Saturday, Jun 7, 2025

صفحه نخست » امنیت برای قدرت، ناامنی برای ملت؛ سیاستی که می‌کُشد اما پاسخ نمی‌دهد، پارسا زندی

zandi.jpgدر کشوری که رسانه ملی هر روز با آب‌وتاب از «امنیت» سخن می‌گوید، پیکر بی‌جان دختری جوان به نام الهه حسین‌نژاد، در سکوت خاک شد؛ دختری که نه در جنگ کشته شد، نه در اغتشاش، نه حتی در تصادف. او فقط در مسیر بازگشت، هدف یک زورگیر قرار گرفت؛ برای چیزی به نام «موبایل».

نه فقط الهه، بلکه پیش‌تر، امیرمحمد خالقی، دانشجوی ۱۹ ساله مدیریت نیز برای «لپ‌تاپ» خود جان داد. آیا این‌ها فقط تصادف‌اند؟ یا نشانه‌هایی از بحرانی عمیق در ریشه‌های جامعه؟ وقتی در کوچه‌های شهر، کالاهایی مثل موبایل و لپ‌تاپ با جان انسان‌ها برابری می‌کنند، دیگر نمی‌توان چشم بر فاجعه بست.

جنایت تصادفی نیست؛ ساختاری‌است

اگر بخواهیم از نگاه جامعه‌شناختی به موضوع بنگریم، بزهکاری نتیجه‌ی عمل یک فرد مجرم نیست، بلکه حاصل یک زنجیره ناکارآمدی ساختاری است. مجرم، در بیشتر موارد، خود قربانی فقر، تبعیض و بی‌عدالتی‌است؛ قربانی همان سیستمی که مردم را به لبه‌ پرتگاه فشار اقتصادی و روانی کشانده.

زورگیرِ الهه ممکن است بازداشت شده باشد، اما «قاتل واقعی»، سیاست‌گذاری‌هایی‌است که تورم را به جان مردم انداخته، فاصله طبقاتی را عمیق کرده و امید را از نسل جوان ربوده است.

تورم، شکل تازه‌ای از خشونت است

تورم را نمی‌توان صرفاً یک پدیده‌ی اقتصادی دانست؛ تورم، خشونتی سیستماتیک و بی‌صداست. خشونتی که روزانه سفره‌ی مردم را کوچک‌تر، و صبر و اخلاق را فرسوده‌تر می‌کند.

در جامعه‌ای که فقر نهادینه شده، سرقت و خشونت نیز نهادینه می‌شود. آنچه امروز در خیابان‌ها شاهد آن هستیم، زاییده تورم افسارگسیخته، بیکاری گسترده، و ناامیدی اجتماعی است.
در این جغرافیا، لپ‌تاپ یا موبایل نه ابزار آموزش یا ارتباط، بلکه عاملی برای مرگ شده‌اند. و همه در حالی رخ می‌دهد که مسئولان، نه برای کاهش تورم پاسخی دارند، و نه برای تأمین امنیت جانی مردم.

امنیت، فقط برای حکومت؟

نیروی انتظامی در ایران، همواره با تمرکز ویژه‌ای بر «امنیت سیاسی» عمل کرده است؛ یعنی حفظ نظم از نگاه حکومت، نه جامعه. همین نیرو که در مواجهه با معترضان و منتقدان سیاسی، نهایت واکنش و اقتدار را به نمایش می‌گذارد، در مواجهه با زورگیری‌های خیابانی و ناامنی‌های واقعی، یا ناکارآمد است یا دیر واکنش نشان می‌دهد.

سؤال ساده است: آیا امنیت فقط باید برای ساختمان‌های حکومتی باشد؟ آیا جان دختران و پسرانی که شبانه از سر کار یا دانشگاه به خانه برمی‌گردند، ارزشی ندارد؟

مسئولیت‌گریزی به‌جای پاسخگویی
در کشورهای پاسخ‌گو، وقوع چنین جنایت‌هایی معمولاً منجر به استعفای مقامات امنیتی یا آغاز تحقیقات علنی می‌شود. اما در ایران، نه‌تنها هیچ‌یک از فرماندهان نیروی انتظامی استعفا نمی‌دهند، بلکه با پخش تصاویر «دستگیری» و «اعتراف»، تلاش می‌شود افکار عمومی را مدیریت کنند، نه حقیقت را.

رسانه‌های حکومتی نیز به‌جای آن‌که صدای مردم باشند، صدای توجیه‌اند؛ آن‌ها نه از ریشه‌ها می‌پرسند، نه از مسئولان مطالبه می‌کنند، بلکه گاه با نوعی بی‌رحمی، سکوت یا سانسور را انتخاب می‌کنند.

ناامنی امروز، حاصل سیاست‌های دیروز است

هر تصمیم اشتباه اقتصادی، هر امضای بودجه‌ای که به فساد مجال دهد، و هر سیاستی که عدالت اجتماعی را تضعیف کند، امروز در قالب یک فاجعه اجتماعی بازمی‌گردد. قتل الهه، فقط یک جنایت خیابانی نیست؛ محصول سال‌ها غفلت، بی‌برنامگی، و تمرکز حکومت بر «قدرت‌مداری» به جای «مردم‌محوری» است.

این پرسش ساده و ماندگار است:
آیا اگر به جای سرکوب منتقدان، اصلاح ساختارها در دستور کار بود، الهه هنوز زنده بود؟



سخن پایانی: راهی به‌سوی بیداری

تا زمانی که حکومت، خود را به‌جای یک پدر برای ملت، در مقام یک قاضی و پلیس قرار دهد، نه ناامنی پایان می‌یابد، نه اعتماد بازمی‌گردد. مردم ایران مستحق حکومتی‌اند که برای جانشان همان‌قدر ارزش قائل باشد که برای قدرت خود.
و این، با بازداشت دزد خیابانی محقق نمی‌شود.
بلکه با محاکمه‌ واقعی طراحان سیاست‌هایی ممکن است که فقر را گسترده، عدالت را دفن، و آینده‌ی جوانان را به مرگ زودرس سپرده‌اند

پارسا زندی ( مشاور حقوقی )


Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy