Thursday, Apr 24, 2025

صفحه نخست » کلیسای کاتولیک و اشرافیت؛ به مناسبت درگذشت پاپ «فقرا»، احسان ابراهیمی

Ehsan_Ebrahimi.jpgدر ربط و نسبت دین و جامعه سه نظرگاه کلی وجود دارد:

۱- دین بر جامعه مقدم و مسلط است؛

۲- جامعه بر هر پدیده ایی از جمله دین چیره است و نقش خود را بر آن می زند؛

۳- دین و جامعه در پیوندی متقابل و دیالکتیکی به حیات خود ادامه می دهند.

مدتی پیش در مقاله ایی با عنوان «دین و جامعه در سه پرده؛ هگل، ژیلسن و وبر» به فراخور بحث، در بخش مربوط به نظر اتین ژیلسن، فیلسوف و شارح شهیر فلسفه مسیحی و قرون وسطی، اشارتی کوتاه به چگونگی بازتولید مناسبات اشرافی و تجملاتی دوران روم باستان در ساختار کلیسای کاتولیک داشتم. امروز که پاپ فرانسیس از دنیا رفته و جمله معروف وی درباره تبدیل کلیسای کاتولیک به کلیسایی فقیر و برای فقرا بر سر زبانهاست «آرزو دارم کلیسایی فقیر داشته باشیم که برای فقرا باشد.» بد نیست بدان اشارتی کوتاه نظر بیفکنیم تا سرآغاز بحث و مبنای تطور سنتها رو بدانیم:

«یکی از نشانه های اینکه دین در هر جامعه ایی رنگ و بوی آن جامعه را می گیرد، و سنتهای آن جامعه، خود را در قالب دین بازتولید می کنند، لحظه ایست که دین مسیحی توسط دستگاه امپراطوری روم باستان به عنوان دین رسمی پذیرفته شد. تجملات و رسوم اشرافی که حتی امروز نیز در ساختار کلیسای کاتولیک وجود دارد و یکی از نقدهای جدی بدان است، ریشه در آمیزش دین و حکومتی دارد که در روم باستان رخ داد. آن تشریفات امپراطوری و حکومتی، برای تداوم خویش، در قالب و چارچوب نمادهای دینی و مسیحی بازتعریف شدند و تبدیل شدند به بخشی جدایی ناپذیر از مناسک مسیحیت کاتولیک»

اساساً یکی از پیچیدگی های امر دینی در بده و بستانی است که با جامعه مخاطب خود صورت می دهد. دین در جامعه ایی فقیر رنگ فقر می گیرد و دین در جامعه ایی غنی، رنگ غنا. کاستن از تجملات و مردمی کردن نهادی که تاریخی طولانی از تجمل و اشرافیت دارد نه با شعار و نیت نیک بل با فهم چرایی مناسبات و در انداختن مناسباتی جایگزین ممکن است.

در واقع پرسش کلان همانیست که در ابتدا مطرح شد. چه نسبتی میان وضعیت جوامع با وضعیت نهاد دین وجود دارد یا وجود باید داشته باشد تا نهاد دین را به واقعیتهای متن و بطن جوامع نزدیک تر سازد؟

کلیسای کاتولیک در بدو تولد و تأسیسش در لحظه تاریخی که حکومت روم دین مسیحیت را به مثابه دین رسمی خویش پذیرفت، با استدلال ایجاد تداوم تاریخی حجیت مسیح و پیامش،(هگل به ویژه بر مفهوم حجیت و تداومش درباب مسیحیت کلیسایی پافشاری می کند) روح اشرافیت و تجمل را در کالبد دین و دیانت دمید تا بتواند هم عظمت پیام مسیح را تظاهر دهد و هم مناسبات تجملی و اشرافی مندرج در نهاد قدرت و حکومت روم باستان را در شکلی دینی تداوم دهد. پیام مسیح که خالی از هرگونه «شریعت» بود و مبتنی بر تجربه ایمانی مسیح و «طریقت» او برای رسیدن به مقام شفاعت انسان درباب گناه نخستین؛ پس از وی و در برخورد با جامعه ایی اشرافی و ثروتمند در روم باستان، نیاز به پذیرش مناسباتی داشت که در آن جامعه ساری و جاری بود تا بتواند هم به حیات خود ادامه دهد و هم جامعه، در آیینه دیانت جدید، سنتها و باورهای خود را بیابند تا با احساس تعلق و احساس آشنایی، پذیرای آن باشند. این روند تا دوران قرون وسطی و پیش از رنسانس در فضای کلان کلیسای کاتولیک با درهمآمیختگی نهاد دین و دولت به حیات خود ادامه داد و پس از رنسانس و اصلاح دینی لوتری، اگرچه از نقشش در نهاد قدرت گذشت و رها کرد اما همان مناسبات سلسله مراتبی و اشرافی و «نهادی» را به نحو مستقل ادامه داد. اساساً مفهوم «عصمت پاپی» نیازمند برساختن ساختارها و قوانین بیرونی بود تا بتوانند مبتنی بر آنها، و طی روندها و سلسله مراتب، آن را تضمین و تحکیم کنند.

به دیگر سخن، همبستگی نخستین نهاد کلیسای کاتولیک با قدرت سیاسی در روم و سپس تداومش در تمام دوران قرون میانی و وسطی، کلیسای کاتولیک را اسیر روندها و فرآیندهایی کرده که جز اشرافیت و زیست طبقاتی بالا و فوقانی، رویکرد و امکان دیگری ندارد.

در دوران مدرن و همدستی نهاد کلیسا با استعمار اروپایی و خلق جنایاتی فراگیر در کشورهای مستعمره و تازه کشف شده مثل آمریکا و کانادا، بار دیگر نشان داد کلیسای کاتولیک در بنیان و نهاد خود «قدرت محور» است و برای زدودن این سرشت و درون زاد، راهی جز بازتعریف کلان نقش «نهاد کلیسا» وجود ندارد. تلاشهای کسانی چون پاپ فقید در بیان و به رسمیت شناختن زیست فقیرانه و فقیران جهان، تا در سطح شعار و همدردی باشد، هیچ تأثیر و تغییری در این ماجرا نخواهد داشت که اساساً نهاد کلیسای کاتولیک تداوم اشرافیت دینی است.

در فضای سرمایه داری و نوسرمایه داری که «سود» اصلی ترین کارکرد هر نظم و نظام اقتصادی و سیاسی است و عدالت اجتماعی و ... در اولویتهای بعدی قرار دارند، نهاد کلیسا به مثابه یکی از بزرگترین نهادهای اجتماعی در جهان نمی تواند کارکردی دیگرگون داشته باشد. برای دگرگونی کارکرد این نهاد، جز تغییرات بنیادین در نظام حاکم و مسلط بر جهان جدید یعنی سرمایه داری، راهی وجود ندارد. زدودن از حجم سنگین تشریفات، پروتکلها و فرآيندی مدیریتی و مالی نهاد کلیسای کاتولیک در کنار تجمع بالای حجم سرمایه مالی و درگردش این نهاد که تخمینها خبر از چیزی بالای ۱۰۰ میلیارد دلار دارند، اگر چیزی بیشتر از انقلاب نباشد قطعا کمتر نخواهد بود.

خدمات خیریه کلیسای کاتولیک در سطح جهان که در سه سطح کلی مدارس دینی، بیمارستانهای خیریه و سرپناهها برای افراد فقیر و بی خانمان تقسیم شده است، رقمی نزدیک به ۷۵ میلیون دلار در سال هزینه در بر دارد. اما در برابر سود واتیکان از خرید و فروش و سرمایه گذاری در بازارهای سرمایه و تنها مالکیت «بانک واتیکان» که بالغ بر چیزی حدود ۶ میلیارد دلار سرمیه دارد و سود سالیانه ۳۰ میلیون دلاری (سال ۲۰۲۲) رقم ناچیزی است.

پس اساساً یکی از کارکردهای این حجم سنگین از فرآیندها و تشریفات اداری، تسویه و تصفیه افرادیست که مخالف این تجمع سنگین ثروت و دارایی در دستان کلیسای کاتولیک هستند و نه برآوردن و برصدر نشاندن کسانی که قرار است رویکردی اصلاحی و انقلابی به این کوه ثروت داشته باشند. ازین منظر، سخن گفتن از داخل کردن مفهوم «فقر» و «فقرا» به ساختارهای نهاد کلیسای کاتولیک، به نظر امری محال است و شعار دادن برای آن، کمی تا قسمتی مردم فریبی و عوام فریبی خواهد بود. کلیسای کاتولیک برای مشارکت فقرا نیازمند تحولی انقلابی و ساختاری است به ویژه در سطح مالکیت سرمایه و ثروت و نه شعار.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy