مذاکرات هسته ای بین ایران و آمریکا ادامه یافت و به دور ششم کشیده شد. مشکل این مذاکرات در کجاست؟ چرا با اینکه پرونده هسته ای ایران بارها و بارها مورد بررسی قرار گرفته و همه جوانب آن اشکار است اما باز هم این مذاکرات به طول انجامیده است؟ به نظر می رسد دو طرف مذاکره، بدنبال چینش قابل قبولی هستند تا توافقی هر چند موقت و ناکامل را یک بازی برد-برد جلوه دهند. برای یافتن پاسخ اینکه آنها چرا و چگونه می توانند به این کار دست بزنند، بررسی وضعیتی که خامنه ای و ترامپ در آن قرار دارند، می تواند ما را در اینباره بیشتر روشن کند
1 ـ وضعیت خامنه ای
ـ خامنه ای که دو ماه پیش گفته بود مذاکراه با آمریکا بی عقلی و بی شرافتی است، مجبور به پذیرفتن مذاکره شده است. او برای اینکه نشان دهد جمهوری اسلامی بر سیاست هسته ای خود ایستاده و اگر نرمشی هم شود، نرمش در اصل صورت نگرفته است، قبل از هر چیز باید طوری عمل کند که مذاکرات بطول انجامد. مذاکرات کوتاه، برای او مشکل ایجاد می کند و از این رو است که این مذاکرات به دور ششم کشیده شده است. البته امکان طولانی تر کردن آن نیز دیگر نیست زیرا همه حرفها زده شده است و از سویی ترامپ عجله دارد.
ـ لازم است بدانیم که خامنه ای نگرانی چندانی هم از حمله نظامی محدود ندارد زیرا به این نتیجه رسیده است که آمریکا خواستار حمله نظامی گسترده به ایران نیست و حمله نظامی محدود به سایتهای هسته ای ایران نیز موجب فروپاشی نظام نمی شود. از اینرو همانطور که در زمان جنگ می گفتند: "جنگ نعمت است"، این زمان نیز می توانند از حمله محدود اسرائیل استفاده لازم را ببرند و بحران را نعمت بدانند. اسرائیل هر چند ممکن است توانا به حمله محدود به ایران باشد اما بدون آمریکا، توانایی حمله گسترده به ایران را ندارد.
ـ اما خامنه ای در وضعیت ضعف مفرط بسر می برد. شکست در لبنان و سوریه و عراق و وضعیت بسیار سخت اقتصادی، از توانایی های جمهوری اسلامی به شدت کاسته است و خامنه ای می داند که برای خروج از بن بست اقتصادی ـ اجتماعی نیاز به توافقی هر چند موقت و ناکامل دارد. فشار بر او از داخل نظام نیز آنچنان بالاست که با اینکه گفته بود مذاکره با آمریکا بی عقلی است، زیر بار آن رفت و البته برای اینکه خود را از بار مسئولیت مبرا بدارد، چند روز پیش هم گفت که نمی داند این مذاکرات به کجا می انجامد. اما همین که زیر بار اصل مذاکره رفته است، گویای ناتوانی او در داخل نظام است. تکنوکراتها و سپاه و اهل بازار و اقتصاد، برای مداکره، اتحادی قوی پیدا کرده اند و هر زمان زوال سیاسی خامنه ای آشکارتر می شود.
2 ـ وضعیت ترامپ
ـ ترامپ از برجام بیرون آمد و برجام را "بدترین قرارداد تاریخ آمریکا" دانست و علت را هم این ذکر کرد که برجام به مسائل "موشکی و تروریستی و جنگهای نیابتی" جمهوری اسلامی نپرداخته است. اما او اکنون پذیرفته است که با ایران مذاکره کند و آنهم تنها در باره مسئله هسته ای! یعنی ترامپ هم نرمشی از نوع خامنه ای را در پذیرفتن مذاکره انجام داده است.
ـ ترامپ تمایل به حمله نظامی ندارد و سعی دارد از حمله بپرهیزد. همسایگان خلیج فارس ایران هم به ترامپ پیام داده اند که جنگ، اقتصاد کشورهای منطقه را متزلزل خواهد کرد و آنها خواهان جنگ با ایران نیستند. از اینرو برخلاف خواست شدید نتانیاهو، او سعی می کند وارد جنگ نشود و اگر هم وارد برخورد نظامی شود بصورت محدود خواهد بود.
ـ بر آمریکا واضح است که حمله نظامی به تاسیسات هسته ای، به برنامه غنی سازی اورانیوم نمی تواند پایان دهد بلکه فقط ادامه و انجام آنرا به تعویق خواهد انداخت. یعنی حمله نظامی نمی تواند جلوی ساختن احتمالی بمب را بگیرد و حتی راه ساختن بمب از سوی جمهوری اسلامی را نیز می تواند هموار کند. اگر واقعا رژیم قصد ساختن بمب داشته باشد، تنها سقوط رژیم است که می تواند جلوی ساختن بمب را بگیرد و ترامپ هم حاضر به حمله نظامی همه جانبه به ایران برای پایان دادن به رژیم نیست. سخنان ترامپ در عربستان و امارات واضح بود او مخالف تغییر رژیمها از طریق نظامی است و نسبت به آنچه در عراق و افغانستان پیش آمده، منتقد جدی است.
ـ ترامپ می داند که تحریمهای ایران محدود به مسئله هسته ای نیستند و وی می تواند حتی در صورت توافق، از برگهای برنده دیگری برای فشار بر ایران استفاده کند.
در چنین موقعیتی، هم ترامپ و هم خامنه ای نیاز به چینش دکوری برای اعلام یک توافق برد-برد دارند. چنین توافقی که در ظاهر برد هر دو طرف را نشان دهد، می تواند بر اصول زیر استوار باشد:
1 ـ ایران هر آنچه اورانیوم با درجه بالای 5 درصد غنی کرده است را باید از دسترس خود خارج کند. در اینباره بین دو طرف توافق هست اما آمریکا ترجیح می دهد یا این اورانیوم از بین برود و یا به کشور دیگری صادر شود حال آنکه ایران می خواهد آنرا در دسترس آژانس در داخل ایران در محل امنی قرار دهد.
2 ـ ایران به غنی سازی در سایت فردو به طور موقت پایان خواهد داد حتی اگر این غنی سازی با درجه پایین باشد
3 ـ ایران حتی فعالیتهای غنی سازی در نطنز را به مدت کوتاهی یا متوقف می کند و یا از سرعت آن به شدت خواهد کاست.
4 ـ ایران بازرسی های همه جانبه سازمان انرژی اتمی را بپذیرد و به کلیه آنها عمل کند و حتی آمریکایی ها را نیز در بین بازرسان بپذیرد.
5 ـ آمریکا حق غنی سازی برای ایران را برسمیت نمی شناسد اما تا پایان دوره ای موقت در اینباره فشار جدیدی وارد نخواهد کرد.
6 ـ امکان همکاریهای منطقه ای برای شرکت در صنعت غنی سازی مطرح شود بدون اینکه در باره آن نتیجه ای گرفته شود حتی احتمال سرمایهگذاری آمریکا در برنامههای هستهای ایران نیز بمیان آید که البته همه اینها برای این خواهد بود که ترامپ مدعی شود که در آینده دیگر ایران نمی تواند به تنهایی تصمیم بگیرد.
7 ـ توافق موقت و ناکامل بعنوان توافق اولیه مطرح خواهد شد و ایران می تواند مدعی شود که حق غنی سازی را برای خود به رسمیت می شناسد و اعلام کند که در پایان دوران موقت آمریکا حق ایران را برسمیت خواهد شناخت.
8 ـ ترامپِ خودشیفته، ادعا خواهد کرد که "من موفق شدم جلوی ساخته شدن 8 بمب اتمی ایران را بگیرم. آنها می توانستند در ظرف سه هفته 8 بمب بسازند و ایران دیگر نمی تواند بدنبال ساختن بمب برود." خامنه ای هم خواهد گفت آنها نتوانستند ما را از راه خود بازدارند و قصد داشتند کلیه تاسیسات هسته ای ایران را برچینند و موفق به اینکار نشدند.
آیا چینش چنین دکوری برای یک بازی برد-برد ممکن است؟ بزودی این مسئله روشنتر خواهد شد. تنها به این نکته اشاره کنم که بازنده اصلی اینگونه مذاکرات، مردم ایران هستند مردمی که ما هستیم و بعنوان تماشاگر در انتظار پایان ماجرای مذاکرات نشسته ایم. مذاکراتی که بدنبال پوشاندن واقعیت ماجراجویی پر هزینه و خانمانسوز غنی سازی اورانیوم است با به جلو آوردن و نمایش دکوری خوشایندِ دو حاکم، مبنی بر توافقی بی محتوا و ناپایدار. همانطور که بارها گفته ام بحران هسته ای ایران راه حل خارجی ندارد. تا زمانی که بعنوان یک ملت، یکپارچه و متحد، خود در این زمینه وارد صحنه نشویم فاجعه بزرگ اقتصادی تاریخ معاصر ایران ادامه خواهد یافت و هر زمان که می گذرد هزینه بر هزینه ها نیز افزوده خواهد شد آنچنانکه فاجعه بر فاجعه ها...