است.
«به چالش پشتیبانی از صدا ی تتلو با صدا ی بلند بپیوندید تا فصل تاریک شکار شهربندان و خاموشی ی صدا ی بیصدایان در ایران برای همیشه تمام شود.»