دو زندانی، دو نوبل | وقتی چشم دنیا به ایرانِ بیلبخند دوخته میشود
حمید آصفی
گاهی باید سکوت کرد و فقط به تصویر نگاه کرد: یک قابِ ساده از مردی که روزی در زندان جمهوری اسلامی بود و حالا، ایستاده با نخل طلای کن در دست. کمی عقبتر، تصویر زنی که همچنان در بند است، اما نامش بر بلندای جایزه صلح نوبل میدرخشد. جعفر پناهی و نرگس محمدی، دو زندانی، دو برنده، دو پیام روشن از ایران برای جهان.
جایزهی نخل طلا برای بسیاری از سینماگران، همسنگ نوبل ادبیات است. اعتبار آن، نه در فرش قرمز و فلاش دوربینها، که در انتخابهاییست که تاریخ سینما را شکل میدهند. همانطور که نرگس محمدی، نه فقط بهخاطر شجاعتش، که به خاطر زبان روشن و انسانیاش جایزه نوبل گرفت، جعفر پناهی هم با دوربین و روایت صادقانهاش، با همان درد مشترک و امید پنهان، توانست کاری کند که داوران کن دستهایشان را بالا ببرند.
اما در ایران چه گذشت؟ سکوت. یک سکوتِ سرد و معنادار. نه وزیر ارشادی تبریک گفت، نه رسانهای رسمی جرات کرد شادی کند. و این بیصدایی، خودش صدای بلندیست. چون اگر قرار بود این افتخار را تحسین کنند، باید میپذیرفتند که درهای زندانهایشان را به روی همانهایی بستهاند که امروز دارند پرچم ایران را روی بلندترین سکوهای جهانی بالا میبرند.
جمهوری اسلامی حالا با یک تناقض بزرگ روبهروست: چطور باید برای افتخاری کف زد که از دل سرکوب درآمده؟ چطور میشود درباره نخل طلایی گفت، وقتی صاحب آن تا همین چند وقت پیش در بازداشت بود؟ درباره نوبل صلح چه باید گفت، وقتی گیرندهی آن پشت میلههاست؟
از سال ۱۳۹۷ تا امروز، ما چنین افتخاری نداشتیم. کیارستمی که رفت، جای خالیاش در سینمای ایران حس شد، اما حالا پناهی آمده و یکبار دیگر ما را به یاد آورد که هنوز میشود ایستاد و دیده شد. نرگس محمدی هم با همه زخمهایی که بر تن و روانش نشسته، صدای بیصدای زندانیان شد.
آنها چیزی را نمایندگی میکنند که میلیونها ایرانی هر روز در دلشان حمل میکنند: آزادی، کرامت، و زندگی بدون ترس. آنها فرزندان همین مردماند، نه دشمنانشان. برخلاف آن چهرههای حکومتی که سالهاست تحمیل شدند ولی هرگز نتوانستند حتی یک جملهشان را فراتر از خبرگزاریهای وابسته بشنوند.
در شبکههای اجتماعی، موجی از غرور و شادی شکل گرفته. مردم بالاخره چیزی دارند که با صدای بلند دربارهاش حرف بزنند، چیزی که دروغ نیست، تبلیغ نیست، وادادگی نیست. افتخاریست که از ریشههای درد و مقاومت بیرون زده و به گل نشسته.
اگر کسی شک دارد که فاصله میان مردم و حکومت چقدر شده، کافیست فقط مقایسه کند: تبریک وزیر خارجه فرانسه به پناهی، در مقابل سکوت وزیر ارشاد ایران. همین یک سطر، کل روایت این سالهای ماست.
و ما حالا میدانیم: برای جهانی دیده شدن، نیازی به اجازه نیست. نیازی به رسانههای رسمی هم نیست. همین که جعفر پناهی از دل بند، نخل طلا میبرد و نرگس محمدی از زندان، نوبل صلح میگیرد، یعنی مردم ایران هنوز زندهاند، هنوز نفس میکشند، هنوز میسازند و میدرخشند؛ حتی اگر از پشت میلهها باشد.