
و با این حال، هنوز هستند کسانی که با نخستین کلمهی انتقاد، انگشت اتهام به سویت میگیرند: "مراقب باش، این یهودیستیزی پنهان است!";
اما نه، نیست. نمیتواند باشد. چرا که انتقاد از بنیامین نتانیاهو، بهمعنای دشمنی با اسرائیل نیست. بلکه تلاشی است برای نجات آن از دست خودکامگانی که به نام امنیت، بذر نفرت میپراکنند.
من، از نخستین کسانی بودم که در روز هشتم اکتبر ۲۰۲۳، صدای اعتراضم را بلند کردم، با مقالهای تحت عنوان "یازده سپتامبر خاورمیانه" که در آن، با قاطعترین لحن، حملات تروریستی و وحشیانهی حماس را محکوم کردم.
در سالهای گذشته، بارها در مقالاتم از اسرائیل، بهعنوان تنها دموکراسی واقعی در منطقهای گرفتار استبداد و بنیادگرایی، دفاع کردهام. من، بیتردید، خود را مدافع اسرائیل، حامی دموکراسی و مدافع حق مسلم آن کشور برای زیستن در امنیت و صلح میدانم.
اما امروز، دیگر صرف محکومکردن حماس کافی نیست.
۷ اکتبر یک کابوس بود, اما پایان کابوس نبود:
در آن روز، حماس جنایتی خونین را رقم زد. با خشونتی بیمرز، غیرنظامیان را کشت، کودکان، زنان و سالمندان را ربود. تصاویر جشنهای خیابانی در غزه، مشمئزکننده بود. آنچه حماس کرد، غیرانسانی و غیرقابل توجیه بود,و باید بدون هیچ اما و اگری محکوم شود.
بسیاری از ما، آن روز با مردم اسرائیل همدلی کردیم. چرا که هیچ کشوری نباید قربانی چنین بربریتی شود.
اما درست به همین دلیل، امروز نیز نباید در برابر پاسخی که گروگانها را آزاد نمیکند، بلکه محلهها را با خاک یکسان میسازد، خاموش بمانیم.
دولتی که حتی نمایندهی ملت خودش هم نیست:
نتانیاهو و ائتلاف افراطیاش , کسانی چون بنگویر و اسموتریچ که بیپروا با نژادپرستی لاس میزنند , فقط غزه را بمباران نمیکنند. آنها اعتبار جهانی اسرائیل را نیز به آتش کشیدهاند.
طنز تلخ ماجرا آنجاست که در همان حال که جنگ ادامه دارد، دهها هزار اسرائیلی در خیابانهای تلآویو و حیفا علیه همین دولت فریاد میزنند. آنها برای آزادی، دموکراسی و نجات گروگانها میجنگند , چرا که نتانیاهو دیگر حتی نمایندهی ملت خودش هم نیست.
پس چرا ما در اروپا، یا در دیگر نقاط جهان، باید همچنان در ابراز حقیقت، با ترس و لرز قدم برداریم؟ چرا باید از گفتنِ بدیهیات، بترسیم؟
جهانی که دارد پشت میکند:
امروز اسرائیل، بیش از هر زمان دیگری تنها مانده است. متحدان قدیمی در حال فاصله گرفتناند، دانشگاهها، سازمانهای بینالمللی و حتی بسیاری از یهودیان در جهان، خواهان آتشبس و راهحلی سیاسیاند. اما جنگ همچنان ادامه دارد, بیهدف، بینتیجه، بیامید.
و نتیجه؟
نفرت علیه غیرنظامیان اسرائیلی افزایش یافته. یهودیستیزی واقعی، همان شری که هیچ نسبتی با انتقاد سیاسی ندارد، در حال رشد است.
نتانیاهو، که ادعای دفاع از اسرائیل را دارد، در واقع مردم خود را در معرض نفرت، انزوا و ناامنی قرار داده است.
این نفرت نیست، این وجدان است:
نه، انتقاد از نتانیاهو نفرت نیست. این مسئولیت انسانی است. این اندوهی است در برابر پیکرهای کودکان بیجان. این فریادی است از دلِ دیپلماسیِ عقیم و ناتوان. این همدلی است با گروگانها، با مادران، با خانوادههایی در هر دو سوی مرز که دیگر رمقی برای گریه ندارند.
اگر امروز، بهخاطر ترس از انگ زدن، سکوت کنیم، همدست ظلم میشویم.
همدست کسانی که یاد هولوکاست را ابزار توجیه جنایتهای معاصر میکنند.
همدست کسانی که دفاع از یک دولت فاسد را با دفاع از یک ملت شریف اشتباه میگیرند.
آنکه امروز واقعاً دوستدار اسرائیل است، باید نخستین کسی باشد که فریاد میزند: دیگر بس است.
بس است از بمب. بس است از کودکان زیر آوار. بس است از گروگانهایی که از یاد رفتهاند. بس است از دولتهایی که تنها دغدغهشان حفظ قدرت است.
تنها امید، صدای ماست. صدای آنهایی که از نفرت بیزارند , اما دیگر حاضر نیستند ساکت بمانند.