سگ هار منطقه، ما را تهدید میکند و خط نشان میکشد! اسرائیل نتنیاهو، طی 600 روز گذشته، بیش از 68000 تن را بقتل رسانده؛ دو میلیون سیصد هزار فلسطینی را بی خانمان کرده؛ دهها هزار لبنانی و سوریه ای را نیز آواره ساخته است!
آیا میخواهید منتظر بمانید تا بمب افکن ها و پهبادها، خانه و کاشانه تان را روی سرتان خراب کند، و فرزندانتان را هدف بمب و گلوله های آتش زا قرار بدهد، تا بجنبید؟ زمانی که مرگ می بارد، دیگر خیلی دیر است، "علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد." برای مقابله با چنین پدیده ی شومی، چه باید کرد؟
نخست، مسئولیت هر ایرانی با شعور، با شرف و با وجدانی است که از خانه اش (میهنش) دفاع کند.
ولی پیش از آن، باید کشور را از شرّ حکومتی که چنین فاجعه ای را رقم زده رها ساخت.
نخست ببینیم در کجا قرار داریم؟
با در نظر گرفتن این واقعیت، که امروز یکپارچگی میهن مان، تأسیسات هسته ای - موشکی کشور، و سیستم های دفاعی ایران در معرض نابودی قرار دارند؛ و با علم باینکه مشکلات مان، زائیده رژیم فرقه گرای آخوندی است؛ با یک انتخاب سرنوشت ساز روبرو هستیم. یا برای نجات کشور و رهائی خودمان، رژیم را کنار می زنیم؛ و یا بی تفاوت به سرنوشت خود، آینده فرزندان، و هستی کشورمان، به تماشای حوادث می نشینیم؟
از سوی دیگر، اقتصاد ورشکسته کشور، بخش عظیمی از هم میهنان مان را چنان گرفتار مشکلات روزمره کرده، که شادی و امید، جای خود را به افسردگی و نا امیدی داده و زندگی شان را در "امروز" خلاصه کرده است. نه امیدی به فردا، نه برنامه ای برای آینده، و نه هیچ توانائی برای تغییر اوضاع زندگی و دگرگونی جامعه در خود می بینند. اخته وار، تسلیم تقدیر و سرنوشت شده اند، که دقیقا پدیده ی مورد نظر رژیم فقاهتی برای بقای حکومت شان است.
تسلیم تقدیر و سرنوشت بودن، نگرش و دیدگاه بسیار تخریبی و بازدارنده است. مانند اینکه سوار یک کشتی بادبانی در اقیانوس هستیم، ولی سکّان کشتی در دستمان نیست، و کشتی بدون دخالت ما، مسیر نامشخصی را به سوی مقصدی نامعلوم می پیماید! کشتی حرکت میکند ولی مسیر و فرجامش نامعلوم است: تسلیم تقدیر و سرنوشت است!!!
بررسی اوضاع ایران
چرا تصویرهای دیدار ترامپ از کشورهای خلیج فارس، داغ هم میهنان مان را تازه کرد؟
دیروز (پیش از انقلاب مردمی 57)
ده سال پیش از انقلاب، ایران جزو کشورهای در حال توسعه بود. در نوروز 1355 یعنی دو سال و اندی پیش از انقلاب، اقتصاد کشور به درجه ای رسیده بود، که پول ایران از اعتبار بین المللی برخوردار شد؛ کشورهای صنعتی برای سرمایه گذاری در ایران، از یکدیگر سبقت میگرفتند؛ شاه متکبرانه صحبت از "تمدن بزرگ" میکرد. دگرگونی نسبی اقتصادی و امنیتی، ایران را بسوی پدیده "دولت - ملت" می برد. اوضاع میهن مان، بر عکس امروز، از کشورهای منطقه با ثبات تر و شکوفا تر بود.
امروزمان (ارمغان سیاست تخریبی جمهوری اسلامی)
سیاست فرقه ای (شیعه - سنی) رژیم، و دخالت در امور داخلی کشورهای منطقه؛ مغایر فرهنگ و تمدن ایرانی و آموزه های زرتشت و کوروش است که ارمغان آن، همزیستی، احترام متقابل، و تحمل دگر اندیش بود. رابطه ی جمهوری اسلامی با همسایگان، یک بعدی گری و تضاد است! سیاستی غیر ایرانی، که رابطه با کشورهای منطقه را بشدت متشنج و خصمانه کرده و آنان را بدامان دشمن رانده است. جوّ حاکم بر روابط جمهوری اسلامی با کشورهای همسایه، در پائین ترین سطح همکاری و همزیستی رسانده، میهن مان را منزوی کرده، و در موقعیت بسیار خطرناکی قرار داده است!
سیاست داخلی رژیم نیز، تهاجمی، نامردمی، همراه با فساد مالی گسترده، دزدی و چپاول بی شرمانه دست اندرکاران حکومت بوده است. در ضمنی که بی کفایتی و کم دانی "آخوندها"، عقب افتاده ترین قشر جامعه؛ طی چهل و شش سال گذشته، اقتصاد کشور را ورشکسته، مردم را درمانده، و میهن مان را بشدت آسیب پذیر کرده، به پرتگاه فروپاشی رسانده است. امروز، یکپارچگی ایران، و امنیت ایرانیان که هیچگاه برای رژیم فقاهتی، از ارجحیتی برخوردار نبوده، از کنترل حکومت، خارج شده است!
خامنهای عوامفریب که در مقابل ترور کارشناسان و متخصصان هسته ای - موشکی کشور بوسیله موساد (سازمان اطلاعاتی - امنیتی اسرائیل) در سکوت بوده؛ و انفجار در پایگاه های ویژه موشکی؛ به آتش کشیدن و نایودی مراکز تسلیحات هسته ای کشور را، با شعار "مرگ بر اسرائیل"، پاسخ داده؛ در کمال بی شرمی ادعا میکند: "ایستادگی در برابر ظالمان، علّت دشمنی با ماست".
ترامپ که بشدت گرفتار "جنون خود بزرگ بینی" است در رابطه با مذاکرات برنامه هسته ای می گوید: "هدف برچیدن کامل آن است. من فقط همین را می پذیرم. این مهمترین زمان در تاریخ ایران است. ایران، نفت دارد، انرژی هسته ای را می خواهد چه کار؟ ... یا توافق، یا بمباران؟"
نتنیاهو که ارمغانش برای منطقه، جنگ و نابودی، تجاوز و غصب سرزمین دیگران (تا بامروز، فلسطین، اردن، مصر، لبنان و سوریه)، و قتل عام بوده، می گوید: "بازگشت به برجام یک حماقت است و نباید اتفاق بیفتد." رئیس ستاد ارتش اسرائیل نیز فرمان داده، برای حمله به ایران تدارکات لازم را ببینند. کاتس، وزیر دفاع نتنیاهو، ایران را تهدید کرد و گفت: "همان کاری را که با حزب اله در بیروت، با حماس در غزه، و با اسد در دمشق کردیم، با شما در تهران خواهیم کرد."
ترامپ دنبال خلع سلاح ایران، و نتنیاهو در صدد لبنانیزه (تجزیه) کردن ایران است.
بزرگترین شانس جلوگیری از فاجعه ای که در انتظار میهن مان است، تغییر رژیم است. یعنی گذار از رژیم فرقه گرای آخوندی، و جایگزینی آن با یک سیستم مردمسالار ملی. در چنان شرایطی، آمریکا، غرب و کشورهای دیگر، خواستار روابط دو طرفه و مشترک المنافع خواهند بود؛ و دشمنان و بدخواهانی مانند نتنیاهو، در نبود رژیم فرقه گرا، لولو خوره خوره شان را از دست میدهند و حنایشان دیگر رنگ نخواهد داشت، و باید ماست شان را کیسه کنند.
خوشبختانه، اکثریت قابل ملاحظه ای از هم میهنان مان به این نتیجه رسیده اند که با یک انتخاب روبرو هستیم:
- یا رژیم باید تحت فشار مبارزات مدنی مردم، کناره گیری کند،
- یا باید سرنگون گردد.
آنچه کارمان را دشوارتر میکند، اینست که باید در دو جبهه مبارزه کنیم:
- جبهه نخست، دشمن داخلی، رژیم فاسد آخوندی؛ و
- جبهه دوم، دشمن خارجی، ترامپ دیوانه و نتنیاهوی هار می باشد!
با در نظر گرفتن این واقعیت، که "ایران"، برای رژیم آخوندی، تنها حکم یک "قلک" را دارد؛ و بارها گفته اند که ایران را فتح کرده اند و ایران متعلق به آنان (آخوندها) و اسلام است. و اینکه میدانیم حکومت، ارزشی برای ملت ایران قائل نیست؛ چنانچه کوتاه بیاییم، نجنبیم و رژیم را مجبور به کناره گیری نکنیم؛ یکپارچگی میهن مان را از دست خواهیم داد. وظیفه هر ایرانی میهن دوست، با شرف و وجدان است که نه تنها از سرزمین مان را برای خودمان و فرزندانمان نگهداری کنیم، بل که در مقابل نسل های آینده نیز مسئول هستیم. ما می توانیم و باید حکومت فقاهتی - غیر ایرانی را وادار به کناره گیری کنیم.
چه باید کرد؟ دفاع از ایران
رهائی مردم و نجات ایران:
- نه در اصلاحات رژیم فقاهتی است؛ - نه در حمله نظامی به ایران؛ - نه در همه پرسی عوامفریبانه؛ - نه در بازگشت سلطنت، و - نه در ظهور یک قهرمان و رهبر نجات دهنده، است.
در ضمنی که براندازی، به تنهائی کافی نیست؛ و نیاز به برنامه ی جایگزینی دارد؛ در پاسخ به چه باید کرد، و تدوین برنامه ی جایگزینی نیز، باید بدانیم چه می خواهیم؛ در چه نوع کشور و جامعه ای میخواهیم زندگی کنیم؟ حکومت، جامعه و کشوری که می خواهیم زندگی کنیم، باید دارای چه شرایط و ضوابطی باشند؟
برنامه جایگزینی اندیشکده
زمینه سازی برای دستیابی به نان و آزادی، کارزار احیای اوضاع اقتصادی و سیاسی در فردای ایران آزاد است. برنامه جایگزینی نخست، باید پاسخگوی خواست های مردم، برآورنده ی نیازهای جامعه، و در حد توانائی های کشور باشد. دوم، باید با تکیه به این باور استوار باشد که ایران متعلق به ملت ایران است؛ یعنی مردم، صاحبان اصلی این سرزمین و آب و خاک هستند، و در اوج هرم قرار دارند، نه شاه، نه امام! یعنی مردم، اصل هستند و همه چیز باید برای مردم و در خدمت مردم باشد.
با در نظر گرفتن این پدیده که نه دموکراسی به تنهائی پاسخگو است، و نه رهبر. زیرا، مشکل ایران، یک قطبی نیست، و در نبودِ دموکراسی خلاصه نشده؛ بنابراین، با بر قراری دموکراسی، بر طرف نخواهد شد. برنامه جایگزینی "اندیشکده آگاهی و شناخت":
برپائی سیستم مردمسالار ملی ایران است.
دوم، روشِ هدایت و مدیریتِ برنامه جایگزینی است. پیشنهاد "اندیشکده":
جایگزین کردن پدیده ی "رهبر" با "راهبر" است.
"رهبر"، یک رئیس، فرمانده، سرور و پیشوا است؛ مانند شاه و امام. خودکامگیِ، در چنین شرایطی، امری اجتناب ناپذیر است. خودکامگی، سرچشمه بزرگترین پلیدی ها، هدف حکومتهای خودکامه نیز، کنترل و غارت است. در مقابل،
راهبر، یک راهنما و آموزگار و مدیر است. در راهبری، حکومت، مشورتی و مردمسالار است. رهبر دنبال قدرت و راهبر آماده ی خدمت است. بنابراین، تمرکزمان باید روی برنامه جایگزینی، و پدیده ی "راهبری" باشد.
سوم، سیاست یک حکومت مردمسالار ملی، خرد گرا و استوار است بر: امنیت داخلی، نگهبانی مرزهای کشور، و تأمین نیازهای مردم و جامعه؛ یاری رسانی به نیازمندان، بیکاران، و بازنشستگان؛ ایجاد فرصت های برابر اقتصادی، تولید کار با درآمد کافی (در شان انسان) در سراسر کشور؛ و بالاخره ایجاد زمینه و فرصت برابر مالی برای همه شهروندان می باشد.
نیاز داریم گرد "برنامه جایگزینی": برپائی سیستم "مردمسالار ملی ایران"، و
پدیده "راهبر" که حکومت مشورتی است؛ همگام شویم.
بهترین راه، براندازی نیز، "نافرمانی مدنی" است.
امیرحسین لادن
پنجشنبه 8 خرداد 1404